بابك رحمتى
برا ثر تحولى كه در اروپا بوجود آمده بود همان رنسانس معرفِ دوران جدیدی در اندیشه و احساس مردمان بود و بر اثر این تحول بود که بالمآل اروپا و تأسیسات و صنعت آن دگرگون شد. برای نخستین بار در قرن پانزدهم در ایتالیا بود که طرز تفکر و تلقی دنیوی پدید آمد. ایتالیا محیطی فراهم آوردهبود که در آن بسیاری از جنبههای شخصیّت انسان میتوانست به نحو اتم و اکمل رشد و نمو نماید.
رنسانس ايرانى هم از شهريور ١٤٠١ رقم خورد با به قتل رساندن ژينا / مهسا امينى جرقه اش زده شد و جنبش “زن زندگى آزادى،” ژن ژئان آزادى” نام گرفت.
جنبش زن زندگى آزادى نشان داد كه جامعه ايران تحمل وضعيت ديكتاتورى كنونى را ندارد . بعضى ها فكر كرده و هنوز هم بر گفته هاى غلط خود پاى مى فشارند كه در آن جنبش ، مسئله فقط ، آزادى حجاب بود، در حاليكه چنين نبود . دهه هشتادى و جوانان ايران به دنبال آزادى و دموكراسى و در نهايت يك رنسانس بزرگ بودند.نسلى كه با خون خود این شعار را با همراه رفاه و آزادى و دموكراسى با سكولاريسم را به ثبت تاريخ رساندند.نمونه هاى زيادى در برخورد جوانان ديده شد كه گوشه اى از رنسانس را نشان دادند، عده ای زیاد را دستگیری و سپس آنها را به جوخه هاى اعدام و طناب دار سپردند. براى نمونه ؛«مجيدرضا رهنورد» را وقتى براى إعدام ميبردن به پاسدار نقابدار كنار دستش ميگويد ؛” پس از مرگم ، بر مزارم ، نه روضه بخوانيد و نه قرآن! “و اگر ميتوانست ميگفت شراب هم بنوشيد كه بعدها ، از اين نمونه ها فراوان ديده شد.
سياست و دين زدايى همراه هم!
امروز در ايران كار در جهت رنسانس ايرانى، همزمان جلو ميرود . يعنى اصلاح دين و سياست و مذهب و قلمروى آن در حال تغيير و رو به رشد است . مردم يا مذهب را بكلى كنار گذاشته و يا از مذهب دوری میکنند و تعدادى با شك و ترديد پايبند به احكام پوسبده گذشته مانده اند! آنها هم در نهايت با كمى كار فرهنگى به حقيقت پى خواهند برد. از طرفى عده اى مذهب ستيزى مى كنند و دور هر گونه مذهب را خط قرمز كشيده اند!و بجاى آن بى مذهبى و بى خدايي ( لائيك و آتيئست) را پيشه كرده اند. اتفاقى كه در اين چهار دهه رخ داده است ،”تلنگرى است كه زده شده و ذهن ها را بيدار كرده “مردم، خصوصن نسل« زد/ضد» وضعیت امروز ایران، با گذشته ، قابل قياس نيست. در جنبش ١٤٠١ ديديم كه دهه هشتادى كه بيشتر از دختران و بانوان تشكيل شده بود،پاسداران ،حريف آنها نمى شدند. ولى بدليل عدم سازماندهى و نداشتن رهبرى كه بتواند خط و خطوط ميدان را مشخص كند با سركوب شديد پاسداران و وحوش خامنه اى مواجه شدند. آنها به چشمان دختران و پسران شليك مى كردن تا وحشت بيشترى ايجاد كنند با تمام تلاش و مبارزه ی جوانان ،اينبار هم كار سرنگونى نيمه تمام ماند. ولى جنبش همچنان ادامه دارد.جنبش” زن زندگى آزادى” جهان را هم بيدار كرد و ايرانى ها هم آگاهتر از گذشته ، خود را بدنيا نشان دادند. عنصر زن در اين جنبش سَنبُل مقاومت بود.نكته قابل توجه اين است كه در طول تاريخ جوامع بشرى ممكن بود ، مذهب و ايدئولوژى نزد اندكى از مردم رنگ ببازد ولى در طول همين چهار دهه گذشته با عملكرد مخربانه ی عمامه داران در ايران، انقلاب فكرى در رابطه با مذهب بالأخص دين اسلام صورت گرفت كه با چاپ سدها كتاب و مطالعه آنها بدين صورت نمى شد كه مردم از دين و مذهب و مسجد و منبر متنفر و در اصل دين گريز شوند.رنسانسى در ایران رخ داد كه مردم ديگر به جزوات و رساله هاى زير خاكى آيت الله هاى حوزه باور ندارند. امروز ،دوران جديدى در مردم و انديشه وتفکرات آنها بوجود آمده ،درست مانند رنسانس و دوران نو ( نو زدايى)در اروپا! بر اثر تحولى كه در اروپا بوجود آمده بود همان رنسانس معرفِ دوران جدیدی در اندیشه و احساس مردمان بود و بر اثر این تحول بود که بالمآل اروپا و تأسیسات آن دگرگونه شد. برای نخستین بار در قرن پانزدهم در ایتالیا بود که طرز تفکر و تلقی دنیوی پدید آمد. ایتالیا محیطی فراهم آوردهبود که در آن بسیاری از جنبههای شخصیّت انسان میتوانست به نحو اتم و اکمل رشد و نمو نماید.
گفتيم رنسانس ايرانى در پى زدودن مذهب و پيش بردن سياست بود ولى رنسانس غرب اينطور نبود. زمانى كه مارتين لوتر Martin Luther اصلاحات و اعلاميه ٩٥ ماده اى را بر سر در كليسا خود كوبيد ،در آن عمل پاپ و همچنین آلبر، شهریار براندنبورگ را در فروش بهشت و بخشش گناهان محکوم کرد.او يكى از پيشوايان اصلاحات پروتستانى به شمار ميرفت. همان زمان آلمانى ها در پى اصلاح توصيه سياسى نبودند. ابتدا اصلاح مذهب را انجام دادند و ١٠٠ سال بعد، اصلاحات سياسى انجام گرفت. رنسانس ايرانى همان دو كار را همزمان يعنى مذهب و سياست را انجام ميدهند. اصلاحات سياسى شايد نتيجه اش به ايران برگردد ولى اصلاحات مذهبى به ٥٢ كشور ديگر مربوط مى شود.
عربها و رنسانس!
امروز كشورهاى عربى متوجه شده اند كه دين اسلام راه گريز است. آنها فهميده اند، كه با فرمون قبلى به ته دره خواهند رفت . در نتيجه به اين رسيده اند كه در كشورشان به زنان آزادى نسبى بدهند كنسرت «جانيفر لوپز» Jennifer Lopez برگزار كنند و… چون آينده را در يك افق ديگرى مىبينند . آينده گلوياليست و ليبراليسم و مدرننيته با قوانين اسلامى كاملن در تضاد است. اين كشورهاى عربى مى خواهند پيشاپيش از اين چالش جلوگيرى كنند، اينها شايد با اين كارشان خدمتى به اسلام كنند.ولی عده زیادی به اسلام هم جفا کردند، بقول دوستمان ، افرادی مانند “سيد قطب و سيد جمال الدين اسد آبادى و خمينى و خامنه اى و… به اسلام هم جفا كردند!
خمينى كه رهبر زير خاكى بود كه نه مدرسه رفته بود و نه يكبار قبل از آوردنش به ايران ، سوار هواپيما شده بود! چگونه بايد مى فهميد اقتصاد چيست ؟ اقتصاد را مال هر مى دانست و اسلام را اسم مستعار خود كرده بود. با اين حال ، او حتا از اسلام هم چيزى نمى دانست ، چون پيامبر كه هم زنش خديجه و هم خودش تاجر بودند و گاهى راه تجارت، گاهى راه عبادت را ميرفتند. ولى خمينى بازهم اقتصاد را “مال خر ميدانست !”بدون اينكه كتاب آيات شيطانىِ سلمان رشدى را خوانده باشد فتواى ترورش را صادر كرد!
دو اسلام در دو نطام!
اسلام را هم در اين زمان و هم در زمان« محمد رضا شاه» مقايسه كنيد ،در زمان پهلوى دوم اسلام قدرت سياسى نداشت ولى توانست بدون آن ، پنجمين قدرت نظامى در دنيا شود.دين بشكل خصوصى در جامعه رايج بود و در پذيرش آن اكرائى نبود ( لا إكراء فى الدين واقعى بود. )در نتيجه، خمينى و خامنه اى هم به اسلام و هم به قرآن جفا كردند.ده سال حاكميت و كشتار خمينى و ٣٦سال كشتار و سركوب خامنه اى ، توانست اسلام را نزد مردم به مرحله انزجار برساند و در سال ١٤٠١ تبدليل به يك جنبشى شد كه شروع رنسانس ايرانى شود و این مرحله هنوز هم ادامه دارد. اين نتيجه فشار و زور و قلدرى بود كه در تحميل دين اسلام به مردم، بوجود آمد . اكنون ، ايران ميرود كه به يك كشور لائيك با نظامى سكولار ( جدايى دين از سياست ) و شايد دموكراتيك تبديل شود .اگر مردم ایران با اين بلوغ فكرى كه بدست آورده اند به صندوق راى در آينده نه چندان دور يعنى پس از سرنگونى، اهميت بدهند اين كار می تواند ما را در مسیر دموکراسی قرار دهدو رنسانس ایرانی را تکمیل کند .به اميد آن روز.