ادیتور

پـارك- مـوزه بین المللی نفت مسجدسليمان (بخش اول) اسماعیل فرهادیان

پارک موزه ی نفت مسجدسلیمان

احداث موزه ی بین المللی نفت و گاز مسجدسلیمان در مکان های مختلف اسماعیل فرهادیان توضیح سردبیر: اسماعیل فرهادیان کارشناس مخازن زیر زمینی نفت و گاز ایران، از سال 1380 تلاش خود را برای احداث موزه ی نفت در مسجدسلیمان که اولین چاه نفت ایران و خاورمیانه در آن احداث …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، مهناز قزلو

خاطره ی مهناز قزلو این روزها بیش از گذشته در طبیعت قدم می‌زنم… بیشتر به موسیقی گوش می‌دهم… بیشتر به فکر فرو می‌روم و مانند همه، زندگی‌ام تحت تاثیر شیوع ویروس کوید ۱۹ قرار گرفته. به این تنهایی جمعی فکر می‌کنم و به ترم‌هایی که ویروس کرونا به فرهنگ واژگانی‌مان …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، ش. بختیاری از مسجدسلیمان

خاطره خانم بختیاری از مسجدسلیمان تقریبا از اوایل اسفند ۹۸ بچه ها مدرسه نرفتند. خیلی نگران درس و مشق شون بودیم. بعد از انجام کارهای خانه، تمام وقتمون رو اختصاص دادیم به رسیدگی به درس بچه ها. اونا بطورمرتب بابرنامه های درسی تلویزیون هماهنگ پیش میرفتند. البته مقدار زیادی از …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، ایراندخت

خاطرات کرونا

و حالا خاطره «ایراندخت» دخت هنرمند ایرانمان را بخونید که چقدر زیبا ولی غم انگیز وضعیت زن هنرمند را در جامعه ضد زن اسلامی ایران در این دوران قرنطینه کرونایی توضیح میده که به مراتب سخت تر هم شده. باورم نمیشه که در گوشه ای از جهان امروز هنوز همانند …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، عفت اقبال از پاریس

خاطره عفت اقبال از روزمره گی های در قرنطینه کرونایی ( سه شنبه ۷ آوریل ۲۰۲۰ ) سه هفته تا یک ماه قبل از سیزده بدر در خانه ماندم و بیرون نرفتم، مگر یکبار برای خرید داروهایم. در حقیقت جزو اولین کسانی بودم که قرنطینه شدم. چون وقتی خبرها را …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، فاطمه دهقان از ایران

 ‎خاطرات دوران کرونایی هیچوقت باورم نمیشد که یک روز یک ویروس کوچک زندگی همه مردم جهان را تحت الشعاع خودش قرار بده. ‎ درست قبل از بیست و دو بهمن این ویروس به ایران رسیده بود ولی به خاطر راهپیمایی مردم اطلاع رسانی نکرده بودند. و وقتی این خبر به …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، زهره صادقی از فرانسه

زهره صادقی

«کلود» را شش ماه پیش دیدم. خواستم بروم پیاده‌روی، پایین راه پله کنار صندوق پست ایستاده بود .پیرزنی با موهای یکدست سفید. سلام گفتم، جواب داد. بعد گفت :شما در این آپارتمان زندگی می کنید؟ از آمدن ما به این آپارتمان دو سال می گذرد، ولی به جز همسایه رو …

Read More »