Tag Archives: جمشید گشتاسبی

نگاهی به نمائی (9) جمیشد گشتاسبی

نگاهی به نمائی 9 جمیشد گشتاسبی هر انسان تنهائی، خزیده در کُنج دنج رنج خود، خواه ناخواه فرزند کسی بوده یا هست. از هیچ نیامده که هیچ باشد اما در مسیر زندگی و در دل جامعه، به مقام “تنهائی” رسیده!  و در همسایگی ما انگار که “دیگری” شده. یک “دیگری” …

Read More »

خاطرات کرونا، ترس و خطر، جمشید گشتاسبی (امریکا)

خاطرات و خطرات جمشید گشتاسبی “دیوید مرتب خواب خفاش می دید. به پنجره ی اتاق خواب برخورد می کردند یا انگار می خواستند بنشینند اما می لغزیدند و بالهای بازشون شیشه ها را می سابید. اینطور تعریف می کرد. می گفت شیشه ها همه خط افتاده اند. شب ها چند …

Read More »

نگاهی به نمایی 8، جمشید گشتاسبی

نگاهی به نمائی 8 جمشید گشتاسبی برای افزایش حداقل حقوق به خیابان آمده بودند. برخلاف هموطنان کارگر من در هفت تپه، ماه ها که نه، حتی یک روز هم دستمزدشان عقب نیفتاده بود. آنها کمی بیشتر از آنچه داشتند می خواستند. پلیس شهر هم جلیقه ی ضد گلوله تن نکرد. …

Read More »

نگاهی به نمائی 7 – جمشید گشتاسبی

نگاهی به نمائی ۷ جمشید گشتاسبی   قشنگ بود و با وقار. حضورش زیبائی بود و آزادی، خانه‌اش طبیعت. قفل را نمی‌شناخت چنانکه حبس را و گناه را. مزاحم نبود و با نیرنگ بیگانه بود. آرام بود و بی آزار. عکس را در پوشه “حیات وحش”، در مجموعه‌ای از “طبیعت” …

Read More »

خاطرات کرونا – جمشید گشتاسبی

هر روز و هنوز با کابوس “مرگ پاورچین پاورچین در خیابان ها روان است” این جمله از کتاب “کوری” نوشته ژوزه ساراماگو  نویسنده پرتغالی در ابتدای پیامی تلفنی از عزیزی در وطن آمده بود که البته با حال و هوای این روزها حقیقتی ست اگرچه تلخ اما هنوز هم در …

Read More »

نگاهی به نمائی 5 – جمشید گشتاسبی

نگاهی به نمائی 5 بچه دبیرستانی بودم که “راز کیهان” رادیدم. فیلم “اُدیسه فضائی: 2001” ساخته ی استانلی کوبریک کارگردان “اسپارتاکوس” را میگم. اوایل فیلم صحنه نبرد میمون ها ختم شد به نمائی از سلاح میمون فاتح، تیکه استخوان درشتی که او سرمست از پیروزی به هوا پرتاب کرد. در …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، جمشید گشتاسبی (امریکا)

اخبار خوب، اخبار بد  جمشید گشتاسبی   مبارک باشد این پیوند همایون باشد این پیوند گرامی باشد این سوگند شکوفا باد بر لب هاتان  همواره این لبخند همایون باد، همایون باد، همایون باد.   عروس و داماد هم تکرار می کردند هرچه را آخوند از روی تیکه کاغذی که دستش …

Read More »

خاطرات دوران کرونا – جمشید گشتاسبی

در بهاری که بهاری نبود جمشید گشتاسبی، امریکا امسال بهارمان بهاری نبود. همیشه بهار نمادی بود بر آغازی تازه. سکوئی برای پس زدن هرچه که رنگ و بوی ملال داشت و خیزی رو به تعالی بر بستری از طراوت. امسال اما نه! پیشاپیش می دانستیم حاجی فیروز به خیابان نمی …

Read More »

جمشید گشتاسبی، نگاهی به نمایی (3)

جمشید گشتاسبی آتلانتا، آوریل 2015 اون روزi یکی همرنگ خودش تو کاخ سفید بود. نوبل کلاس داری هم برده بود، نوبل صلح. اما او تو حال خودش بود. نمی دونم در چه حالی بود. فقط می دونم بی فکر و خیال نمی تونست باشه. شاید به مربع های سیاه و …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، جمشید گشتاسبی (امریکا)

هراس همراه ویروس کرونا بعد از چین و یکی دو سه کشور دیگر به آلمان هم آمد. برادرم می گفت روز اول انگار بفهمی نفهمی همه در نوعی گیجی به سر می بردیم. در دفتر شرکت که همیشه همکاران به هنگام ورود یا خروج دست همدیگر را می فشردند، روز …

Read More »