درک بهتر صادق هدایت، بابک رفیعی

درک بهتر صادق هدایت

به مناسبت سالگرد درگذشت صادق هدایت

بابک رفیعی

نوشتن در مورد نابغه ای همچون زنده یاد صادق هدایت کار ساده ای نیست اما خوشبختانه تاثیر صادق هدایت بر ادبیات و داستان نویسی ایران آنچنان شگرف بوده است که در موردش کتابها و مقالات بسیار و ارزشمندی به رشته تحریر در آمده است که نگارنده بر این سعی بوده تا از نظر و نگرش افراد صاحب نظر در این باب و همچنین از درون آثار صادق هدایت؛ آنجا که در داستان های خود با خویش سخن میگوید بهره برده و درک بهتری از صادق هدایت ارائه دهد.

ابتدا اجازه بدهید نگاهی بر نگاه صادق هدایت بر فلسفه خیام داشته باشیم؛ هدایت در مقدمه کتابش «ترانه های خیام» در مورد خیام به نام «خیام فیلسوف» به نظر میرسد مقدمتا خیام را یک جهانشناس معتقد و شاید اولین باورمند به فرگشت (فرضیه تکامل) میداند؛

 اگر چه خیام در کتاب‌های علمی و فلسفی خودش که بنا به دستور و خواهش بزرگان زمان خود نوشته، رویهٔ کتمان و تقیه را از دست نداده و ظاهراً جنبهٔ بی‌طرف به خود می‌گیرد، ولی در خلال نوشته‌های او می‌شود بعضی مطالب علمی که از دستش دررفته ملاحظه نمود. مثلاً در «نوروزنامه» (ص۴) می‌گوید: « به فرمان ایزد تعالی حال‌های عالم دیگرگون گشت، و چیزهای نو پدید آمد. مانند آنک در خور عالم و گردش بود.» آیا از جملهٔ آخر فورمول معروف (Adaptation du milieu) استنباط نمی‌شود؟ زیرا او منکر است که خدا موجودات را جداجدا خلق کرده و معتقد است که آن‌ها به فراخور گردش عالم با محیط توافق پیدا کرده‌اند. این قاعدهٔ علمی که در اروپا ولوله انداخت [فرضیه فرگشت] آیا خیام در ۸۰۰ سال پیش به فراست دریافته و حدس زده‌است؟ در همین کتاب (ص۳) نوشته: «و ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمان‌ها و زمین‌ها را بدو پرورش داد.» پس این نشان می‌دهد که علاوه بر فیلسوف و شاعر ما با یک نفر عالم طبیعی سروکار داریم.

اما به عقیده ی آقای فرج سرکوهی در برنامه پرگار، آقای هدایت قسمتی از اشعار خیام را برای کتاب «ترانه های خیام» خویش برگزیده است که جهانبینی او را تائید میکند. به عنوان مثال توجه شما را به این قسمت از مقدمه کتاب مزبور جلب مینمایم؛

به ما چه که وقت خودمان را سر بحث پنج حواس و چهار عنصر بگذرانیم؟ پس به امید و هراس موهوم و بحث چرند وقت خودمان را تلف نکنیم. آن‌چه که گفته‌اند و به هم بافته‌اند افسانهٔ محض می‌باشد. معمای کائنات نه به وسیلهٔ علم و نه به دستیاری دین هرگز حل نخواهد شد و به هیچ حقیقتی نرسیده‌ایم. در ورای این زمینی که رویش زندگی می‌کنیم نه سعادتی هست و نه عقوبتی. گذشته و آینده دو عدم است و ما بین دو نیستی که سرحد دو دنیاست دمی را که زنده‌ایم دریابیم! استفاده بکنیم و در استفاده شتاب بکنیم. به عقیدهٔ خیام کنار کشتزارهای سبز و خرم، پرتو مهتاب که در جام شراب ارغوانی هزاران سایه منعکس می‌کند، آهنگ دلنواز چنگ، ساقیان ماهرو، گل‌های نوشکفته. یگانه حقیقت زندگی است که مانند کابوس هولناکی می‌گذرد. امروز را خوش باشیم، فردا را کسی ندیده. این تنها آرزوی زندگی است: حالی خوش باش زان که مقصود این است.

البته شاید این توضیح با توجه به ذکر نام خیام شایسته باشد که حداقل به باور نگارنده همانگونه که از مصرع فوق و همچنین زیر برمی آید خیام بیشتر یک دم غنیمت شمار بوده تا منکر سعادت؛

اکنون که گل سعادتت پر بار است
دست تو ز جام می چرا بیکار است
می خور که زمانه دشمنی غدار است
دریافتن روز چنین دشوار است
 
باری، به یاداشت خود بازگردیم. در برنامه پرگار با عنوان حاصل کار و زندگی صادق هدایت؛

آقای داریوش کریمی مجری برنامه از هدایت به عنوان اولین تجربه مدرنیته ایرانی یاد میکند که با تمام پیچیدگی ها و سرخوردگی هایش جمع شده در یک نفر است که از وی نمادی برای یک دوره خاص ساخته است.

آقای فرج سرکوهی با فرض انگاشتن مدرنیته به عنوان عقل گرائی، هدایت را با نیما یوشیج به عنوان دو بنیانگذار مقایسه مینماید که اولی داستان نویسی در ادبیات و دومی شعر پارسی را متحول نموده اند و معتقد است عقلگرائی نیما نقش پررنگ تری در مدرنیته عصر روشنفکری ایران بازی نموده است. اما آقای ناصر زراعتی وجه متمایز هدایت را نمونه بودن او به عنوان یک روشنفکر غیر وابسته میداند هم به عنوان نویسنده ای که دلبسته حکومت نبود و هم تعلقی به اپوزوسیون علیه حکومت نداشت. 

وریا امیری یکی از میهمانان برنامه آثار هدایت را در سه تم اجتماعی، سورئال و طنز دسته بندی کرد که به نظر نگارنده این نشانگر قدرت خلاقیت صادق هدایت در آفرینش و نگارش بوده است. البته آقای زراعتی دامنه ی مباحث مطرح شده در آثار هدایت را فراتر و گسترده تر از این سه تم میداند اما معتقد است به صورت کلی میتوان آنها را در این سه تم گنجانید. 

و چه زیبا که تمامی میهمانان این برنامه بر این جمله از مارتین هایدگر توافق نمودند که: 

هنر نجاتبخش آدمیست و واقعیت را از نو می آفریند

اما در اینجا مایلم یکی از زیباترین تحریرات در مورد صادق هدایت به نام «صادق هدایت؛ روز آخر از آقای بهرام بیضائی» که به صورت متنی نمایشنامه وار از قول شخصیت های داستان های صادق هدایت به قلم نگارش درآمده ست را حضورتان معرفی و به بازتاب قسمتی از این شاهکار بپردازم؛ 

میخواهی ببینی؟ نوشته توست: “آفرینگان”! ـ هدایت برافروخته و بی‌اختیار از جا بلند می‌شود. یکمی در پی‌اش می آید: عشق یک طرفه. نه؟ به مردمی که دوستشان داری و قدر خودشان را نمی دانند!
در ادامه صادق هدایت به مردی بر میخورد که حکم قتل او را دارد و وقتی از او میپرسد این هدایت ملعون چه شکلی ست؟ در جواب میگوید: او تصویری ندارد؛ مدت‌ها است شبیه هیچ کس نیست؛ نه هم‌وطنانش، نه مردم این‌جا. 

کسانی به در می‌کوبند و او را می‌خوانند. هدایت رو می‌گرداند سایه ی یکم نزدیک می‌شود: تو تمرین مرگ می‌کردی. در آن داستان؛ اسمش چه بود؟ زنده به گور! خودت را به خواب مرگ می‌زدی، و منتظر می‌ماندی با آن روبرو شوی. سایه ی دوم پیش می‌آید: نمی‌خواستی قاطی رجـاله‌ها باشی! سایه ی یکم نوشته‌ای را بالا می‌گیرد: “می‌خواستم مرده‌ام را خوب حس کنم!” 

حاجی‌آقا پیش می‌آید و تشویقش می‌کند: چرا معطلی! بازش کن. صدای پر ملائک را می‌شنوم از خوشحالی بال می‌زنند؛ بجنب! “ایران قبرستان هوش و استعداد است. وطن دزدها و قاچاق‌ها و زندان مردمانش!” چرا زودتر شرت را نمی‌کنی؟ کاکا رستم درمی‌آید با قداره خون چکان: صن ـ صنّار هم نمی‌ارـ زد؛ بِ ـ‌ بگو یک پاپاسی! “از تو ـ توی خشت که ـ که می‌افتیم برای آخ ـ خرتمان گِ ـ گریه می‌کنیم تاـ تا بمیریم؛ این هم شد زِن ـ دگی؟” حاجی آقا هنوز پرخاش می‌کند: معطل کنی خودمان خلاصت می‌کنیم. شنیدی؟ “تو وجودت دشنام به بشریت است. خواندن و نوشتن و فکرکردن بدبختی است ـ آدم سالم باید خوب بخورد و خوب بشنود و خوب ـ آخی! “هدایت خیره در آیینه می‌نگرد. علویه خانم برسینه‌زنان پیش می‌آید: برو زیارت؛ استخوان سبک کن. از جدم شفا بگیر. برو بچسب به ضریحش. گِل به سر کن. جدم به کمرشان بزند که خط یاد دادند. علاج تو دست آقاست! لکاته می‌زند به گریه: چرا حتماً باید معنایی داشت. هان؟ ـ و در جنونی ناگهانی چنگ می‌زند در خط پهلوی و خط سنسکریت که بر دیوار است: زندگی خطی است که نمی‌شود خواند حتی اگر همه زبان‌های مرده و زنده ی دنیا را یاد گرفته باشی! هدایت خیره در آینه می‌نگرد: “چگونه مرا قضاوت خواهند کرد؟”

سئوالی که صادق هدایت در قسمتی دیگر از این متن پاسخ میگوید: “هرچه قضاوت آن‌ها درباره من سخت بوده باشد، نمی‌دانند که پیشتر، خودم را سخت‌تر قضاوت کرده‌ام!”

و در جایی دیگر از قول داش آکل: داش‌آکل دل‌خوشی می‌دهد: با مرگ تو ما نمی‌میریم؛ و همیشه هرجا باشیم می‌گوییم که تو ـ بودی! ما تو را زنده می‌کنیم!

در داستان «داش آکل» که به عقیده نگارنده یکی از بهترین داستانهای صادق هدایت است شاید هدایت پیام دل شکسته خود را از زبان طوطی با بداعت ویژه ای و به زیبائی به گوش مرجان میرساند اما به جوانمردی پس از میثاق خود. اگر طوطی مولانا پیام آور راز آزادی بود، طوطی هدایت پیام بر عشق بود.

 تاسف بزرگ من و شک ندارم همه دوستداران صادق هدایت و آثار وی این است که آفریننده زیباترین داستان های ادبیات معاصر زبان پارسی چرا نماند تا بیشتر بنویسد. آقای بیضائی نیز به ظرافت از زبان یکی از شخصیت های داستان های هدایت این توقع را ابراز میدارد؛ زرین کلا می‌گذرد: نه، هنوز کسان بسیاری منتظرند آن‌ها را بنویسی کسانی که روی خوش از زندگی ندیدند!

آقای عباس معروفی یکی از برجسته ترین داستان نویسان امروز ایران که خود تحت تاثیر مکتب داستان نویسی هدایت است در مورد صادق هدایت مینویسد:

آنچه هدایت را مأیوس کرده، نبودن نهادهای انسانیت و راستی و عدالت است. فرو ریختن این نهادها در یک شب یا در سی سال اتفاق نمی‌افتد. جایی می‌خواندم که ایرانیان برابر عرب‌ها هفتصد سال مقاومت کرده‌اند که ایرانی بمانند، نهاد راستی و آزادی اندیشه را حفظ کنند، به زبان خود سخن بگویند، به فرهنگ و تمدن دیرینه خود دسترسی داشته باشند، اما وقتی تمام آن حکمت در دوره‌های مختلف سوخته و نابود شده باشد، به سختی شاید بتوان فقط در لابلای آثار فردوسی و نظامی و عطار رگه‌هایی از حکمت و فرهنگ و تمدن ایران یافت. هدایت اما بیشترش را جستجو می‌کند، و نمی‌یابد. او می‌داند که جامعه حاصل تاریخ است، کسانی که دیوارهای تاریخ را چیده‌اند، اثر انگشت خود را بر آن نهاده‌اند، و عمارت موجود قیامت زندگی گذشتگان است. برای همین بوف کور را می‌نویسد. 

به عقیده نگارنده شاید هدایت به واسطه نو اندیشی و آشنائیش با فرهنگ نو-اندیش غرب، فراتر از جامعه سنتی آن روز ایران می اندیشید و این باعث شده بود تا فاصله ای میان خود و مردمش ببیند و از آن سو جامعه ی اروپا یا مشخصا فرانسه کشوری که در آن میزیست، آنچنان که او توقع داشت پذیرای وی نبود و به او هرگز احساس وطن را نبخشید. 

شاید برخی از دید روانشناختی به هدایت نگریسته باشند که این اگر از منظر انتقاد بوده باشد بدون در نظر گرفتن هنر صادق هدایت و آثار و تاثیر شگرف صادق هدایت بر ادبیات و داستان نویسی ایران نمیتواند ایراد صادق هدایت بوده باشد چرا که هدایت هم، همچون هر شخص دیگری بر اساس نوع و برداشت خویش از زندگی و جهان و طرز فکری که آزادیش را داشت که دارا باشد به خودشناسی و جهابینی خاص خود رسیده بود که خب البته آثار آن در نوشته هایش مشهود و که میداند شاید حتی عامل و انگیزه ی خلاقیت و زیبا نویسی اش در داستان نویسی بود؛ آنچنان که خود از زبان علویه خانم بر سر خویش فریاد میزند: “تو از درد عشق کیف میکنی نه از عشق، این درد است که تو را هنرمند کرده”… 

دردرهائی از این نوع که خود با صداقت راجع به آن در مشهورترین داستانش «بوف کور» سخن میگوید: “در زندگی زخمهايی هست كه مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد. اين دردها را نمی شود به كسی اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه اين دردهای باورنكردنی را جزو اتفاقات و پيش آمدهای نادر و عجيب بشمارند و اگر كسی بگويد يا بنويسد مردم بر سبيل عقايد جاری و عقايد خودشان سعی می كنند ان را با لبخند شكاك و تمسخرآميز تلقی كنند. زيرا بشر هنوز چاره و دوائی برايش پیدا نكرده و تنها داروی فراموشی توسط شراب و خواب مصنوعی به وسيله ی افيون و مواد مخدره است ولی افسوس كه تاثير اين گونه داروها موقت است و پس از مدتی به جای تسكين بر شدت درد می افزايند”…

هدایت شاید در قسمت دیگری از «بوف کور» سبب قصه نویسی اش را به روش خود به زبان می آورد: آیا سرتاسر زندگی یک قصه مضحک، یک متل باور نکردنی و احمقانه نیست؟ آیا من فسانه و قصه خودم را نمی‌نویسم؟ قصه فقط یک راه فرار برای آرزوهای ناکام است. آرزوهائی که به آن نرسیده‌اند. آرزوهائی که هر مَتَل‌سازی مطابق روحیه محدود و موروثی خودش تصور کرده‌است.

علارقم تالم خاطری که می آفریند ولی ناگزیر باید به توضیح صادق هدایت در مورد درگذشت خودخواسته اش نیز توجه نمود. هدایت در «زنده به گور» مینویسد:  

نه، کسی تصمیم خودکشی را نمی گیرد، خودکشی با بعضی ها هست. در خمیره و در سرشت آن هاست، نمی توانند از دستش بگریزند. این سرنوشت است که فرمانروایی دارد. ولی در همین حال این من هستم که سرنوشت خودم را درست کرده ام. حالا دیگر نمی توانم از دستش بگریزم. نمی توانم از خودم فرار کنم. باری چه می شود کرد؟ سرنوشت پر زور تر از من است.

نهایتا در توصیف صادق هدایت همین بس که حدود هفتاد سال پس از او، همچنان در مورد وی و آثارش صاحبنظرین به بحث و گفتگو مینشینند و همچنان موضوع تحقیق محققین و نویسندگان برجسته ایران بوده، کتابها و مقالات به رشته تحریر در می آید و آثار وی همچنان در مرکز دایره داستان نویسی عصر حاضر ادبیات پارسی قرار دارد. صادق هدایت تک چهره ای بود که در آسمان داستان نویسی ایران ظهور کرد و با نثر ویژه، اصطلاحات منحصر به فرد و قوام کلامش در داستان نویسی بی شک تاثیری گیرا، عمیق و ماندگار بر ادبیات پارسی ایرانزمین از خود به جای نهاد.

 لندن 3rd March 2021

Facebook Comments Box

About بابک رفیعی

Check Also

حکایت نی، بابک رفیعی

داستان کوتاه؛ حکایت نی بابک رفیعی پرتو طلائی آفتاب صبح، کران تا کران دامنه شرقی …

انتخابات ریاست جمهوری ایران ۱۴۰۰، بابک رفیعی

انتخابات ریاست جمهوری پیش روی ایران (۱۴۰۰ خورشیدی) بابک رفیعی در حالی به استقبال انتخابات …

One comment

  1. ضرغامی: عاشق چه‌گوارا هستم/ انقلابیونی چون گلسرخی بر مدعیان ریاکار ترجیح دارند
    http://tarikhirani.ir/fa/news/8616
    این بزرگترین گاف یک جاسوس ک گ ب است در رادیو تلویزیون ملاهای روسی که ثابت میکند که دستهای
    توده ایها ، فدایی ها ، ملی مذهبی ها با ملاهای روسی از هر جناحی در یک کاسه خونین روسی است که ۴۱ سال است این مملکت را نابود کرده ، دلار را تا مرز ۳۲ هزار تومان بالا برده ، سفره ۷۰ درصد مردم ایران را خالی کرده تا سفره روسیه ، سوریه ، ونزوئلا ، کره شمالی ، لبنان ، آرمنستان ، ترکمنستان ، قزاقستان ، نیکاراگوا ، کوبا ، بولیوی ، ویتنام رنگین تر باشد . و تجزیه طلبان تروریست کرد به سرزمین موهوم رویایی شان در مدار روسیه برسند .
    امروز صندوق بین المللی پول اعلام کرد ملاهای روسی تنها به ۴ میلیارد دلار از ذخیره صندوق ارزی دسترسی داشته اند ! چه گونه می شود کشوری با این همه دزد و برنامه های تروریستی فرامرزی و جمعیت بیکار ، اقتصاد بیمار را با چهار میلیارد دلار اداره کرد؟
    هر روز بخشی از این مردم نگون بخت پاک باخته به روسیه (و مزدوران الدنگ روسی در رژیم و اپوزیسیون خودخوانده فریبکار روسی ان ) ، جلوی اداره ای جمع می شوند اشک و اه میریزند که بنیادشان بر باد است ،
    – اما نه رژیم روسی برای انها دوایی دارد ،
    – نه اپوزیسیون روسی تر ان .
    نه تنها تلویزیون من و تو و ایران اینتر نشنال تبدیل به تلویزیون ملاها شده و جز
    1) ادرس عوضی دادن و گمراه کردن مردم ،
    2) فحاشی به دموکراسی ها ، امریکا ، غرب متمدن و ژاپن و کره جنوبی و کانادا و هند گاندی آز یک سو و
    3) خایه مالی فریبکارانه و لاپوشانی کردن برای روسیه و کلوپ فاشیست های روسی از سوی دیگر ،
    هیچ کاری نمی کنند ،
    بلکه مزدوران روسیه و ملاهای روسی در بی بی سی فارسی فروش خزر به روسیه را ماستمالی توده ای می کنند . تف به این قباحت و ننگ برای بی بی سی .
    طبیعی است که حتی سخنان ضرغامی ، آین مزدور روسیه ، که با اشتباه لپی طرح مشترک روسیه ـ مارکیسست های روسی ـ ساواما روسی را لو داده ، را هم پخش نمی کنند که از دیوار سفارت امریکا بالا رفت و سالها از تلویزیون ملاها دروغهای روسی بافت و چهره های توده ای را بر کشید و برای روسیه و کوبا و ویتنام همین کاری را می کرد که امروز من و تو و ایران اینترنشنال دارند میکنند ،
    و نه انها را بر رسی میکنند ! چرا ؟
    چون اینها کارشان پخش جریان رسمی رسانه ای “روسی ـ توده ای ـ فدایی” است که با نظام فقاهت بعثی روسی دست شان در یک کاسه است و جملگی منافع روسیه وا سد و مادورو را نمایندگی میکنند .
    همه اپوزیسیون قلابی که با حذف جریان سلطنت طلبی امریکایی و حذف مجاهدین و سانسور ملی گرایانی مثل فروهر ها ، بنی صدر که خواهان سرنگونی این رژیم روسی هستند ، کارشان محدود کردن و کانالیزه کردن مخالفت مردم فقر زده ایران به :
    1) مطالبات ساده بخشی و دوست دخترش ،
    2) ازاد کردن فلان توده ای از کانون نویسندگان ( که به زودی ازاد هم خواهد شد چون مصونیت سیاسی دارد و همین گونه که ضرغامی می گوید انها جزئی از این اش روسی هستند که در ۵۷ تا ۶۰ پخته شد) ،
    3) رفع سانسور کلنل دولت ابادی ،
    4) پخش فیلم رسول اف و ربنای شجریان و
    5) رسیدگی به خواست حقوقی مزدوران سابق رژیم در سپاه و بسیج و حکومت که حالا در نظام لنینیستی حاکم که فرزندان انقلابش را هم می خورد ، مغز بچه شان داغان شده ، ( روحانی به مغز بچه مجاهدش شلیک کرد ، رفسنجانی دامادهایش ,پسران لاهوتی, را اعدام کرد و به دخترانش گفت برای حفظ نظام استالینیستی سکوت کنید ، احمد خمینی جنایت کار دلال فرزند رهبر را تریاک دادند به سبک استالین ، گیلانی آخوند جلاد حشری ، دستور تیر دو فرزندش را داد ، شما عزیزان من کاره ای نبودید و نیستید که مدعی نظام لنینیستی باشید ) ، یا مادرانی فرزند از دست داده که در پس یک توطئه روسی که کیانوری و مریم فیروز و شوروی و ملاهای روسی و بهزاد نبوی و موسوی و رفسنجانی و خوئینیها از ان مطلع بودند و فرخ و کشتگر و فتاه پور ،
    – اما رده های پایین سازمان و هواداران سیاه بخت را مطلع نکردند و به دست جلاد روسی خلخالی کاندیدای حزب توده برای ریاست جمهوری (که خودش هم شاید نمی دانست که نه مزدور خمینی ، که مزدور قذافی و شوروی و حافظ اسد و فیدل و ارتگا است) ، متاسفانه قربانی بلشویسم لنینیستی شدند .
    – انهم در مقایسه با ۱۵۰۰۰ رزمنده مجاهد خلق که ” قبل از اینها و بعدا ” کشته شدند و هدف اصلی “انها ” بودند ، و اینها زیر دست و پای طرح ویتنام و کره شمالی و بعثی کردن ایران به رهبری حزب توده و فدایی و اجرای جنایت کارآنه ملاهای روسی رفتند ، شما در اقلیتید .
    لطفا منتظر همین مجاهدین باشید که بیایند به کمک امریکا شما را ازاد کنند و انتقام دلیران خودشان و فرزندهای قربانی شده شما را بگیرند .
    چیزی که خنده دار است ، اینها به مردم ایران میگویند تغییر رژیم باید داخل ایران باشد ( منظورشان این است که مجاهدین خلق و امریکا نباید دخالت کنند ) ،
    میگویند باید توسط همین وازده ها و زیان دیده های اتفاقی و یا مامور سازمان امنیت ملاها و کارگزاران خلقی نظام روسی باشد ،
    یا کسانی که اصلا دنبال سرنگونی نیستند ، نه توان سرنگونی دارند .
    مگر مادران سفید پوش کوبا توانستند رژیم فاسد کاسترو را سرنگون کنند پشت دیوار امریکا ؟
    مردم ایران
    مشکل شما وجود خیانت کارآنه توده ای روسی همین کسانی است که می خواهند مشکل شما را با راه حل های روسی مارکسیستی ، خلقی ، سکولار دموکرات روسی ، شونیست تجزیه طلب روسی ، با هدایت و کنترل روسیه و پاچه خواران روسیه حل کنند .
    امکان ندارد
    – بحث تضاد منافع است
    اگر ملاهای روسی یا هر رژیم جایگزین ان بخواهد نرمال شود ( دموکراسی پیشکش ) معنی ان این است که
    1) نباید امریکا ستیزی کند
    2) نباید برای منافع روسیه و سوریه و ونزوئلا ایران را نابود کند
    3) وارد بازار نفت و گاز می شود
    4) نیازی به بمب اتم و موشک ندارد
    5) دلیلی برای فرستادن نیرو به سوریه و مرسنری های روسیه در لیبی و ونزوئلا ندارد
    6) دلیلی برای اختلاف با عربستان و ترکیه و اسرائیل ندارد
    هزینه هایش به یک سوم فعلی و در امدش به ده برابر فعلی خواهد رسید
    همه موارد بالا هم با منافع روسیه و فاشیست هایش در تضاد است ، هم تجزیه طلبانی که دنبال دزدی زمین هستند
    این چهار تا دختر و پسر سپاهی یا توده ای و پدرانشان هم این کاری که در لندن و برلین و پاریس و واشنگتن برای خودشان دست و پا کرده اند با ان ظاهر تابلو “پوشیده ” و کراوات و پاپیون مسخره ناهماهنگ با پیراهن و کت و یقه توده ای و ریش و یا سبیل استالینیستی ، دکانشان ( تلویزیون من و تو و ایران اینتر نشنال و ایران فردا و اریایی و میهن و … ) بسته می شود.
    بالا رفتن درامد ، کاهش هزینه تروریستی و خرید موشک و اتم جات آشغالی روسی :
    یعنی دلار به حدود ۸۰۰ تومان میرسد حتی با قیمت پایین نفت و علیرغم دزدی های اقازاده ها در همین رژیم ،
    و یا دولتمردان یک نظام دیگر (پادشاهی که مدعی ندارد ، جمهوری) حتی اگر مثل اینها استبدادی و فاسد باشد .
    مضافا به اینکه اگر مثل اینها عقب مانده مذهبی روسی نباشد ،
    حتی مثل اردوغان مذهبی باشد اما متحد امریکا و عضو ناتو ،
    با زتوریست اروپایی و امریکایی و سراسر جهان می ایند به ایران و حد اقل به اندازه نصف در امد نفت ، درامد توریستی به درامد نفت ایران اضافه می شود .
    از ان بهتر اگر:
    مثل شاهنشاه : نه دینی باشد ، نه ضد دین ، نه مارکسیست ، نه برده روس ، حتی اگر ازادی احزاب نداشته باشد معلوم است که وضع ایران بسیار خوب خواهد بود در مدار امریکا و اسرائیل . قبلا دیده ایم .
    – اینکه اینها سلطنت را منحل کردند به دست شاهزاده سابق ، دقیقا از همین ترس بود .
    مردم ایران با فدایی ، توده ای ، ملی مذهبی
    یا کره شمالی می شوید
    یا ورشکسته مثل ونزوئلا ،
    یا ویرانه مثل سوریه
    ( امیر طاهری از الان می گوید کره شمالی و سوریه و ونزوئلا نرمال هستند ) در حالی که رهبرش شاشید به هیکل همه اینها و گفت کشورش در سیاهترین دوران خود ( حتی بدتر از زمانی که پدرش میلیونها کره ای را به کشتن داد در اثر نبود غذا) به سر میبرد ،
    اینها تبلیغ میکنند که نرمال است و به تلفن پرزیدنت بایدن جواب نمی دهد !
    به تخم سگ پرزیدنت بایدن .
    ویتنام اما میره هر روز یک ماساژ به تخم سگ پرزیدنت بایدن میده برای لقمه ای نان .
    تا مثل کوبا جنده خانه نشه و کم کم مردمش مثل بقیه جهان غذا بخورند ، نه کرم و سوسک و عقرب.
    مردم ایران !
    هر کسی به هر دلیلی این مطالب را سانسور میکند ، به شما امید پوچ میدهد ،
    اگر می گوید انقلاب و تغییر فقط با بلشویسم و سیاه کل
    یا انتظار برای اینکه نوریزاد و نوریزاده ، مادران صلح ، مادران پارک لاله ، بخشی و دوست دخترش ، نسرین ستوده یا نرگس ، مسیح علی نژاد یا وصیت نامه شجریان ، بیانیه دادن به پرزیدنت بایدن ، سازمان ملل ، پتیشن امضا کردن ، حمله به سلبریتی هایی که توده ای فدایی نیستند ، …. روزی این رژیم روسی را برای شما سرنگون و به جای ان یک رژیم نرمال که بفکر منافع ملی ایران باشد ، نه منافع استعماری روسیه ، می اورند ،
    خر نشوید
    a) از این رژیم روسی به همین شکل امریکا ستیز دیوانه فقط کره شمالی بیرون میا ید ،
    b) از این اپوزیسیون سیاه کلیست گوادلوپیست امریکا ستیز فقط تره کی ، کیم ، مادورو ، اسد بیرون می اید و همین روزگار سیاه روسی
    ببینید همین اردوغان با چرخش سیاست در امریکا و اروپا ، می چرخد ،
    مثل همین توده ایها و فدایی ها ست اما در مدار امریکا و اسرائیل
    اگر چه دنبال باز گرداندن عظمت عثمانی مثل پوتین و خواب شوروی،
    بازی با مذهب مثل ملاها،
    ترساندن اروپا و نزدیکی تاکتیکی به روسیه است ،
    به وقتش میرود دستبوس امریکا و اروپا و اسرائیل ،
    حد اقل در این بازیها منافع کشورش را قربانی روسیه و چین نمی کند ، اگر می کرد همه این رسانه های فارسی ـ روسی خایه اش را میمالیدند
    باید روسیه و مزدورانش در رژیم و اپوزیسیون بیرون ریخته شوند
    باور کنید که هیچ راه حلی برای ایران وجود ندارد .
    همین کاری که اسرائیل میکند و همین فشار امریکا اگر با بیرون ریختن مزدوران مارکسیست لنینیست روسی از همه رسانه های فارسی زبان و کشورهای غربی و فرستادن انها به روسیه و کوبا و ونزوئلا همراه شود و به مجاهدین خلق در راه نابود سازی بازی اتمی ملاهای روسی میدان داده شود ، میتواند راه را برای یک شورش عمومی موفق مثل اوکراین ، آلجزایر ، سودان ، بولیوی باز کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *