Tag Archives: شعر و ادبیات

شعر، “باغ روئینه” (۳۰) پورمزد کافی ( منظر)

پورمزد کافی ( منظر) (۳۰) “باغ روئینه” به روی حادثه خندیدم عجب ز من عجب ز من که لهیب هاویه دیدم و نترسیدم در آن سپیده ی خاموش عجب نسیمی بود که بوی گل یاسمن ز شاخه ربود عجب ز من؟ عجب ز گل که با دهان خون آلود هزار …

Read More »

شعر، “در مرثیه” پور مزد کافی (منظر)

“در مرثیه” (۳۱) پور مزد کافی (منظر)   یاران زیبایم کجایند؟ یاران عاشق یاران که چون شبنم چکیده ست از خون سرخ پاکشان بر خاک گلگون یاران زیبا همچون سپیداران سبز آسمان سا در جنگل پر شور انسان در جنگل پرشور انسان هرچ از نشان تازگی هاست آنجا نشان زخم …

Read More »

کعبه توئی

بابک رفیعی   کعبه توئی به تمنای وصالش عاجزانه به کعبه شدم شبی پیرانه مرد و زن مخلصانه، پیر و جوان به طواف آن خانه همچون مستان میخانه، مست بر گرد ساقی دردانه ندائی به شهادت از میانه، به گواه تاریخ آن بتخانه برخاست که دیوانه؛ کعبه توئی جهان سراسرمرا …

Read More »

چکامه ی غمناک، شعر پورمزد کافی

چکامه ی غمناک پورمزد کافی نکهت روی تو چون ترمه ی جان بود مرا نه فریب است که آن روح و روان بود مرا دل از آن بود که بر کوی تواش بامی بود ورنه از روز ازل بار گران بود مرا من به جادوی کلام تو به شعر آمده …

Read More »

شعر سیاستمداران، جهان ولیانپور

 سیاستمداران جهان ولیانپور   سیاستمداران به دنیا می‌آیند با یک یا دو زن می خوابند چند نظرشان را می‌دهند اگر پذیرفته نشدند مشتی حواله چانه ای   چند اشتباه می‌کنند بمب می ریزند بابت آن عذرخواهی می‌کنند اگر پذیرفته نشد آنقدر جلق می‌زنند تا از ملحفه های خیس بمب فرو …

Read More »