یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی

 رسالت من!  

مهدی قاسمی

از بچگی تو خودم ای همچی احساس بزرگی، سنگینی، رسالت و پیامبری و ظهور و وجود میکردم. آخه من چی از اون همه پیامبرهای درستکی و الکی کمتر داشتم…. از بچگی که مبصر کلاس بودم، تو کوچه و محله حرف، حرف من بود و گنده لات محل بودم.

بعد  هم که رفتم سربازی از این سرباز صفرها نبودما، سرجوخه ای بودم واسه خودم غیر رسمی! بعد از سربازی هم تو ادره پست که شاغل شدم و به امر نامه رسانی مشغول شدم، دیگه  اون موقع بود که خیال ورم داشت که رسالتم کامل شده و پیام آوری ام واسه خودم! فقط مونده بود مذهب و راه و رسم و کتاب و دفتر و قلمی برای وحی درست و حسابی که اونم فکرشو کرده بودم.

مذهب و مکتب من مذهب ولشدگان الهی اعلام و کتابم، کتاب ذوبیون. رسالتم هم خلاصه میشد در اینکه هر که در من ذوب شود همانا چون تکیه فلزی که دراسیدسولفوریک حل شده باشد، در من ذوب است. انصار و یارانم به ولایون ذوبی شهره و شعار رسالتم این بیت شعر بود که:

گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی!

اصغر ترقه اولین کسی بود که به من ایمان آورد، او یک قالپاپ دزد حرفه ای بود و یک جورایی قبل از رسالتم وردست من بود در همان حرفه!اصغر  توبه کرده بود و به جمع یاران من و از اولین انصار و پیرو ان من بود. من و اصغر از زیر بازارچه بین کسبه و فک و فامیل شروع کردیم به تبلیغ به رسالت ام، و خلاصه عام و خاص را به راه خودم دعوت میکردیم.

اولین روز من در حالی که ردایی برتن و  عصایی در دست داشتم وسط بازارچه شروع کردم به موعظه که:

ای آدمها، ای مردم، ای بندگان گنهکار، من فرستاده خدای باری تعالی، رسالت خودرا اعلام و مذهب و کتاب خویش را به شما عرضه و ابلاغ میکنم باشد که دست از گناه بردارید و توبه کنید و رستگار گردید….

کسبه محل که تا قبل از اونروز از دست آزار و اذیت و مزاحمتهای من و اصغر ترقه آب خوش از گلوشون پایین نرفته بود با دیدن این صحنه خنده شان گرفته بود و نمیدونستند چطوری از شدت غش و خنده خودشان را کنترل کنند … ولی من میدانستم که راه رسالت راه دشواری است و باور، باورمندان را بارور کردن بسی دشوار، ولی من و اصغرترقه مرد راه بودیم، رسالت بس دشوار بود و مسیر رسیدن و آگاهی دادن پر از سنگ و لاخ….
هرروز همان ساعت در بازارچه همان بساط بود و همان کرکره خنده کسبه و مردم  هم برقرار….
هر چه بیشتر تلاش میکردیم مردم مارا کمتر قبول داشتند و بیشتر مسخره میکردند. من که در رسالتم استوار بودم خسته نمیشدم و تا سه ماه هرروز همان بساط بود و همان داستان….
بعداز سه ماه به علت ضعف شدید بدنی و خستگی جسمی بیمار شدم و مدت یک ماه تمام بستری شدم و در این مدت اصغر از من پرستاری میکرد…
در مدت این یکماهی که رسالتم راکد مانده بود و توان بیرون رفتن نداشتم، اتفاقات عجیبی افتاد که بدون اینکه تبلیغی بکنیم گروه گروه به من و مذهب و رسالتم گرودیدند….
روزو شب پشت خانه پر بودند از زیارت کنندگان و چاکران و یارانی که برای شفا و دعا و حاجت و ملاقات صف بسته بودند و برای من مناجات نامه و زیارت نامه میخوانندند.
همانا پول و جواهر و نذریات بودکه نه تنها از اهالی بازارچه بلکه از تمام شهر و کشور و پس از اندکی شهره خاص و عام شدم و از اقصی نقاط جهان به سمت و سوی من میامدند.
چه تقاضاهای ملاقاتی که از رهبران مذهبی و سیاسیون کشور و جهان دریافت نکرده بودم و عکس و تصویرم مدام در نشریات و رسانه ها و مولتی مدیاهای جهان انتشار میافت.

حتما مپرسید چی شد و چه اتفاقی افتاد؟منشا این همه اقبال و گرویدن به من چه بود؟

قضیه از همان بازارچه که من رسالت خودرابه اهالی محل ابلاغ کرده بودم و در تمام مدت از طرف آنها مورد تمسخر و آزار واذیت قرارگرفته بودم ،شروع شده بود….

پس از چندی گویا در همان محلی که همیشه من با کمک اصغر ترقه برای مردم موعظه میکردیم و درست در همین مدت که بیمار در منزل بودم اتفاقی افتاده بود که باعث گرویدن گروه گروه و فوج فوج مردم به من شده بود….

آری درست همان مکان آب قرمز رنگی شروع به جوشیدن کرده بود و چون چشمه ای به جوی آب میریخت…!

این کار ابتدا اهالی و کسبه محل راشگفت زده کرده بود و این را نشانه ای از معجزه من و صحت رسالت من دانسته بودند و پس از مدتی مردم برای گرفتن شفا و زیارت دور همان چشمه را جایگاهی ساخته بودند و کم کم از همه نقاط شهر و کشور و دنیا برای گرفتن حاجت به آنجا می آمدند.

مردم اسم این مکان مقدس را “قدم مقدس” یا به اختصار “قم” جدید گذاشته بودند و احترام میکردند.
من پس از چندی بهبودی به میان پیروان خود آمدم و به گسترش رسالت، همچنین توسعه قم جدید اقدام نمودم.
آنچنان از این قم جدید استقبال شد که دیگر کسی به قم قدیم جهت زیارت نمیرفت.

اینقدر نذوزات و هدایا زیاد شده بود که هیچ بانکی قدرت نگهداری این همه حجم پول و جواهرات اهدایی مردم را نداشت….

اما داستان به همینجا ختم نشد وپس از مدتی توسط پلیس و مذهبیون طرفدار قم قدیم مورد خشم قرار گرفتم و با توطئه آنها دستگیر و مجبور به اعترافات تلویزیونی و نهایتا به زندان افتادم.

راستی یادم رفت حالا که کار به اینجا کشید و با توطئه در زندانم و قربانی شدم، همچنین به سی سال حبس محکوم شدم، اعترافی نهایی بکنم…

واقعیتش این بود که من و اصغر آس و پاس بودیم، اما سر پر شور و نترسی داشتیم و دست به هر کاری میزدیم به پول درست و درمونی نمیرسیدیم. این بود که یک روز که از همه جا و همه دنیا بریده بودیم اتفاقی خوردیم تو پست یک حاج آقای روحانی که بعدها فهمیدیم جزو کله گنده هاست.

اون پول زیادی به ما داد و همه داستانهایی که تعریف کردم با سناریوی از قبل تعیین شده او اجرا کردیم. او و گروه او که قصد درآمد از احساسات پاک مردم را داشتند پشت پرده همه این کارها بودند و ما فرمانهای او را اجرا میکردیم. او به ما گفته بود هیچ خطری شما را تهدید نمیکند و تمام آموزشهای لازم را به ما داده بود و پول خوبی هم به ما میداد.

داستان چشمه آب قرمز هم کارخودشان بود که گویا زیر زمین همان منطقه یک منبع آب قدیمی بود که با خاک رس قرمز رنگ آن قاطی میشده و به رنگ قرمز در می آمد، که با طراحی مهندسی و فنی از قبل طراحی شده باعث بروز این معجزه شده و مردم ساده دل را فریب میدادند. ساختن بارگاه و بقیه داستانها هم کار خودشان بود.

الان که من در زندانم و محکوم به سی سال زندان به جرم نشر اکاذیب و توهین به مقدسات شدم ، ولی هنوز قم جدید تقریبا با همان شکل و شمایل برقرار است و مردم ساده دل هنوز بر رسالت من ایمان دارند و نذر ونذوراتشان برقراراست….

تا آخوند درجهان است جهالت ناتمام است….

Facebook Comments Box

About اختر نیوز

Check Also

یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی

خر جذاب لعنتی! مهدی قاسمی خیلی کلاس داشت، البته کلاس هم میگذاشت.خوشتیپ، خوش هیکل، باوقار،با …

شعر(۹۳)؛ پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۳) همه شد بهار عمرم ز غم و درد نهانی به نفیر …

One comment

  1. please hit zarif by drone

    هر جنده ای اوایل کار در خفا میدهد و انرا حاشا میکند
    و برخی اوقات از نجابت و تقدس هم زیادتر آز مردم عادی با جنجال صحبت میکند
    و به کسان دیگر که یک لباس کوتاه بپوشند ، یا یک رابطه عاشقانه فقط با یک نفر داشته باشند ، یا اصلا هیچ ارتباط جنسی نداشته فقط با جنس مخالف بگو بخند بکنند ، حمله وقیحانه می کند و به انها افترای جنده بودن میزند .
    این جنده های پای منبر که حافظ و خیام از ان مینالیدند ، همه ر ا متهم به جنده بودن و فحشا میکنند تا رد گم کنند .
    اما پس از مدتی همین جنده ها ، عمل فروش حیثیت و بدن و همه چیزشان را علنی میکنند .

    کار جمهوری اسلامی شبیه چنین جنده هایی است
    ظریف: تا ده سال آینده اتکای روابط خارجی ایران به چین و روسیه است
    https://www.radiofarda.com/a/iran-fm-javad-zarif-defends-25-year-agreement-with-china/31186425.html
    اولش با جنجال امدند که نه شرقی و نه غربی ،
    ادای دکتر محمد مصدق پیشوای جنبش استقلال طلبی و میهن پرستی را در اوردند که گفت : نه به انگلیس ، نه به شوروی ، نه حتی به امریکا که از او ابتدا حمایت میکرد .
    نتیجه هم این شد که جنده های روس و انگلیس با دولت امریکا متحد
    – و با جنده های شهرنو و جاکشهای انها و قداره بندهای زورخانه ای
    – و یکی دو تا ارتشی که یا جنده روس بودند (زاهدی ) یا جنده انگلیس ( نصیری) ،
    – و جنده های اخوند روسی ـ انگلیسی مؤتلفه ( کاشانی ) ،
    – جنده های حزب زحمتکشان بقایی که روز ها به انگلیسی ها می دادند ، شب ها زیر روسیه می خوابیدند ،
    همه با هم متحد شدند و در عجیب ترین کودتای جهان ” امریکا و انگلیس و شوروی ” با هم کودتا کردند و دولت برامده از کودتا را به رسمیت شناختند .
    بعدها جنده اعظم اکبر رفسنجانی از سه ملای دیگر انشعاب زد با جاسوس “توده ای زیست اسلامی” موسوی , و تروریست ک گ ب بهزاد نبوی , و دیوار بالاکش های مزدور قذافی و اسد و صدام و ناصر و عرفات ،
    به رهبری و هدایت کیانوری خانم بیار اعظم Madam روسیه و طبری اخوند صیغه خوان “ماتریالیسم توحیدی” ،
    یک حرامزاده بی شرف به نام حسین شریعتمداری را با احضار ارواح لنین و استالین توده ای روسی اسلامی کردند ،
    – سازمان امنیت ملاها را شبیه ک گ ب ساختند با ملاتی از ساواک که فردوست به انها داد.
    – ارام ارام جنده های در خفیه غنبل کن جلوی عربهای روسی و فیدل ،
    – به دادن و ساک زدن کیر پوتین و مالیدن خایه های او مشغول شدند
    – و مثل یک جنده لاشی که یک متر درون او کسانی فرو کرده اند ، اما او به دیگران که کاری به او ندارند فحاشی میکند ، تا رد گم کنند ، شروع کردند همزمان با دادن به روس ها ، به امریکا ستیزی و فحاشی به اروپا و حتی به ژاپن و کره جنوبی !
    – اما الان دیگر از همه این مراحل گذشته ، همه میدانند که جمهوری اسلامی یک فاحشه ۵ زاری پیر است که برای همه لنگ و پاچه هوا میکند ، تو دهن و همه سوراخهای دیگرش انواع کیرها را جا میدهد ، دو دستانش هم استمنا
    (hand job )میکنند و پاهایش هم به کسانی دیگر مالش می دهد (Foot job) .
    ظریف ان جنده ای است که دوبل دیپ (double deep) می خواهد (هم روسیه ، هم چین )
    هر از گاهی ان کیر روسی ـ چینی را از دهانش در می اورد و به امریکا ناسزا میگوید
    الان ظریف مادر قحبه کثافت که تا حالا شورت و کرست نیو یورکی به تن کرده به زبان انگلیس عشوه می کرد :
    Hey what’s up? Is it hot in here or I feel hot و غمزه می امد
    اما در کون و کسش ویبراتورهای روسی دائم کار می کردند , و موقع راه رفتن و حرف زدن ارگاسم روسی ـ چینی می شد .

    به یکباره مثل ارباب جنده روس کلید ساز وطن فروشش پرده انداخت و حالا با بی شرمی اعلام می کند که جنده لاشی روسیه و چین شده !
    از اون معتاد های جلوی قلعه که پیر و مریض بودند و کسی به انها نگاه نمی کرد و می گفتند تو دهنی ۵ ریال . چون دندانشان هم در اثر گاییده شدن سالها و اعتیاد آفتاده بود .
    مرا ببخشید همه زنان مظلوم و بی دفاع و ستمدیده مجبور به تن فروشی در شهر نو و جاهای دیگر .
    ابدا منظور من مقایسه بی شرفی این جنده های سیاسی روسیه با شما که در شرافت انسانی از هیچ انسان دیگری سر سوزنی کم ندارید نیست .
    چه شما را مرد سالاران دیکتاتور وطن فروش ( همین جنده های سیاسی روسی و چینی ) به ان روز انداخته بودند . و ابدا از انچه می کردید به خود نمی بالیدید . اما جور دیگری به این ملاهای روسی و ان مغزشسته های سکسیست نمی توانم حالی کنم که به چه کثافتی افتاده اند تا با امریکا مذاکره نکنند ! رابطه نرمال مثل همه کشورهای جهان نداشته باشند ، حتی به اندازه ویتنام هم روسیه به انها اجازه نمی دهد مذاکره و معامله کنند ! چون موضوع نفت و گاز اینجا مطرح است و برای روسیه حیاتی است که ملاها در جنگ با امریکا باشند و نتوانند نفت و گاز بفروشند !
    این ظریف جنده سیاسی کثیف که در خیانت
    – دست قاسم تروریست ،
    – خامنف متوهم جاسوس و عروسک دست روس ،
    – و دست حسین شریعتمدرای جاکش روسی که طبری و کیانوری او را الینه کردند و از کون ، روح خبیث استالینی خودشان را به مغز او تنقیه ماتریالیستی کردند ، را هم از پشت بسته ،
    – در مسابقه جهانی جندگی برای روسیه و چین مدال طلا را از فیدل کاسترو ، کیم ، پول پوت ، مادورو ، لوکاشنکو ، انور خوجه ، چائوشسکو ، طبری ، کیانوری ، فرخ نگهدار ، بقراط ، نیکفر ، میلانی ، امیر طاهری ، رقیه ، شکوه ، شهلا ، تابان ، توکلی ، کریمی ، برزگر ، همن ، … هم برده .
    من از پنتاگون و سنتکام تقاضای عاجز دارم که به ملت ایران همان لطفی را بکنند که ترامپ به ایرانیان کرد و دست و سر قاسم مزدور تروریست پوتین را قطع کرد ،
    دستان این مزدور خائن را پیش از انکه ویروس فحشای سیاسی روسی را به همه ارکان دولت و سپاه و مجلس و رهبر این رژیم روسی برساند و ایران را کره شمالی کند ، با درون های drone دقیق زنتان بزنید .
    – اگر پرزیدنت بایدن خودش را بالاتر از ان می داند که دست به تروریسم دولتی حتی علیه یک دولت تروریست بزند ، لطفا اجازه دهید اسرائیل ناجی خاور میانه همان گونه که ان مردک بمب ساز روسی را از راه دور نیسانی به هوا فرستاد این مادر قحبه را هم بفرستد پیش حوریان بهشتی “کیانوری ، رفسنجانی ، طبری” .
    اگر نمی خواهید که دست اسرائیل را برای چنین کارهایی باز بگذارید هم لطفا
    – به خانم مریم رجوی اجازه دهید سر این افعی روسی را به طرفه العینی برای شما بیاورد .
    برای ثبت در تاریخ گفتم . هیتلر و موسولینی هم می شد خیلی زودتر متوقف شوند ، اما ملاحظات سیاسی نگذاشت .
    در زبان تاریخی و تاریخ ساز فارسی ضرب المثل هایی است که اگر سیاستمداران ایرانی به ان عمل می کردند ، امروز ما شرایط جهانی دیگری داشتیم .
    “ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود بر گوسفندان “.
    روسیه و چین مثل کرونا دارند همه ایران را از درون مبتلا میکنند و یک کره شمالی ـ سوریه ـ ونزوئلا دارد از این گودزیلای روسی زاییده می شود . بشکنید تخم های روسی را که چین دارد انها را بارور میکند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *