Tag Archives: جمشید_ گشتاسبی- نگاهی به نمائی

نگاهی به نمائی(۳۲) – جمشید گشتاسبی

چیزی به ساعت هشت بامداد نمانده است که از اینجا می گذرم یا بهتر است بگویم از کنارش می گذرم. از کنار کومه ای کُنج دیوار و زیر پتو. در واقع از کنار کسی می گذرم؛ کسی زیر پتو! نشانه هایی اندک می گوید اینجا، زیر این پتوی غبارگرفته ی …

Read More »

نگاهی به نمائی(۲۹)- جمشید گشتاسبی

گفته بود: ریشه ی همه ی رنج ها وابستگی ست. گفته بود: نفرت با نفرت متوقف نمی شود بلکه فقط با عشق پایان می یابد. گفته بود: اشک های دیگران را مبدل به نگاه های پر از شادی نمودن بهترین خوشبختی هاست. این ها را همه بودا گفته بود. گاه …

Read More »

نگاهی به نمائی ۲۸- جمشید گشتاسبی

همچون عشق، تقابل خیر و شر هم از برجسته ترین موضوعات داستان های بشری ست. عرصه ای که همه ی آحاد انسانی به گونه ای با آن درگیرند و اگر هم درگیر نباشند به نوعی از آن تاثیر پذیر هستند. اساساً آدمی در چنین تقابلی هویت می یابد. از دیرباز …

Read More »