Tag Archives: خاطرات دوران کرونا

 بعد از کرونا، حتماً! ( 2 )

 “بعد از کرونا، حتماً!” ( 2 ) جمشید گشتاسبی “بعد از کرونا ، حتماً!” به عنوان خاطره ای کرونائی در آوریل سال پیش در سایت اختر نیوز درج شد و آنچه در پی می آید مکالمه ای تلفنی بین کارآکتر اصلی آن داستان با دوست ایرانی اش است که به …

Read More »

خاطرات کرونا؛ بیست بیست (2020)، جمشید گشتاسبی

بیست بیست (2020) خاطرات کرونا جمشید گشتاسبی شاهد آن نیست که موئی و میانی دارد      بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد [حافظ] با تبریک سال نو، آوازی را که بیست سال پیش خوانده بود برایم فرستاده بود. نوشته بود: چند وقت پیش در نوارهای قدیمی ام چندتا …

Read More »

خاطرات کرونا: بامدادی زیبا از این ایام، جمشید گشتاسبی

بامدادی زیبا از این ایام جمشید گشتاسبی هالووین امسال هم گذشت بدون آنکه بچه ها برای “تریک و تریت” زنگ در خانه ای را بزنند و هدیه ای بگیرند. ما هم که پیشاپیش حدس می زدیم کرونا با این جشن چه خواهد کرد امسال شکلات و آب نباتی تدارک ندیدیم …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، جمشید گشتاسبی (امریکا)

اخبار خوب، اخبار بد  جمشید گشتاسبی   مبارک باشد این پیوند همایون باشد این پیوند گرامی باشد این سوگند شکوفا باد بر لب هاتان  همواره این لبخند همایون باد، همایون باد، همایون باد.   عروس و داماد هم تکرار می کردند هرچه را آخوند از روی تیکه کاغذی که دستش …

Read More »

خاطرات دوران کرونا – جمشید گشتاسبی

در بهاری که بهاری نبود جمشید گشتاسبی، امریکا امسال بهارمان بهاری نبود. همیشه بهار نمادی بود بر آغازی تازه. سکوئی برای پس زدن هرچه که رنگ و بوی ملال داشت و خیزی رو به تعالی بر بستری از طراوت. امسال اما نه! پیشاپیش می دانستیم حاجی فیروز به خیابان نمی …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، م. س. ایران

  مدت ها بود به فکر بازنشستگی بودم و در ذهنم لحظه شماری برای کارهایی که این سالها انجام نداده بودم.  می خواستم به برنامه های شخصی مثل کلاس عکاسی و تنبک و … برسم و در ضمن مرتب پیش خودم می گفتم که بچه ها بزرگ شدند و من …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، جمشید گشتاسبی (امریکا)

هراس همراه ویروس کرونا بعد از چین و یکی دو سه کشور دیگر به آلمان هم آمد. برادرم می گفت روز اول انگار بفهمی نفهمی همه در نوعی گیجی به سر می بردیم. در دفتر شرکت که همیشه همکاران به هنگام ورود یا خروج دست همدیگر را می فشردند، روز …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، معصومه اسکندری ایران

خاطره ی معصومه اسکندری  از ایران وقتی این خبر که یک ویروس خطرناک وارد ایران شده رو شنیدم، تازه باردار شده بودم. روزهای اول اضطراب شدیدی داشتم به طوری که شب‌ها که میخوابیدم با ترس شدیدی از خواب می‌پریدم. این حالت تقریبا چند روز ادامه داشت و من دیگه کلافه …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، محبوبه دهقان از ایران

خاطره محبوبه دهقان از ایران سلام می خوام راجع به روزهایی بنویسم که مجبور بودیم بخاطر بیماری کرونا تو خونه بمونیم. واقعیتش اون روزا که البته هنوزم کاملا تموم نشده و کم و بیش ادامه داره، هم روزهای خوب و شیرینی بود هم یه جورایی پر از استرس و نگرانی. …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، مهدی قاسمی

طنز خاطرات دوران کرونا، مهدی قاسمی صبح که بلندشدم، یه کم گلوم خشک شده بود. اولش توجه نکردم ولی همین که یکهو متوجه شدم که زمان، زمان مصیبت کروناست، مثل برق گرفته‌ها ازجا پریدم و شروع کردم به این و اون زنگ زدن که چه نشستید بابا، من کرونا گرفته …

Read More »