پورمزد کافی (منظر) – شعر (۹۷)

پورمزد کافی (منظر)

مجال این شب تنگ را
آه
چه طاقتم می بود؟

عجوزه ای دهان گشاده
بر عفن
عفریته ای بر آستان دریدن من

چه طاقتم‌ می بود
آبگینه را
به سنگ‌ هزار فتنه سفتن
و شرم را
و مرگ‌ را
به لجه ی هاویه شستن و گفتن

چه طاقتم می بود
وقتی که دست را
عسس بر بسته بود
و چراغ باغم
در انتهای شب
به سنگ واهمه در شکسته بود

آه اگر که من
در این شب یآس
فقط یکی پرنده ی خاموش
بر آستان تو باشم

آه اگر که من
یکی پرنده ی رمیده
در آغوش باغ جاودان تو باشم

هیچم دگر
از آذرخش چشمانت
بر این شب تار
نخواهم که خواست

هیچم دگر از روزگار
نخواهم که خواست

خرداد ۲۵۷۷ شاهنشاهی(۱۳۹۷)
۱۵ یولی ۲۰۱۸ آلمان

Facebook Comments Box

About مجید شمس

Check Also

شعر ( ۹۵)؛ پورمزد کافی (منظر)

شعر ( ۹۵)؛ پورمزد کافی (منظر) تقطیع هجای عشق بود در ترنم تو تمنای خاموشِ …

شعر؛ پورمزد کافی (منظر) (۹۴) 

پورمزد کافی (منظر) (۹۴) هیچم نرفت مگر از آن دست که بر گشایشِ دردی بود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *