شیدایی- مجموعه اشعار پورمزد کافی(منظر)

خطی از پایان

بازم این درد که درمان نشود در بصرم
آتشی ساخته از حسرت و خون جگرم

باورم نیست که در بارگه صحبت گل
ژاژ خایی عفن خود بدرد در نظرم

گل نه آن است که پرپر شود از دست نسیم
سرو دل کوه صفت بود به گاه خطرم

آشنایی که دگر ره نبرد در صف عشق
کوه امید دلم بود و پیام شررم

عاشقان در صف پروانه و گل می گذرند
رسم نبود که شود هرزه علف همسفرم

عاشقم چشمه ی خورشید و غزل می جویم
حالیا کوکب بشکسته نشیند به برم

باز خاری ز گلستان؟ نشود باور من
کاتش اوست هنوزم به دل شعله ورم

منظر از صحبت پوسیده گیاهی مهراس
آتش شعر دگر خوان تو ز جان دگرم

اردیبهشت ۲۵۴۲ شاهنشاهی (۱۳۶۲) – آمل

Facebook Comments Box

About مجید شمس

Check Also

شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) – در مصاف گل

“در مصاف گل” سخت است با خیالت لختی کنار بودن از گل سخن شنفتن با …

شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) –پریشانی

و این گزینه کجا بود؟  که بنشسته ام بود بر گلوگاه صبح به تیغ تا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *