تحلیل مصاحبه گنجی علیه زنده یاد فرخزاد – مجید شمس

سخنی با منوچهر گنجی
مجید شمس
بعضی وقت‌ها برخی افراد صحبت هایی می‌کنند که هیچ وقت فراموش نمی‌شود. حتی اگر سال‌ها از آن گذشته باشد باز هم آن ننگ با آب دریاچه هم پاک نمی‌شود. مخصوصا از سوی کسی که خود، داعیه مبارزه با جمهوری اسلامی دارد، آن هم علیه شخصی که خود در صف اول مبارزه با جمهوری اسلامی بوده است و جان نازنینش را در این راه فدا کرده است.
صحبت از منوچهر گنجی وزیر آموزش و پرورش دوره جعفر شریف امامی و مسئول سازمان درفش کاویانی، و آن اراجیفی است که وی در مورد بزرگمرد تاریخ معاصر ایران فریدون فرخزاد گفته است. آن مصاحبه کذایی که در کانال یک به مدیریت شهرام همایون پخش گردید، بهانه دست جمهوری ننگین اسلامی و عوامل مزدورش چون امید شریفی دانا، عامل رژیم در سوئد داد که علیه مرد بزرگی چون فرخزاد شکر خواری کنند. در آن برنامه لایو، آقای گنجی ادعا کرده است که فرخزاد یک نوار ویدیویی از خود ضبط کرده است که در آن از اَعمال گذشته‌اش توبه کرده و می‌خواهد با جمهوری اسلامی سازش کند. اما هیچوقت چنین ویدیویی را رو نکرد و هیچکس حتی جمهوری ننگین اسلامی هم چنین ویدیویی را در معرض دید مردم قرار نداد.
سوال اینجاست که زنده بودن فرخزاد برای جمهوری اسلامی ارزشش بیشتر از کشتن وی بود، پس چرا سلاخی‌اش کردند؟ جمهوری اسلامی، وقتی افرادی که یک صدم زنده یاد فرخزاد هم محبوبیت و معروفیت ندارند را دستگیر می‌کنند، با کلی ذوق و شوق اعلام می‌کند که فلان شخص را طی عملیات پیچیده دستگیر کردیم، آن وقت فرخزاد که به قول گنجی اگر می‌خواسته است به ایران برگردد، بهتر نبود که وی را سالم به ایران ببرند و برای خودشان کردیت بخرند؟ فرخزاد اگر برمی گشت، در آن صورت بر علیه سازمان مجاهدین (طبق ادعای رژیم که می‌گویند مجاهدین او را کشتند چون علیه آنان موضع مخالف گرفته بود) می‌توانست تبلیغ کند. فرخزاد با آن زبان رسا و کلام گیرایش می‌توانست به پروپاگاندای جمهوری اسلامی علیه مخالفانش مبّدل گردد. پس زنده‌اش بهتر از مرده‌اش برای رژیم ارزش داشت. نتیجه منطقی این است که قرار نبود وی به ایران برگردد، و دیدار و استقبال وی از قاتلانش (که نشان از سادگی وی داشت) فقط و فقط به خاطر این بود که شاید با مذاکره بتواند کاری کند که این آدم خواران دست از جان خانواده‌اش که در ایران هستند بردارند. و شاید هم اصلاً نمی‌دانسته است که این افراد از سوی سفارت جمهوری اسلامی. آمده‌اند، و خود را دوست و یک هموطن معرفی کرده بودند.
اما منوچهر گنجی با بی شرمی تمام می‌گوید چون جمهوری اسلامی، دیگر نیازی به فرخزاد نداشت، دست به قتل وی زد.
یکی دیگر از اپوزیسیون نماها، جناب علیرضا نوری زاده در خصوص قصد فرخزاد از بازگشت به ایران می‌گوید: ” من اصلا به آن صورت ارتباطی با فرخزاد نداشتم، جز آنکه دو هفته قبل از مرگش به من زنگ زد و گلایه کرد “از خیلی‌ها که به عنوان دوست او بوده‌اند و حالا گریبانش را گرفته است”.
جناب نوری زاده، کسی که با شما “ارتباط آن چنانی ندارد” چطور با شما درد و دل می‌کند و از دیگران گلایه می‌کند؟ آن هم گلایه از سوی فرخزادی که هیچکس حریف کلام وی نمی‌شد و برای هر چیز و هر کس، حرفی در آستین داشت. من که باور نمی‌کنم.
هر چه می‌گذرد، بیشتر به مظلومیت فرخزاد نازنین، و از سوی دیگر، به ماهیت اپوزیسیون نماها پی می‌بریم.
دکتر فریدون فرخزاد، شومنی بی باک، هنرمندی سازش ناپذیر، روشنفکری مستقل و صدایی رسا علیه جمهوری اسلامی بود و رژیم اسلامی، تنها چاره در خواباندن این صدای رسا، کشتن وی دید.
اما فرخزاد به کوری چشم دشمنانش، همواره در قلب ما دوستدارانش زنده است.
Facebook Comments Box

About ادیتور

Check Also

ایران در هفته ای که گذشت

نگاه هفتگی مجید شمس به آنچه که رسانه ها در ایران می گویند:   اخبار …

دو نامه سرگشاده گروهی از اپوزسیون ایرانی در آلمان و خانواده های قربانیان خطاب به دادستان آلمان

دو نامه سرگشاده ایرانیان اپوزسیون در آلمان و گروهی از خانواده های قربانیان قتل های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *