چرا جاده ی مدرنیزاسیون نفتی به مقصد مدرنیته ختم نشد؟!- فرشید خدادادیان

 به مناسبت پنجم خرداد سالروز اکتشاف نفت در ایران

رفرنس عکس: BP history

فرشید خدادادیان پژوهشگر تاریخ نفت-  یکصد و پانزده سال از نفتی شدن ایران در پنجم خرداد سال1287خورشیدی می گذرد. سرزمینی که البته از روزگار باستان واجد این سیال ارزشمند بود و از آن بهره می برد!رخنمون ها و چشمه های خودجوش نفت و تراوش های طبیعی قیر، در مناطقی از سرزمینی که بعدها “ایران” نامیده شد، جاری و ساری بودند.هرودوت، از بهره برداری چشمه های نفت این دیار گزارش دقیقی ارائه نموده و می گوید که چگونه ایرانیان، اسرای یونانی را در چاه های دست کَند کم عمق و حوضچه های کوچک تفکیک نفت و قیر به کار گرفته بودند، تا اسرای یونانی داریوش هخامنشی، در فناوری بومی ساکنان باستانی سرزمین نفت، مزدورانی تابع باشند و بکوشند تا گنج نفتی هخامنشی ها، سرمایه ی پیشرفت و توسعه ی امپراتوری پارس شود.
هزاران سال بعد، وقتی انقلاب صنعتی در غرب، دسترسی به منابع و معادن جدید برای جایگزینی ذغال سنگ را در اقصی نقاط جهان ضروری ساخت، با گزارش های مستشرقانی همچون “لایارد” و “دمورگان”، اروپایی ها دریافتند که جای دیگری در جهان نیز از صخره ها و زمین هایش همچون صخره های پنسیلوانیا در امریکای تازه کشف شده، روغن سنگ یا همان؛”پترولیوم”می جوشد و به همین دلیل بود که جایی که چشمه های خود جوش نفت و آتشکده ای خاموش با بوی شدید تصاعد گاز داشت و ساکنان محلی آنرا به”لایارد”،جهانگرد انگلیسی، مسجدِ حضرتِ سلیمان معرفی کردند، در لیست نقاط دارای احتمال وجود”نفت”برای مشاوران ویلیام ناکس دارسی قرار گرفت!
بدین ترتیب؛ وقتی “جورج برنارد رینولدز”، سرمهندس حفار با تلگراف”دارسی” از “برمه” رهسپار ایران شد تا امتیازنامه ی واگذار شده به دارسی در سال ۱۲۷۹خورشیدی برابر با ۱۹۰۰میلادی را عملیاتی کند، گزارش های مستشرقان و زمین شناسان اروپایی در خورجین اسبش بود و گوشش، از طریق یک مترجم هندی که از پارسیان هند بود، شنوای روایات و حکایات ساکنان محلی ایران، از جاهایی که چشمه ی نفت و شعله ی آتش و معدن قیر داشت.
زمستان سال ۱۲۸۶خورشیدی که صدای ضربات مته حفاری، توله خرس های دره خرسون مسجدسلیمان را فراری داد، سرنوشت نفت در حال رقم خوردن بود و تلاش و ممارست و کار خستگی ناپذیر، نوید بخش حصول نتیجه برای کاوشگرانی بود که می دانستند گنج چسبناک نفت، جایی زیرِ زمین منتظرشان است! زمستان رفت و روسیاهی به کاوشگران ماند!از لندن هم تلگراف های مایوس کننده ای می رسید که خبر از خالی شدن کیسه ی سرمایه گذار می داد، اما رینولدز و افسر همراهش؛ “ویلسون” برای شکست خوردن تربیت نشده بودند!  بهار هم رو به پایان بود و چهارمین روز از آخرین بُرج بهار هم گذشته بود.ماراتن المپیک ۱۹۰۸ لندن با ماراتن حفاری نفت در مسجد سلیمان همزمان شده بود که بالاخره اسب ها پا بر زمین کوبیدند! نه در مانژ اسب دوانی لندن در مسابقات المپیک، بلکه در سحرگاه پنج خرداد ۱۲۸۷ در کنار دکل مکینه ی دره خرسون که بالاخره نفت را مکید و طلا سیاه فوران کرد!
آغاز عصر نفت در مسجد سلیمان، ورود ایران و خاورمیانه به روزگار صنعتی و مدرنیزاسیون نفتی بود تا مسجد سلیمان، M.I.S شود و مرکز فعالیت های نخستین کمپانی نفتی خاورمیانه. با اکتشاف نفت و ایجاد کمپ های کارگری کوچک، دیگر تنها بختیاری ها نبودند که در قشلاق خود مردان نفتی را میزبانی و همراهی می کردند، از مناطق و شهرها و روستاهای مختلف همچون اصفهان، یزد، شیراز، تهران و دیگر شهرهای دور و نزدیک، افراد زیادی به عنوان نیروی کار به مسجدسلیمان و مناطق نفت خیز سرازیر شدند و در طول کمتر از دو دهه اختلاط فرهنگی ایجاد شده بین این نیروی کار متکثر در بستری که صنعت نفت فراهم نموده بود، منجر به بروز یک همزیستی مسالمت آمیز مدنی گردید.مسئله هنگامی جالب تر شد که به مرور زمان، حضور خانواده های کارکنان اروپایی و اکثراً انگلیسی و کارکنان و خانواده های هندی و همین طور مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، آسوری ها و بهائیان در شرکت- شهرهای نفتی، تکثر مذهبی و دینی را نیز به تکثر فرهنگی افزود و قفل های ذهنی مانع مدرنیزاسیون را یک به یک گشود.
چند دهه بعد، موضوع از این نیز فراتر رفت و شهرهایی که خود نوظهور بودند، به یک هویت و اصالت تبديل شدند و این گونه بود که امروزه افراد زیادی اعم از بختیاری و غیر بختیاری و حتی ایرانی و غیر ایرانی از مسجدسلیمان، آبادان و دیگر شهرهای نفتی ایران به عنوان زادگاه، هویت و اصالت خود یاد می کنند و دیگر یک مسجدسلیمانی الزاما یک بختیاری نیست، همانگونه که یک آبادانی نیز الزاما عرب زبانی از شجره “حصین ابن عباد”، حکمران محلی منطقه “عبادان”(نام قدیم آبادان)در روزگار ایجاد پالایشگاه نیست!
اکتشاف نفت در مسجدسلیمان و پالایش و صادرات آن در آبادان، فرصتی تاریخی برای ایران به وجود آورد که در صورت داشتن تفکر مدرن می توانست به توسعه بیشتر و بهتر این کشور کمک کند.اما چرا جاده ی مدرنیزاسیون نفتی ایران به مدرنیته ختم نشد؟! اگر در غرب، پروتستانیسم آن گونه که “ارنست ترولچ” آورده در پیدایش جهان مدرن اهمیت داشته (ترولچ/۱۹۹۱/ص۲۱) در ایران اعتراض به مظالم قدرت حاکم در غیاب قانون، راه به جایی نبرد و جنبش مشروطه نیز که اتفاقا همزمان با شکل گیری صنعت نفت، در ایران پاگرفت، فرجام مناسبی نیافت!
در یکصد و پانزده سال گذشته، علیرغم تغییر سه حکمرانی قاجار، پهلوی و حکومت فعلی درآمدهای نفتی حاکمان را از مردم بی نیاز نمود.ضعف شدید نظام مالیاتی در ایران، گویای این مدعاست! این بی نیازی از مالیات مردم، از سوی مقابل احساس بی نیازی حاکمان به پاسخگویی در برابر مردم را نیز به وجود آورد و بدین ترتیب یکی از ارکان مهم مدرنیته، یعنی ساختار سیاسی پاسخگو و مردم سالار، کمتر نضج و قوام گرفت و بدین ترتیب است که به نقش پارادوکسیکال نفت در موضوع مدرنیته می رسیم.بگذریم از اینکه، درآمدهای نفتی علاوه بر خشکاندن ریشه مدرنیته و مردم سالاری، به اقتصاد ملی نیز ضربات مهلک و جبران ناپذیری زده است. کوتاه سخن اینکه، مدرنیزاسیون نفتی در ایران شکل گرفت، اما به تحقق مدرنیته منجر نشد زیرا درآمدهای نفتی خود به پاشنه آشیل مدرنیته مبدل شد و به “نفت” وجهه ای پارادوکسیکال در قبال “مدرنیته” ی ایرانی داد.
با کشف نفت در پنجم خرداد ۱۲۸۷ در مسجدسلیمان، مدرنیزاسیون نفتی، عقل و دین از سر همگان ربود. ساختمان های جدید و خیابان های جدید، باشگاه ها، سینماها، استخرها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانه ها، پارک ها، دبستان ها و دبیرستان ها، مهمانسراها و هتل ها و همه از برکت نفت بود و از گنج میدان نفتون که طلا بود و برکت، و اگر نکبت و بلایی بود، از جهل بود و نادانی و ناتوانی در استفاده از موهبتی که خدادادی بود و بسیاری در حسرتش بودند و هستند!ناتوانی در تبدیل مدرنیزاسیون نفتی به مدرنیته و تفکر مدرن!
تجربه های جهانی نیز نشان داده که نفت، برکت است. در دنیای مدرن و دموکراتیک و در کشورهایی همچون نروژ و دیگر کشورهای اروپای شمالی و امریکای شمالی دارای منابع نفتی، طلای سیاه “رفاه دموکراتیک” به همراه آورده و در کشورهایی فاقد دموکراسی و مردم سالاری همچون کشورهای حاشیه ی جنوبی خلیج فارس نیز مدلی در پارادوکسی عجیب اما واقعی، مردمانش حداقل “رفاه استبدادی” دارند! ایران اما هیچکدام از این وجوه را نداشته و ندارد!
پنجم خرداد ۱۲۸۷ ،سرنوشت زاگرس نشینان و کشور ایران را به نفت گره زد. گره به سیالی که “طلا” یا “بلا” بودنش، از اندیشه ی مالکانش شکل می گیرد و تا وقتی تحولی در اندیشه صورت نگیرد، هیچ اتفاق مثبتی نمی افتد و راهی نمی ماند جز اینکه؛ با مرور “شیرینی” خاطرات و نوستالژی ای گذشته از “تلخی” زمان حال فرار کرد! افسوس خورد و هر پنج خرداد غم ناله کرد که؛ ای کاش نفت نداشتیم!نفت بلای ما شد! غافل از اینکه در ظلمات جهل است که طلا هم بلا می شود!
سه سال پیش، در چنین روزی؛ به همت بانویی وطن دوست و از عاشقان و فرزندان سرزمین مسجد سلیمان؛ خانم اختر قاسمی و همکاران سختکوش و دغدغه مندش، از ایرانیان مقیم داخل و خارج از کشور، رسانه ای متولد شد بنام؛”اختر نیوز“که دغدغه اش از روز نخست، روشن نگاه داشتن اختر و ستاره ی دانایی و آگاهی بخشی و مبارزه با جهل برای سربلندی ایران بوده و هست. ضمن تبریک سومین سالگرد فعالیت این رسانه به همه کارکنان شریف آن، امیدوارم اختر نیوز، بستر و پلتفرمی باشد برای پاسخ به پرسش های بنیادین این سرزمین و از جمله این پرسش که؛ چرا جاده ی مدرنیزاسیون نفتی ایران به مدرنیته ختم نشد؟

Facebook Comments Box

About مجید شمس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *