جنجال نامه خوئینی ها و زوال کیش شخصیت رهبری، بیژن صف سری

نامه خوئینی ها زوال کیش شخصیت رهبری

بیژن صف سری

تخریب کیش شخصیت یک دیکتاتور، آن هم توسط افراد با نفوذ و وفادار به حاکمیت از جمله نشانه های انحطاط و زوال ستمگری است که بنای حکومت خود را بر پایه “النصّر بالّرعب” بنا نهاده است. این اتفاق در ده سال اخیر در بدنه  و حلقه وفاداران به نظام به کرات اتفاق افتاده  و نامه اخیر آیت الله موسوی خوئینی ها به علی خامنه ای  از جمله موارد تخریب کیش شخصیت رهبری نظام است.

کیش‌ شخصیت غالبا در حکومت‌های تمامیت‌خواه و غیر مردم‌سالار رشد می کند. این پدیده با استفاده از تعریف و تمجید در رسانه‌ها همراه است و نیز ایجاد جوی می کند که دیکتاتور خود را فارغ از پاسخگویی و یا مصون از اشتباه می داند و از خود وجهه ای آرمانی و قهرمانانه‌ و مقدس ارائه می‌دهد. مانند هیتلر، موسولینی، استالین، مائو و البته آقای خامنه ای که درتمام سال های رهبری خود مصرانه در حال ساخت و ساز چنین کیش شخصیتی از خود بوده و حتی تا مرز ادعای نایب امام زمانی هم پیش رفته، اما غافل که عاقبت به رغم همه آن تلاش های مذبوحانه برای القا چنین کیش شخصیتی، روزی از سوی حلقه یاران و وفاداران به نظام، مورد تخریب قرار می گیرد و فرو می ریزد.

نامه آیت الله موسوی خوئینی ها  به رهبری نظام در واقع اعتراف به اشتباه بخشی از جریان های فکری منتسب به اصولگرایان است و نشان از تغییر مواضع گروهی از جان برکفان نظام ولایی دارد که تا دیروز رهبر و نظام مطلوب خود را روئین تن می پنداشتند و با اندیشه حکومت بر دنیا به هیچ صراطی مستقیم نبودند. آنان حال با ناامید شدن از بصیرت رهبری و به تنگ آمدن ازتحفه ای که به خواست خود بر مسند قدرت نشانده اند، به این صرافت افتاده اند که برای ادامه حیات سیاسی خود در آینده ای که با توجه به وضعیت موجود احتمال سقوط نظام به دور از ذهن نمی تواند باشد، تغییر مواضع داده و به سمت و سوی دیگر غلت زنند و رویه خانمان براندازانه شخص رهبری نظام را در اداره امور کشور  مورد عتاب قرار دهند.  

اگر چه آیت الله موسوی خوئینی ها ازهمان ابتدا مخالف رهبری سید خراسانی بعنوان جانشین بنیانگذار جمهوری اسلامی بوده و با ایجاد تشکلی چون  “مجمع روحانيون مبارز” که بزرگترين و مهم‌ترين تشكل روحانيون منتقد رهبری بحساب میاید با عنوان دبیرکل این مجمع در صدر مخالفان سید علی خامنه ای قرار گرفت، اما به لحاظ حفظ نظام همواره  مهر سکوت بر لب داشته و تنها در محافل خصوصی لب به گله گذاری باز می کرد. اما در چنین برهه ای ازتاریخ حکومت روحانیون بر این گستره تاریخی گویی این روحانی معترض چپ سنتی، امروز رسالت دیر هنگامی را در خود احساس  کرده که پیش از این یاران و همفکرانش در مجمع روحانیون، چون شیخ کروبی احساس کرده بود اما تنها با واکنش سرد  همفکرانش درمجمع روحانیون مواجه و با بدرقه سکوت دبیر کل این مجمع با نقوذ، راهی حصر خانگی می شود آن چنان که امروز واکنش بسیاری از سران اصلاح طلب چون سید محمد خاتمی نسبت به نامه این روحانی منتقد رهبری سکوت کرده و حتی برخی نوشتن چنین نامه ای را از اساس اشتباه دانسته اند. 

بی گمان چنین هجمه ای از تخریب ها، خاصه در شرایط کنونی از دید و نگاه شخص رهبری نظام  پنهان نمی ماند. حتی بنا بر اخبار منتشر شده در محافل سیاسی در برخی از موارد از افراد تخریب کننده هم باز خواست هایی شده است که چرا چنین و چنان گفته و بر علیه “آقا” حقیقتی را آشکار کرده اید، و غالبا قریب به اتفاق پاسخ ها هم از نوع جواب آن لر روستایی ساده دل به حسینقلی خان کرمانی است که نقل ماجرایش خالی از لطف نیست.
می گویند، حسینقلی خان از ملاکین لرستان چند روزی بنا به دعوت ظل السلطان از ده به شهر می رود. یک روز وقتی همراه با جمعی از رجال دربار در تالار ضیافت ظل السلطان نشسته بود، فردی از رعیت های او سر و پا برهنه وارد تالار می شود و خود را به پای خان می اندازد. حسینقلی خان با عصبانیت خطاب به رعیت خود می گوید: اینجا چه می کنی؟ آن هم با این سر و وضع؟ رعیت ساده دل می گوید: آمدم تا شما را زیارت کنم. خان با خشم می گوید: احمق، خر و گاو گوسفند را رها کردی آمدی شهر که مرا ببینی؟ رعیت ساده دل می گوید: خرم تویی، گاوم تویی، گوسفندم تویی…
حال باید منتظر افشای پاسخ توجیه کننده این روحانی منتقد و تخریب کننده کیش شخصیت سید علی آقا بمانیم که حکما کم و بیش پاسخ هایی از نوع پاسخ ان لر روستایی  ساده دل خواهد بود تا خود را از خشم و غضب رهبری در امان سازد؛ چرا که  این روحانی منتقد نیز به خوبی می داند کیش شخصیت دیکتاتوران همواره از تعریف و تمجید هایی حتی این چنینی هم دلشاد می شوند.

متن نامه خوئینی ها به رهبر جمهوری اسلامی ایران:

بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مقام معظّم رهبری، آیت الله خامنه‌‌ای، دامت برکاته
با اهداء سلام
به‌اختصار، مطالبی را در محضر ملت شریف ایران به استحضار عالی می‌رسانم، به امید آنکه در آن درنگ شود و مایهٔ خیر ملت و کشور و جمهوری اسلامی باشد.
آنچه از مسموعات و مشاهدات و مطالعهٔ گزارش‌ها و تحلیل‌ها دریافت کرده‌ام آشکارا حاکی از آن است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان می‌‌گذرد زیبندهٔ نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی می‌شود:
در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانهٔ استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونه‌ای روزافزون آسیب دیده و می‌بیند.
بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی می‌رود که از عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت می‌کند.
تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه‌تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواری‌های طاقت‌فرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانواده‌ها را گسترش داده و آنان را نگران آیندهٔ نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است.
علاوه بر این مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقت‌سوز معیشتی، بسیارند انسان‌های ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بی‌عدالتی‌های غیرقابل‌انکار شده‌اند.
البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور انتظار می‌کشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است.
مردمی که چنین انتظاری دارند هرگز الزامات و محدودیت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته چهل سال از آن گذشته است) و نیز کینه‌توزی دشمنان انقلاب، به‌ویژه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده نمی‌گیرند. همچنین آنان از پیامدهای دفاع مقدس غافل نیستند و به شهیدان و مجاهدان و نقش‌آفرینان آن حماسهٔ ملی و اسلامی، که فرزندان همین ملت بودند، سپاس و درود بی‌پایان تقدیم می‌کنند. اما همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، به‌ویژه عالی‌ترین سطح آن، باید با ملاحظهٔ همین مشکلات و چالش‌ها شیوه‌ای در مدیریت امور به کار می‌بست که امروز گرفتار این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و … نمی‌شدیم.
اینجانب، با رعایت اختصار، مهم‌ترین مطلب از گفتنی‌های بسیار را که لازم می‌دانستم به عرض رساندم و بیش از این به ملت بزرگوار ایران و حضرت‌عالی تصدیع نمی‌دهم و تنها با یک کلام دیگر سخن را به پایان می‌برم:
اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند. اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانسته‌هایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظّی از آن نداریم و، در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی می‌گذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است، پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، ان‌شاءالله.
از تصدیعی که دادم پوزش می‌خواهم و دوام عمر و سلامتی آن حضرت را از خداوند خواستارم.
سید محمد موسوی خوئینی ۹۹/۴/۷
Facebook Comments Box

About ادیتور

Check Also

خامنه اى؛ امامِ خود خوانده ؟!

عباس ( بابك) رحمتى خامنه اى، آخوندى كه همزمان با تحصیل در کلاس پنجم دبستان، …

متن سخنرانی دکتر آبار درسمینار هواداران پیمان نوین

ازپیمان نوین تا گذار از جمهوری اسلامی متن سخنرانی دکتر آبار درسمینار هواداران پیمان نوین، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *