شعر؛ شهر من؛ محمد روزبان

اختر نیوز، محمد روزبان یکی از چهره های سرشناس سیاسی و فرهنگی شهر مسجدسلیمان است. محمد روزبان پس از انقلاب 57 در اولین دور انتخابات مجلس  از جانب سازمان مجاهدین خلق ایران بعنوان کاندیدای مجلس شورای اسلامی معرفی شد که بیشترین رای را در مسجدسلیمان کسب کرد و به مجلس راه یافت. اما متاسفانه حکومت از همان آغاز تحمل نمایندگان واقعی مردم را نداشت و او نیز مجبور به ترک مجلس شد. محمد روزبان پس از چندی همانند میلیون ها ایرانی مجبور به ترک میهن شد و هم اکنون در فرانسه زندگی میکند. او  همانند بسیاری دیگر از فرزندان مسجدسلیمان اهل شعر و ادبیات است و اشعار فراوانی سروده است. گرچه او خود را شاعر نمیداند.
اختر نیوز ضمن سپاس از محمد روزبان برای اجازه ی انتشار اشعار، برای او و همه ی شعرایی که خود را شاعر نمیدانند بهترین ها را آرزو دارد.

شهر من

محمد روزبان

آدرسم اینست:
کشور ایران است
شهر نامرادیها
ازدور نمایان است
بر حذر باش!!
دست دزدان است

شهر بی آب و نان و آزادی
شهر بی لبخند،
شهر بی شادی
دربند دیوان است
و از جهل ویران است.

امام و حاجی،
غاصب و قاتل
مرده و آخوند،
ظالم و جاهل
نام تابلوی هر خیابان است
نام هر اداره و
بخش و ارگان است

شهر ما شهرِ
خیل بی نوایان است
مردم این شهر
را بلب جان است
دروازه های شهر
سمت گورستان
مرکز این شهر
رو به زندانست

همسایه ها ی ما،
مثل هم هستند
یا بدل حسرت،
زانچه بشکسته
یا که سر کوبند بر در بسته
یابه پا زنجیر،
یا به لب جان است
یا بدل بغض و دیده گریان است

دیو ها اما از خون ما مستند
دزدان زخواب ما،
دروازه بشکستند
هر گوشه جلّادی
بر تخت بنشسته
بر خوان هرخانه،
ناخوانده مهمان است

بارگاه شهر دست نامردان
بند هر زندان فوج آزادگان
فانوسها امّا، نزد یارانست
شهر آبستن خیل دلیرانست

قصد آمدن داری؟
نگاهی به نقشه کن
به راه آن بنگر
لب فروبند و زجان بگذر

امروز می آیی؟
آدرس؛ ایران است
، پشت کشتارگاه امام،
سوگ و شیون و حرمان
بن بست مظلومان،
خانهُ غریبان است.

فردا می آیی؟
آدرس، ایران است
محله خوبان، باغ آزادی،
کوچهُ شادی
رقص نو جوانان است
جشن بیشماران است

م. روزبان 10.07.2019

Facebook Comments Box

About اختر نیوز

Check Also

شعر(۹۳)؛ پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۳) همه شد بهار عمرم ز غم و درد نهانی به نفیر …

شعر (۹۲)؛ پور مزد کافی (منظر)

پور مزد کافی (منظر) (۹۲) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *