مروری بر کارنامه علامه قزوینی- دکتر عباس میلانی

مقدمه: پروفسورعباس میلانی نویسنده، ایرانشناس و مورخ ایرانی مقیم آمریکا و مدیر مرکز ایران شناسی دانشگاه استنفورد، از آن دسته فرهیختگانی است که بدون ملاحظات و مصلحتهای سیاسی(۱)، همواره در پی ریشه یابی و کشف حقایق تاریخی ایران معاصر، بر اساس روش شناسی آکادمیک  و تاریخ شناسی مدرن  بوده است. (۲) کتاب‌های مرشد و مارگاریتا، تجدد و تجددستیزی در ایران، ایرانیان نامدار، معمای هویدا، و نگاهی به شاه، شماری از تالیفات او هستند. از ایشان، اخیرا مطلبی درباره علامه قزوینی، پژوهشگر، ادیب و روشنفکر تاریخ معاصر ایران در سایت بی بی سی فارسی به چاپ رسیده است (۳) که مایه مباهات  اخترنیوز است که از دانش ایشان بهره برده، خود را بدان مزّین نماید- مجید شمس

دکتر عباس میلانی

اگر از اهل کتاب بپرسیم که پرنفوذترین روشنفکران صد سال اخیر ایران کدامند، چند نفر از محمد قزوینی یاد خواهند کرد؟ چند نفر حتی اگر نام قزوینی را در چنین سیاهه ای بیابند، خواهند گفت که او که روشنفکر نبود؟ او که اهل مبارزه و شهادت نبود؟ تازه کراوات هم می زد و دوست نزدیک تقی زاده فراماسونی بود. از رژیم پهلوی مواجب می گرفت ودر آغاز سلطنت محمدرضاشاه در کنار کسانی چون ذکاءالملک فروغی و دکتر قاسم غنی، جلسات بحث ادبی خود را در دربار، پیش روی محمدرضا شاه جوان تشکیل می دادند؟ شاید هم برخی بگویند که قزوینی مگر خود را “خانه زاد” شیخ فضل الله نوری نخوانده بود، و مگر شیخ معاند تجدد و دشمن مقوله روشنفکر، بسان پدیده برخاسته از آن سپهر تاریخی، نبود؟ پاسخ همه این پرسش ها آری است. در عین حال به گمانم محمد قزوینی یکی از برجسته ترین و فاضل ترین روشنفکران صد سال اخیر ایران است.
بسیاری او را به نام “علامه قزوینی” می شناسند، و مفهوم علامه – همه دانی که در همه عرصه ها سلطه دارد – با تجربه تجدد ناسازگار است. تجدد روزگار تخصص است و شکل اصلی ارائه دانش نه کتاب که مقاله است. علامه قزوینی منادی تجدد بود، ومقاله نویسی شکل اصلی ارائه دانشش . حتی در روزگار ما که آهنگ رشد و تغییر دانش چنان شتابان شده که دیگر مقاله و مجله علمی هم سرعت تغییر را برنمی تابد، باز هم به گمانم لقب علامه برازنده قزوینی است. او البته هرگز ادعای همه دانی نمی کرد. ژرف کاوی و دقت وسواسی در عرصه تخصص خود را بر کلی گویی در همه زمینه ها – آنچنان که میان بسیاری از روشنفکران متجدد رایج بود – رجحان می گذاشت.

هدف من در اینجا بررسی کل آثار او ازدیدگاه و جایگاهش در میان تاریخ روشنفکری ایران نیست. به رغم برخی تلاش های ستودنی در بررسی جنبه هایی از آثار قزوینی – از جمله از سوی فصلنامه بخارا که با تلاش خستگی ناپذیر علی دهباشی دراین گونه زمینه ها کاری کارستان می کند- بازهم جای بررسی همه آثار او هنوز سخت خالی است. در اینجا برآنم که جایگاه و چشم انداز و دستاوردها و آمال روشنفکری او را، آن هم از خلال دو مجموعه از نامه هایش به حسن تقی زاده و ذکاءالملک فروغی بررسی کنم. این سه تن را در واقع می توان سه رکن اساسی تجدد فکری ایران در سده گذشته دانست.

علامه محمد قزوینی

ناکامی تجربه ما، به گمانم، از جمله در این واقعیت ریشه دارد که هم با مفهومی نادرست از روشنفکر و هم با تکیه برتنها جنبه سیاسی تجدد به سراغ این بحث و کل تجربه تاریخی تجدد رفتیم. تجدد فرهنگی عرصه اصلی جدال برای هر نوع تجدد ریشه دار و ماندگار است و بخش مهمی از تجددخواهان ما، تنها بر طبل تجدد سیاسی، آن هم با مفهومی سخت محدود از سیاست، کوبیده اند. ولی قزوینی و تقی زاده و فروغی، آنچنان که از این مجموعه نامه ها برمی آید، از سردمداران تجدد فرهنگی بودند. درکشان از سیاست هم گسترده تراز درک رایج بود. ابعاد «سیاسی» زبان و ذهن و فرهنگ و سلوک روزانه انسان ها را می شناختند. ملزومات فکری و زبانی و شناخت شناسانه تجدد را نیک می دانستند و در راه ایجاد چنین زمینه هایی گام های بلند برداشتند.
قزوینی این دیدگاه را به شکلی بی پرده و بی پروا بیان می کند. می‌گوید: «آن خدمتی که از نقطه نظر سیاسی و ادبی و علمی به توسط نشر یک روزنامه مهم جدی مثل کاوه به اهالی ایران می شود، هزار و یک آن را به دخول در جرگه وکلا و جزء جمعی شدن که نمونه اکمل آن را در برلین دیدیم… نمی توان انجام داد. » (ایرج افشار، نامه های قزوینی به تقی زاده، تهران، ۱۳۵۳، ص ۹۶). در جایی دیگر با اشاره مستقیم به نقش تقی زاده در نشر کاوه می‌گوید: «والله وبالله (به عقیده من) یک نمره کاوه فقط یک نمره آن، بیشتر از تمام آن مدت چند سال که در ایران سنگ مشروطه و استبداد را به سینه زدید به ایران خدمت می کند.» (همانجا، ص ۲۹).

پیش از بررسی چند و چون نظرات قزوینی در مورد این جدال فرهنگی (و نقش فروغی و تقی زاده در آن) ذکر این نکته هم لازم است که چنین بررسی ای بدون پاسداشت از زحمات ایرج افشار عین بیعدالتی است. بدون دلبستگی او به تاریخ، بدون درایتش در درک اهمیت اسناد و نامه ها بسان بخشی بی بدیل از فرهنگ هر زمان، بدون تلاشش در «چاپ مسائل خصوصی از قبیل خریدن دوا» (همانجا، ص ۶) بدون پیگیری و استمرار به راستی شگفت آورش در گردآوری و حفظ و چاپ آثار این سه نفر، بدون آمادگی او برای صرف سرمایه شخصی خود در این راه، چه بسا شناخت ما از این سه نفر چون شناختمان از کسانی چون ارانی و داور – که هریک به نوبه خود از ارکان تجدد ایران‌اند- ناقص و ناتمام می ماند. افشار را به درستی «احیاکننده آثار علامه محمد قزوینی» دانسته اند. (ایرج افشار و نادر مطلبی کاشانی، نامه های محمد قزوینی به محمد علی فروغی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۴) بگذریم از اینکه ایرج افشار چند صد کتاب و مقاله دیگر هم برای روشن کردن هزار و یک نکته ناروشن تاریخ و زبان ایران نوشته است.

ذکر نکته دیگری هم لازم است. وصف یا تقدیر از نظرات قزوینی در مورد تجدد فرهنگی به این معنی نیست که دیگر نظراتش را باید نادیده گرفت و اگر ایرادی بر آنها وارد است از کنارشان گذشت. قزوینی خود از ایرادات حتی نزدیک ترین دوستش، تقی زاده نمی گذشت. هیچ کدام از این سه نفر، مثل هر انسان واقعی، نه قهرمان خیالی، عاری از عیب و ایراد نیستند. هدفم در اینجا قدیس سازی نیست. بارها هنگام خواندن نامه های قزوینی حسرت میخوردم که مثلا چرا به مساله زنان بیشتر توجه ندارد. گاه لحنش در وصف همسرش به نظرم غریب می آمد. البته او بر خلاف مرتجعینی که مخالف «تربیت نسوان» بودند، از بسیاری حقوق زنان، از جمله حق آموزش‌شان دفاع می کرد. حتی به طنزی ملیح به این واقعیت اشاره می کرد که در مذهب اسلام سه نوع دروغ مجاز است: «که اول کذب زوج است به زوجه و مورد دوم حرب است» و سوم زمانی است که گفتن حقیقت موجب فتنه و قتل مومن میتواند شد. (نامه های قزوینی به تقی زاده، ص ۱۵۹). با این حال، روایتش بیشتر «مردانه» است.

ولی در عین این حسرت، از خود می پرسم که آیا نفس این حسرت بر اساس انتظاری بی جا از او نیست؟ تا چه حد می توان، و می بایست، داوری های درست اخلاقی امروزمان را ملاک سنجش افکار گذشتگان دانست؟ آیا می توان انتظار داشت که تجددخواهان هفتاد سال پیش هم مثل تجددخواهان امروز جایگاه بی بدیل زنان را در تجدد بشناسند؟ به گمانم، نه می توان این گذشتگان را صرفا به لحاظ «گذشته» بودن شان از هرگونه داوری بری دانست، و نه می توان بی توجه به بستر تاریخی زندگی شان در مورد نظراتشان داوری کرد. از یک جنبه دیگر نیز در مورد این گونه داوری ها تأمل باید کرد.

ایرج افشار در شناساندن محمد قزوینی نقش مهمی داشت

مدتی است این یا آن موضع روشنفکران و فعالان سیاسی از سوی خود آنها یا منتقدانشان مورد نقد و یا نفرین، یا بازخوانی یا پوزش خواهی، قرار گرفته است. این تحول بایسته بیشتر از هر چیز نتیجه فاجعه انقلاب اسلامی است. ولی به گمانم زمان آن فرا رسیده که گامی جلوتر بگذاریم و نه از موضع فردی و عاطفی، که از دیدگاه تاریخی و نقاد، الگوی حاکم روشنفکری، با آنچه در انگلیسی به آن پارادایم می گویند، را وارسی کنیم، یعنی مجموعه فرضیات و سبک کار و جهان بینی و نگرش طیف گسترده روشنفکران چند دهه اخیر. ببینیم آیا به راستی این تنها الگوی موجود و معتبر روشنفکری آن زمان بود؟ ببینیم چطور شد جریان روشنفکری ایران که برخاسته از جنبش مشروطه بود، از دهخدا و کسروی، که نظراتی دقیق در مورد نقش دین در تجدد و نیاز به جدایی دین و دولت داشتند، به جایی رسید که امثال نواب صفوی و موتلفه، که از بقایای فکری شیخ فضل الله نوری مشروعه طلب بودند، “متحد” طبیعی طیف وسیعی از روشنفکران متجدد شدند؟ چطور شد که نگاه پرمغز و در عین حال انتقادی قزوینی به غرب و شرق شناسی اش به باسمه ای به نام «غرب زدگی» امثال آل احمد ره سپرد؟ چطور شد که قزوینی که خود شاگرد شیخ فضل الله بود و نخست کوشید اورا به راه مشروطه هدایت کند و وقتی دید شیخ هدایت شدنی نیست راهش را یکسره از او جدا کرد ولی کسانی که خود را منتقد شیخ می دانستند در این چند دهه، دانسته یا ندانسته همراه شیخ و ادامه دهندگان راهش شدند؟

قزوینی در نامه ای به شیخ فضل الله در عین اینکه خود را «خانه زاد» او می خواند، از شیخ می پرسد که چطور است روحانیون اسلام که قاعدتا باید «قائد ملت» باشند، از مجلس شورای ملی و از تاسیس بانک ملی، که «اخبارش مهم ترین خبر مملکت است»، و از وجود مطبوعات آزاد دفاع نمی کنند؟ میکوشد شیخ را با اشاره به رفتار «رؤسای مسیحیان» به جانبداری از مشروطه وادارد. (علی ابوالحسنی، «نامه علامه قزوینی به شیخ فضل الله». زمانه، سال ۱۲۸۵، شماره ۴۷.)

وقتی قزوینی از هدایت شیخ نومید می شود به زبانی بی پروا نگاه شیخ فضل الله و همه کسانی را که مانع بحث جدی انتقادی از تاریخ اسلام می شوند می نکوهد. می گوید: «در این هزار و سیصد سال هر وقت کسی پیدا شد و دهن باز کرد چیزی بر ضد این موهومات و خرافات و ظلمات متراکم …. بگوید او را تفسیق و تکفیر و طرد و قتل کردند و حالا دیگر قوت قواد به کلی شکسته و له شده ولی آن کلمات همانطور سرتاسر قلوب مطمئنه مسلمانان را فراگرفته است و آنجا خیمه زده است. باید آخر یک نفر پیدا شود که به جرات بگوید…» (نامه های قزوینی به تقی زاده، ص ۱۹).

در همین نامه به تقی زاده وعده می دهد که «بعضی از موهومات و «علوم اسلامی» و کاغذی از میرزای قمی که به ملا علی نوری حکمی نوشته برای نمونه چیزنویسی آخوندها» را برای تقی زاده بفرستد که «خیلی خوشمزه وtypique است» (همانجا، ۲۳). از لحن این نامه تا ستایش برخی از روشنفکران از همین «چیزنویسی آخوندها» درنیم سده اخیر، سقوطی عظیم است و درک چرائی این ریزش، به گمان من، ما را به درک کارنامه روشنفکری در ایران نزدیک تر می کند.

برای درک ریشه های این ریزش، باید در عین حال پرسید چطور شد نقش فرهنگ در تجدد رنگ باخت و نوعی تعریف یکسویه از تجدد که در سیاست خلاصه می شد برآمد . آن هم روایتی که سیاسیت را بیشتر به زد و خورد خیابانی و کشمکش و جابجایی در راس هرم قدرت فرومی کاست و ریشه های ژرف سیاست را در فرهنگ و ذهن و زبان روزمره عوام عملا نادیده می گرفت؟ چطور شد که دانستن تاریخ چین و شوروی و آمریکا (و گاه عربستان) برای بخشی از متجددان ما مهم تر از خودشناسی نقاد تاریخ ایران و تلاش برای درک و دریافت سویه های سنت پرغنای فرهنگ و ادب و اندیشه فارسی شد.

قزوینی هفتاد سال پیش طلیعه این وضع را دیده بود. در نامه ای از شامی در منزل یکی از “ایرانیان به نام پاریس” می نویسد. می گوید دوازده مهمان بودند و چهار ساعت بیشتر به بحث «از امور مادی و معنی (و بیشتر مادی) اروپایی» گذشت و ازایران هیچ صحبتی نشد. مدتی بحث شخصیت کوری می شود که فرنگی بود و هوش و حافظه اش همه را شگفت زده کرده بود. قزوینی وارد بحث می شود و می گوید: «ما هم در ایران یک شاعر بزرگ کور داشته ایم که چندین صد هزار شعر» گفته و «ساززن درجه اول نیز بوده و اسمش رودکی است» و بعد هم اضافه می کند: «هیچ کس مطلقا و اصلا اسم رودکی را نشنیده بود.» (نامه های قزوینی به تقی زاده، ص ۲۱۲). قزوینی در عین حال نشریات داخل و خارج را به دقت رصد می کرد و به این نتیجه می رسد که «نود و نه دانه خرمهره با یک دانه در” در آنها پیدا می توان کرد. در یافتن این «در»ها مرعوب شهرت نویسنده نبود و گاه آن را در نویسنده ای که در آن زمان ناشناس بود – و بعدها نامدار شد – می یابد. می گوید: «مثلا مقاله مردان ناموراز ذبیح بهروز نامی که نمی دانم کیست» از جمله آن “درها “است.

جالب آنجاست که بهروز هم به رغم آثار بدیع و فراوانی که در مورد زبان فارسی و توانمندی آن و نیز در زمینه تقویم نوشت، و به رغم شعر سنت شکن و پرجرأتش در مورد «معراج»، چون قزوینی انگار شهروند جمهور مالوف روشنفکران متجدد محسوب نمی شد. در یک کلام، چطور شد امثال قزوینی، فروغی و تقی زاده، صرفا به لحاظ اینکه سلوک فکری و گاه مقام سیاسی‌شان با این الگوی فرهنگ گریز و سیاست زده ناسازگار بود ازجمهور روشنفکری رانده شدند؟

یکی از مهم ترین نکات در نامه های قزوینی به تقی زاده و فروغی شمائی است که ازآمال و آرزوهایی که این سه نفر برای برکشیدن و شناساندن فرهنگ ایران داشتند بدست میدهد . سرنوشت زبان فارسی در کانون دلنگرانی هایشان بود. معتقد بودند زبان فارسی که از بن مایه های هویت ملی ایران است، در روزگار ما شاید با جدی ترین خطر تاریخ هزارساله خود رودررو است. پاس داشت و حراست از این زبان را یکی از مهم ترین وظایف پیش روی خود و هر میهن پرست ایرانی می دانستند . در کار این حراست و پاس داشت ،شاید هیچ اثری را به اندازه شاهنامه پراهمیت نمی دانستند. به قول قزوینی، «عشق سوزانی دارم به احیای هر جزئی و کوچک ترین چیز راجع به شاهنامه». در عین حال به کرات به مقالات تقی زاده درباره شاهنامه به عنوان یکی از جامع ترین و موشکافانه ترین بررسی های شاهنامه اشاره می کند. در میان روشنفکران متجدد کسانی چون نوشین و مسکوب و بیضایی، به شکلهای مختلف به اهمیت شاهنامه اشاره کردند و از آن در برابر تهمت «شاهانه» بودنش جانبداری کردند.

در کنار ستایش از شاهنامه و آثار سعدی و دیگر شاهکارهای نظم و نثر گذشته، قزوینی اثری چون یکی بود یکی نبود جمالزده را – که خود چون قزوینی از همکاران مجله کاوه بود – گامی بلند در وصف بحران زبان فارسی و درمان آن می داند. از «شیرینی و سلاست» زبان جمالزاده و روانی و فصاحت کلامش می نویسد و تاکید دارد که در این شرایط که «هجوم حوادث ناگوار نسبت به زبان فارسی» دراوج است نشر چنین اثری موثر و مفید است. خطر عمده برای زبان حضور سبکسران «اشتر گاو و پلنگی» است که «نه سواد عربی دارند نه سواد فرنگی و نه سواد فارسی». در نتیجه سبکسری این نوع فکلی های پرمدعای بی سواد، هجوم غرب به جدی ترین خطر برای زبان فارسی بدل شده است. اینها «زبان را شرحه شرحه» می کنند. می گوید: «این تو بمیری دیگر ازآن توبمیری ها نیست» .باید زبان را در برابر این «اولاد ناخلفَ»، این «فرزندان عاق وطن» نجات داد. (نامه های قزوینی به تقی زاده، ص ۸۵). قزوینی می‌داند ذهن وزبان رابطه ای تنگاتنگ و متقابل دارند، نه صرفا رابطه ای ابزاری. زبان آسیب دیده و ذهن آسیب دیده دو روی سکه ای واحدند. تاکید می کند که نفوذ کلمات و عبارات فرهنگی چنان گستره شده که «اصلا شیوه خیال کردن به شیوه خیال کردن فارسی زبانان نیست.» (همانجا، ص ۸۵).

پس ازخواندن مقالاتی در نشریات ایران و ایرانیان مهاجر می‌گوید «وضع خیال» و «اسلوب بیان» آن بیشتر به یک نوشته فرانسه و انگلیسی م‌یماند. به گمان خودش ،اهمیت و تلاشش برای حفظ و حراست از زبان فارسی چنان است که حتی رنج و تنگدستی های غربت را هم برتابیدنی می کند. می‌گوید: «زحمات جسمانی و فشارهایی» که در نتیجه غربت تحمل کرده همه از آن رو برایش برتابیدنی بود که فکر میکرد «خدمتی به زبان شیرین فارسی آبا و اجدادی خود» کرده ام. (افشار، نامه های قزوینی به محمد علی فروغی ، ص ۳۸).

زحماتی که به آن اشاره می کند به راستی از بابت میزان دلبستگی او به کار و تنگدستی اش در این کار شگفت آور است. برای استنساخ نسخه جهانگشای جوینیَ در کتابخانه ای در پاریس از منزلش که در واقع اطاقی کوچک دریک هتل بود ده دقیقه پیاده می رفت تا به قطار برسد از آنجا یک ساعت دیگر با قطار سفر می کرد تا به کتابخانه برسد. (نامه های قزوینی به تقی زاده، ص ۱۲). در عین حال می گوید «از دیرباز دنبال آنم …]که[ کلمات و مصطلحات معموله حالیه اعم از عامیانه یا غیر آن که در زبان امروز فارسی معمول است» جمع آوری و حفظ و شرح کند. (همانجا، ص ۹۴) به هر دری می زد که در برابر «خطر هجوم غرب» مبارزه کند.

علامه قزوینی

این نگرانی از«خطر هجوم غرب» را، به گمانم، نباید از جنس الم شنگه آن دسته از معاندان تجدد دانست که در زیر لوای «غرب زدگی» منادی نوعی تفکر سنتی بودند. تجدد قزوینی انسان محور و خردگراست و اینان طرفدار جهانی، خدا – محور و شریعت بنیاد بودند. به علاوه برخورد قزوینی با پدیده غرب سخت پیچیده و چند لایه است. درنامه ای به این قول بحث انگیز تقی زاده می پردازد که گفته بود: «ایرانی باید قلبا، جسما و روحا فرنگی» شود. می گوید او بارها «عقیده خود را در دفاع از این حرف» زده ام و اضافه می کند که شاید گفتن این مطلب به این صراحت خلاف احتیاط و خلاف سیاست بود. (همانجا، ص ۲۰).

ولی وقتی نظرات قزوینی را می خوانیم می بینیم وجه اشتراکی با غرب پرستان و خودباختگانی که بی خبر از سنت ایران می‌خواهند «فرنگی» بشوند و قول تقی زاده را به جوازی برای این استحاله می‌دانند، ندارد. برای قزوینی آنچه که از غرب باید آموخت بیش ازهر چیز تفکرخردگرا و نقاد و عرفی است.

در راه این برگرفتن لحظه ای از بزرگداشت دستاوردهای فکری وعلمی فرهنگ ایران غافل نبود. ستایشش از غرب نتیجه خودباختگی و یافتن هویتی «تقلیدی» از غرب نبود. می‌خواست هویت اصیل ایران را با آنچه از غرب -. به ویژه روش تحقیق و تفکر- آموختنی است ترکیب کند. دو نوع «شارلاتان» و هیولا را دشمن دستیابی به چنین ترکیب و شناختی می دانست.

هیولای نوع اول «شارلاتان تازه به دوران رسیده» است که «با کمال گرمی سنگ وطن را به سینه می زنند و دورترین چیزی از مخیله ایشان همان وطن است». می گوید این «هیولای عجیب» گویا «فقط از محصولات دوره مشروطه» است. (ایرج افشار، نامه های محمد قزوینی به محمدعلی فروغی، ص ۴۱). به دیگر سخن، اینان از جنس مهمانان شامی هستند که شیفته شاعر کور فرنگ‌اند و نام رودکی را هم نشنیده اند. همان کسانی که جمالزاده و سید فخرالدین شادمان از آنان به عنوان «فکلی ها» یاد می کند. همان کسانی که گاه با علم و اعتقاد به مبارزه با ایرانیت می پردازند. کسانی چون غزالی که به قول قزوینی در کیمیای سعادتش با نوروز و سده و هرچه از ایران پیش از اسلام بود می جنگید. همان روشنفکرانی که هرچه هر مستشرق غربی می گفت وحی منزل می دانستند ولی به کار امثال قزوینی کم توجه بودند و (هستند). در واقع نوع دوم «شارلاتان» های منفور قزوینی از میان همین مستشرقین اند.

این مستشرقین به اندازه شارلاتان های تازه به دوران رسیده وطنی با ایران و میراثش بیگانه اند اما هزارو یک ادعا دارند وبه شکل هایی گونه گون علیه ایران سم پاشی می کنند. پرمدعا و کم فضل‌اند و اغلب هم ایران را از منظری سلطه جویانه و برتری طلب می نگرند. هفتاد سال پیش ازاینکه” ادوارد سعید “به پدیده «شرقشناسی» بسان بخشی از ابزار سلطه، اشاره کند، قزوینی، به کرات به مصادیق این نوع برخورد درمیان شرقشناسان غربی اشاره دارد. با این تفاوت که “سعید “نگاه تحقیرآمیز شرقشناسان به اعراب و اسلام را وامی کاود و قزوینی تأکیدش بر نگاه آنان به ایران است. در نامه‌ای به عباس اقبال آشتیانی، ستایشش می کند که «حق ایرانیت را ادا کردید به خصوص در مورد زبان فارسی و وطن پرستی نسبت به ایران و نیز حس عداوت گونه اروپاییان نسبت به مشرقیان و تبلیغات سمی خیلی ماهرانه ایشان در این خصوص.» (افشار، نامه های قزوینی به محمد علی فروغی ، ص ۱۴۲).

در میان این مستشرقین پرمدعا و کم مایه کمتر کسی به اندازه لوئی ماسینیون مورد نقد و حتی تمسخر قزوینی گرفته است – همان ماسینیونی که هفتاد سال بعد امثال شریعتی بتی از او ساختند- . قزوینی در مورد همان کتاب ماسینیون که مورد ستایش شریعتی بود می‌گوید : «چیز چنگ به دل زدنی نیست و مملو از اغلاط، فاحش تاریخی و لغوی و غیره است. جز مطالب پوچ و بی معنی و اجتهادات بی اساس موسس بر احتمالات نیش غولی و فرضیات وهمی و خیالات چرسی و هواجس بنگی ووساوس این نوع معروف از مستشرقینی که در یک دو سال تحصیل مدعی فهم جمیع علوم شرقی و جمیع السنه شرقیه می باشند.» (نامه های محمد قزوینی به تقی زاده، ص ۱۰۳). می گوید ماسینیون «جوانی بسیار طالب شهرت و نام» است و «می‌خواهند که کاری کرده باشد که عالم را مبهوت نماید و جمیع علمای اسلام و مستشرقین فرنگ را انگشت حیرت به دندان تعجب گذارد که این چه بحر زخاری است که طبیعت یک مرتبه بعد از چندن صد قرن از مبدا تاریخ به عرصه ظهور درآورده است.» (همانجا، ص ۱۰۲ – ۱۱)

البته این تنها نمونه مستشرقینی که به گمان قزوینی شارلاتان بودند، نبود. به نکته ای اشاره می کند که حتی امروز – نزدیک حدود صد سال که از زمان نگارش نامه – هنوزدر میان مستشرقین (و مفسران غربی ایران) یافتنی است. می‌گوید این گروه وقتی به میزان تسلطشان به زبان و فرهنگ های غربی می رسند، حاضر و حتی ناچارند محدودیت های دانش خود را بپذیرند و حتی به آن اقرار کنند. اما تا صحبت از شرق می شود فورا ادعا می کنند عربی و فارسی و ترکی و سریانی و عبری و آرامنی و ترکی و سانسکریت را با جمیع علوم و ادییات و فلسطه و تواریخ آنها رامی دانند (همانجا، ص ۱۰۵). وقتی به «علوم معلومه» می‎رسند، می پذیرند که هریک از این علوم «حدود و قیودی» دارد. «الا بیچاره علوم مشرق.» (همان جا ،ص ۱۰۲) نوعی نژادپرستی، که در ذاتش «دیگر» شرقی را ساده و شناختش را آسان می گیرد، در این نگاه نهفته است و قزوینی از همان زمان به این نکته پی برده بود.

بی شک همه مستشرقین در نظر قزوینی از جنس این «شارلاتان» ها نبودند. بسیارند محققینی که قزوینی قدرشان را می داند و ژرفای تحقیقاتشان و نیز ایران دوستی شان را می شناسد. ادوارد براون از جمله این محققین بود. به گمان قزوینی، باید از این گونه محققان «روح تدقیق و تصحیح و انتقاد را فرا گرفت.» (افشار، نامه های محمد قزوینی به محمد علی فروغی، ص ۱۳۲). می گوید در ایران آن زمان کمتر «کسی روح انتقادی دارد»، کمتر کسی است که «طریقه بدیع در تدقیق تا اقصی درجه امکان» را دنبال کند، می گوید بیشتر به رویه کلی گویی و «اکتفا به ابداع عام مبهم» توسل می جویند. (همانجا، ص ۱۰۲). در این نقد به رسم رایج «تحقیق» در ایران آن زمان قزوینی در عین حال انگار روش کار خود را شرح می داد. در کلامش سخت و دقیق بود. ایجاز را در همه کار رعایت می کرد. هر مساله و هر سخنی را تا حدامکان ژرف می‌‌کاوید. کلی گویی نمی‌کرد و در نقل مطالب وسواس داشت. تسلطش بر عربی در حدی بود که حتی زمانی که شاگرد شیخ فضل الله بود برای تدریس عربی به فرزندانش قزوینی را برگزیده بود. با این حال نقل است که می‌گفت حتی برای نقل بسم الله هم باز به متن کتاب مراجعه می‌کند. سبک کارش در یک کلام نقطه مقابل این «شارلاتان»ها بود.

برای درمان این درد و نجات از دست شارلاتان هایی که هویت و زبان خود را از کف داده بودند، قزوینی حراست از زبان فارسی و شناساندن شاهکارهای ادب فارسی را کلید درمان می دانست. به کمک فروغی و تقی زاده می‌خواستند «یک نسخه پاکیزه از رباعیات خیام و مثلا دیوان منوچهری … و دیوان انوری … و دیوان ناصرخسرو … و اگر جرات بکنند یک شاهنامه … و خمسه نظامی … و کلیات شیخ سعدی را» چاپ کنند. (نامه های محمد قزوینی به تقی زاده، ص ۶۲).

می‌خواستند بنگاه ترجمه و نشر تاسیس کنند که این گونه کتابهای مهم را به چاپ های انتقادی برسانند. قزوینی خود دراین راه گام های به راستی شگفت انگیز برداشت. تنها روایتش از غزلیات حافظ (که با همکاری دکتر قاسم غنی تدوین کرد) در ایران شهرتی همه گیر پیدا کرد. ولی شاهکارهای ادب فارسی دیگری که چاپ انتقادی شان را به عهده گرفت (از جمله چهار مقاله و جهانگشا و سیاست نامه) به همان درخشانی اند.

در عین حال بر آن شد که تاریخ ایران را به دور از خودزنی مزمن غرب زدگان و خودستایی کاذب ناسیونالیست های ایرانی تدوین کند. طرح کلی چنین تاریخ جامعی را هم که قرار بود در سه جلد باشد درانداخت. بارها به تصریح می گفت مهم ترین راه رسیدن به این نوع خودشناسی نقاد کار فرهنگی است. بالاخره هم بعد از ۳۸ سال زندگی در اروپا به ایران بازگشت.

هم برای چند سال در اروپا و نیز در ایران از اندک حمایت دولتی برای انجام تحقیقاتش بهره گرفت. هرگز قهر بودن با رژیم را شرط صداقت یا روشنفکری نمی‌دانست. وقتی در سال ۱۹۲۳ دولت از تقی زاده، خواست که در مذاکرات با شوروی نقشی به عهده گیرد، قزوینی او را به پذیرفتن این کار ترغیب می‌کرد. می‌‌گفت «نفع عظیمی» برای ایران دارد که «کسی مطلع از دقایق ماضی و حال» و «درست کار و باشرف و وطن دوست» را عهده دار این کار کرد. می گفت گاه کسانی «مطلع» اند ولی «درستکار و بی طمع نیستند» و گاه وطن دوست اند ولی «عوام وساده لوح» اند. نماند که ببیند گاه هم کسانی نه درست کارند و باشرف، نه وطن دوست. اظهار خوشحالی می‌کرد که در نتیجه «تجربیات فراوان» تقی زاده دیگر آن «تیزی و حدت و idealism» گذشته را ندارد که احتراز از هر کار دولتی « مثل هفت مرتبه مثلا دست و پا را آب کشیدن برای یک مقدس وسواسی» است. می گفت: «اولین پله مدارج سعادت ایران» همین فاصله گرفتن با آن کمال طلبی است.

می گفت اگر تقی زاده این دعوت را بپذیرد و به ایران برگردد، او در اروپا به «وحشت خوفناک تنهایی» دچار خواهد شد. به زبانی که طنین اندیشه های اگزیستانسیالیستی را در آن می توان یافت. می گوید چنین تنهایی او را از زندگی سیر می‌کند. میگوید: «لعنت بر آن کس که ما را (یعنی خودم را می‌گویم) از عدم به وجود آورد و در این وحشت آباد که اسمش دنیا است انداخت.» (نامه های قزوینی به تقی زاده، ص ۲ – ۱۶۱).

با این همه حاضر است در این «وحشت آباد» تنها بماند ولی نزدیک ترین دوستش به ایران برود و مصدر کاری بشود چون صلاح و نفع ایران در آن بازگشت است. در مقابل، در دوران شاه، الگوی غالب روشنفکری در ایران چنان بود که مصدر هر کاری شدن تبعید همیشگی از جمهور روشنفکری را کفایت می‌کرد. در هر حال، قزوینی خود البته تنها به جدال در عرصه فرهنگی بسنده کرد ولی باز هم «رانده» شد.

به گمانم، در بازخوانی تاریخ جریان روشنفکری در ایران گره کار و دوراهی و جایی که خیل عظیمی از روشنفکران به ویژه در دوران پهلوی به «کژ راهه» رفتند دقیقا همانجا است که به جای وحدت مشروط با منادیان تجدد و دفاع از مشروطیت، به مصلحت سیاسی با مشروعه خواهان بیعت کردند. به گمانم بصیرت و شناخت تاریخی قزوینی (و همکارانش فروغی و عباس اقبال آشتیانی و قاسم غنی) در چشم انداز تاریخی پیشروتر و ماندگارتر از کسانی بود که قزوینی ها را یا می نکوهیدند یا نادیده می گرفتند و در مقابل با امثال نواب صفوی بیعت می‌کردند و امثال شریعتی را می ستودند. البته قدرشناسی از اهمیت وجهه فرهنگی در کار مبارزه برای آزادی و تجدد ایران به معنای نفی اهمیت همه مبارزاتی که در جبهه سیاسی صورت گرفته نیست. مهم تر از همه اینکه می توان به دلایلی درست کاری غلط کرد و به دلائلی نادرست، کار درست کسانی چون قزوینی را کم اهمیت جلوه داد.

…………………………………

پاورقی:

۱- محاکمه تروریست‌های سازمان انقلابی حزب توده عباس ملکزاده میلانی و همدستانش ۲۰ تا ۲۳ فروردین ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲- جهت دریافت اطلاعات درباره دکتر عباس میلانی، رجوع شود به وبسایت شخصی ایشان.

۳- اصل مقاله با عنوان “کارنامه قزوینی و کارنامه روشنفکری ایران“، در وبسایت بی بی سی فارسی در مورخه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ – ۲ اکتبر ۲۰۲۱به چاپ رسیده است.

 

Facebook Comments Box

About مجید شمس

5 comments

  1. bisavadan.jasusan@scared.of.banisadr.com

    ایستاده بر آرمان استقلال و آزادی: مروری بر بینش و منش ابوالحسن بنی صدر، عباد عموزاد
    https://iran-tc.com/2021/10/09
    This was real Bani Sadr and Iranians will come to know the same way they found Shah and Mosadegh again after 4 decades of their death
    این بود بنی صدر ، که هنوز کابوس خامنف ، خار در چشم و استخوان در گلوی خمینی ، است و فدایی و توده ای و ملی مذهبی و کمونیست کارگری از نام او به خود می لرزند . از مرده او هم وحشت دارند این سگان ولگرد روسیه در ایران .
    ————————————————————————
    صفحه نخست » بنی صدری که من شناختم/ خداحافظ استاد عزیزم
    حنیف یزدانی
    https://news.gooya.com/2021/10/post-56979.php
    ———————————————————————-
    1) بوزینگان ملاهای ورشکسته مالیخولیایی الت فعل پوتین در درگذشت یک ازاد مرد میهن پرست ضد شکنجه و فریب و دیکتاتوری ، به رقص و پایکوبی مشغولند
    2) سگهای مارکسیست لنینیست و تروریست های سیاه کلیست که بنی صدر انها را هم چون کورش که یهودیان را ازا د کر د ، از چنگال ملاهای روسی ازاد کرد , و به تلویزیون ملی اورد , که لانه دو سگ روسی “نیکخواه و قطبی ” در زمان شاه شده بود ، در بحث ازاد رو در روی مردم ایران قرار داد ، کاری که هزگز نه در کوبا ، نه در ویتنام ، نه در کره شمالی ، نه در چین ، نه در اسد ، نه قذافی ، نه بلاروس یا هیچ کشور اسیای مرکزی اتفاق نمی افتد .
    اما اینها خوردن کیر ملا خامنف ، ملا رئیسی ، ملا خوئینیها ، بچه بی ریش های ملاها موسوی ، احمدی نژاد ، عبدی را به او ترجیح دادند .
    چرا فدایی سیاه کلیست مثل توده ای جاسوس روس و ملاهای روسی دشمن بنی صدر هستند ؟ اما یک مشت کمونیست بی سواد اشغال مزدور روسی مثل کیانوری ، طبری ، زرافشان ، شجریان ، دولت ابادی ، رسول اف ، نیکفر ، پورمندی ، نگه دار ، اشوری ، سپانلو ، مؤمنی ، به اذین ، کسرایی ، شاملو ، جزنی ، دوستدار ، پرواند ، امیر طاهری ، میلانی ، …. را به عرش اعلا می برند ؟
    چون بنی صدر با اوردن بحث ازاد به ایران همان اندازه که به مردم ایران در شناختن بیسوادی اینها خدمت کرد ، به خود اینها نشان داد که هیچ نیستند .
    احساس تهی بودن چنان انها را به خشم اورد که تصمیم گرفتند او را از همه رسانه های فارسی محروم و به جای او اشغالهای حکومتی و مزدوران روسیه و ملاهای روسی و بچه سپاهی ها را بریزند چون دلقکانی با اهنگ نادانان اوازهای روسی بخوانند در کس کشی رهبر روسی و روسیه .
    – اینک یک دفتر تحکیم وحدتی که با همه انها تفاوت دارد ، بسیار روشن بنی صدر را دیده و چنین شفاف او را می خواند .
    همان گونه که مصدق را سالها پس از مرگش ایرانیان شناختند و او را ستودند
    همان گونه که مردم ایران ۴۰ سال پس از ترک گریان ایران از سوی شاهنشاه اریامهر او را عزیز داشتند
    مردم ایران هم به زودی بنی صدر را انگونه که بود خواهند شناخت
    مگر نه اینکه همین مارکسیست های روسی و ملاها و بوزینگان دیگر مصدق و شاه را به مسلخ تروریسم لنینیستی شخصیتی برده و هزار بار اعدام کرده بودند؟
    ایا امروز کسی در ایران هست که مصدق را جاسوس سیا و شاهنشاه را سگ زنجیری امریکا بداند ؟ ان گونه که کانون نویسندگان ، فدایی ، توده ای ، کمونیست ها تبلیغ می کردند ؟
    نه !
    Iranian will come to know him soon and appreciate what he wanted for Iran and his persistence in fighting for freedom of speech, human rights , and national interests. The same way they appreciated Dr. Mosadegh and Shah 4 decades after their death, while Pro Russian Marxists falsely accused them of being CIA agents and against Iranians hope for better future

  2. seh rouye yek sekkeh

    صفحه نخست » ابوالحسن بنی‌صدر در پاریس درگذشت
    https://news.gooya.com/2021/10/post-56967.php

    1) کابوس خامنف ، رفسنجانی ، بهشتی ، موسوی ، خوئینیها ، موسوی , همه بردگان روسیه در فقاهت بعثی اسد ـ قذافی ـ کاسترو ـ چاوز ،
    2) خار در چشم و استخوان در گلوی خمینی امام ضد امپریالیست ، درگذشت .
    3) مردی که بحث ازاد را به ایران اورد ، همچون رضا شاه که صف بستن جلوی نانوایی ها را و رای دادن زنان و نظمیه و عدلیه و لباس غربی را با الهام از اتاتورک پدر ترکیه به ایران اورد.
    4) او تنها رئیس جمهوری بود که با رای واقعی مردم انتخاب شد . به مردم وفادار ماند تا روز مرگ . هرگز به رهبر مزدور رژیم تسلیم نشد.
    5) او کسی بود که تروریست های فدایی خلق ، سازمان مجاهدین خلق ، کمونیست های روسی و چینی را به تلویزیون ملی (که در زمان شاه در چنگال دو کمونیست تروریست روسی چینی , نیک خواه و قطبی , بود ، اورد و انها ازادانه همه نظراتشان را مطرح کردند .
    6) در پاسخ همه رسانه های توده ای ، فدایی ، ملی مذهبی ، امنیتی مزدور ملاهای روسی ، او را از سال ۶۰ تا به امروز سانسور مطلق کردند و به او دروغها بستند ،
    7) هنوز این رسانه روسیه ـ ملاها ـ عربستان ـ تروریست های کرد ( ایران اینترنشنال) در مرگ او به او دروغ میبندد و به جنازه او دشنه مارکسیستی ـ پوتینیستی ـ اسلامی روسی میزند .
    8) حتی رسانه های فارسی دولت های دموکراسی لیبرال ( بی بی سی ، دوچه ولله ، زمانه ، رادیو فردا ، صدای امریکا ، رادیو فرانس ، یورونیوز ، …) او را هماهنگ با هم ، با ملاهای روسی ، همسو با دولت امپریالیستی روسیه سانسور مطلق کردند .
    9) توده ایها ، فدایی ها ، ملی مذهبی ها که خائنین و جاسوسان و متحدان اصلی خمینی ، رفسنجانی ، خامنف ، خط شیطانی سیاه سرخ فام امام شیعه کش ، مزدور رسمی روسیه خامنف (دشمن یهودیان ، شیعیان هستند و همه ادیان و مذاهب دیگر ، از بهایی و سنی و نوکیش مسیحی و دراویش گرفته تا زرتشتی) ،
    – عروسک خیمه شب بازی (پوتین ، پاشینیان ، اف های اسیای مرکزی ، آسد ، مادورو ، کیم ، ارتش میانمار ، جین پینگ ، عربهای تروریست ) ،
    – فروشنده تمامیت ایران و اینده سرزمین ایران (به تروریست های ترک و کرد و عرب و ارمنی ، القاعده ، داعش خراسان ، طالبان ، تروریست های ک گ ب روسی از اسیای مرکزی ، تروریست های روسی شرق اوکراین و هر کسی که با امریکا و جهان متمدن دموکراسی ، شرقی و غربی ، درگیر است )
    – تاریخ جهان (به جز استالین و کیم و مائو و کاسترو ، پوتین ، جین پینگ ) ، چنین جنایت تاریخی و سلاخی شخصیت و دروغپردازی و وارونه سازی کامل حقیقت با بی شرمی استالینیستی را سراغ ندارد .
    – همه رسانه ها ، بلند گوها ، تریبونها در دستان یک گروه اقلیت مارکسیست قرار دارد .
    – هر انچه با پوتین و استالین و لنین و کاسترو و چاوز و جنایت کاران ساخته دست انها سازگار باشد را پخش و همه اخبار و واقعیت های تاریخی و رویدادهای جهان را بر اساس خط ارتجاعی سرخ و سیاه که از روسیه توسط ارامنه به ایران امد و از شهریور ۱۳۲۰ علیه ایران ، ایرانی ، مصدق ، شاه ، ملیون و لیبرال ها ، مجاهدین و سلطنت طلبان و مشروطه خواهان ، خلق مسلمان اذری شریعتمداری ، و از همه مهمتر علیه دموکراسی لیبرال ، توسعه پایدار بر مبنای بازار ازاد ، فمینیسم و مدرنیته ، ازادیهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و باورهای دینی و عقیدتی ( به استثناء مارکسیسم لنینیسم و مارکسیسم اسلامی ) تحریف و دستکاری کردند با مزدوران ارمنی و توده ای که نام مورخ روی خودشان گذاشته بودند .
    اما مردم ایران، نسل جوان ایرانی ، زنان دلیر ایرانی از روی همه این بازیهای وطنفروشانه عنتر ناسیونالیست های روسی پریدند و گفتند :
    a) مرگ بر روسیه (اسماعیل خوئی ان شب خوابش نبرد ، چرا به روسیه و فلسطین مردم حمله کرده اند ، ارشیو اخبار روز)
    b) نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران
    c) دشمن ما همین جاست ، دروغ میگن امریکا است
    d) سوریه را رها کن فکری به حال ما کن
    e) پول ملت گم شده خرج فلسطین شده
    f) ننگ ما رهبر الدنگ ما
    این صدا از لابلای سد سیاه سرخ سانسور و تحریف مزدوران لنینیست روسی ( زرافشان ، رئیس دانا ، خوئی ) به بیرون درز کرد و در مجمع عمومی سازمان ملل شیر زنی از قبیله دموکراسی گستران جمهوری خواه به نام “نیکی هیلی ” انرا شنید .
    – دیگر پرواند و میلانی و تفرشی و دوستدار و امیر طاهری و نوری علا و نصر و دیاشی و سجادی و صدر و مسرت و سگ های پاکوتاه انها بقراط ، تابان ، نیکفر ، برزگر ، مهدوی ازاد ، رهبر ، صبا ، فتاه پور ، مسیح ، واحدی ، سخن ، پوریا ، سیما ، رکسانا ، مهسا ، شکوه ، جوادی ، تقوایی ، کریمی ، طاهری پور ، افشاری ، محمدی ، قاسمی نژاد ، شاکری زند ، آیجادی ، کردوانی ، اعتمادی ، اوحدی ، افشاری ، ویسی ، کشتگر ، پورمندی ، ممبینی ، نقره کار ، جمشیدی ، چالنگی ، نوریزاده ، رقیه ، شهلا ، ملیحه ، سحر خیز ، بهبهانی ، نجومی ، علیزاده ، پارسا ، اشکوری ، یغمایی ، حقیقی ، مهتدی ، اسدی ، براتی ، سازگارا ، همن ، هودشتیان ، کنگر لو ، تقی زاده ، … ( امیدوارم کسی از مزدوران روسیه و ملاها را از قلم نینداخته باشم ) ، هم نمی توانستند جلوی فوران این خشم ملت ایران را بگیرند آز روسیه ، مزدوران امریکا ستیز روسی ، دشمنان اسرائیل ، عرب پرستان تروریست ، خایه مالان ارمنی جاسوس روس ، وطن فروشان عنتر ناسیونال سیمون بولیواری و روسی و چینی و تجزیه طلبانی که ایران را پاره پاره می خواهند از فرقه دموکرات آذربایجان و گیلان میرزا کوچک جنگلی تا قاضی محمد و کوموله و آلاحواز و ….. تا فدایی و توده ای و کمونیست کارگری و اعضای شورای مدیریت گذار و نوری علا بغل خواب سپانلو شاعر روسی که با خمینی می خوابید ، تا آخوند فدرالیست روسی خاتمی و روح خبیث طبری و کیانوری حسین شریعتمدرای .
    – روح بزرگ و ازاده دکتر ابوالحسن بنی صدر ایرانی مسلمان هوادار موازنه منفی دکتر محمد مصدق ، که توسط مارکسیست لنینیست ها به مزدور سازمان سیا بودن متهم شد (مثل مصدق و امیر انتظام ) ،
    – مبارزه او علیه شکنجه ، سانسور ، دیکتاتوری و وابستگی سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی به روسیه ، به دعوای او با حزب جمهوری اسلامی تقلیل داده شد ،
    – تلاش او برای پایان دادن به جنگی که شوروی به خمینی دیکته کرده بود از طریق کیانوری ـ رفسنجانی و تا اخراج همه لیبرال ها ، ملیون ، مجاهدین ، خلق مسلمانها ، … سرکوب همه ازادی خواهان ادامه یافت و بعد دو مزدور روسیه نبوی و رفسنجانی انرا پایان دادند به هزینه کشتار یک میلیون ایرانی و یک تریلیون دلار ، با درایت او و حفاظت او از ارتش باقیمانده از شاه ، و تلاش دیپلماتیک او با اولاف پالمه ( که روس ها او را کشتند ) و دکوئیار دبیر سازمان ملل که میرفت با ستاندن ۹۰۰ میلیارد دلار از عربستان پیش از تخریب کامل ایران ، پایان پذیرد ، به خیانت او علیه سپاه قزاق روسی تحت امر سه جاسوس روس (رفسنجانی و خامنف و رضایی) در هویزه تعبیر شد .
    – دشمنی با بنی صدر و تحریف هر انچه او بود و انجام داد ، بخشی از دشمنی با ایران است ،
    1) از امریکا ستیزی روسی است ،
    2) از خیانت به مصدق است ،
    3) از زدن زیر پای مهندس بازرگان مشروطه خواه واقعی و همسو با جهان ازاد امریکا است ،
    4) از خیانت به شاهی میا ید که ارتجاع سرخ و سیاه و بعدا مارکسیست های اسلامی را دشمن ایران و ایرانی معرفی کرد و به دست همانها سرنگون شد .
    5) از فروش مملکت به روسیه و نابود کردن ان برای منویات امپریالیستی روسی و کینه و نفرت ضد تمدن و مدرنیته امریکا و اسرائیل می اید .
    کانون نویسندگانی که ملاها را به جنگ با افغانها و آذربایجانی ها و ترکیه برای ارمنی ها و کردهای تروریست و روسیه می خواند ، اما در برابر کشتار ۶۰۰ هزار زن و کودک سوریه سکوت میکند باید با بنی صدر ، بازرگان ، مصدق ، شاه دشمن باشد .
    – سکوت اینها در جنگ طلبی خامنف در سوریه و اذربایجان و خمینی علیه مردم شیعه عراق از چه جنسی بود و هست ؟
    – تشویق اینها برای ورود به جنگ با ترکیه و آذربایجان و اسرائیل و عربهای خلیج و افغانستان از چه چیزی مایه می گیرد ؟

  3. How Armenia fucked mullahs the day after

    تولید نفت خام روسیه رکورد زد
    https://www.saat24.news/news/564930
    در اوج مناقشات تهران و باکو؛ پروازهای جمهوری آذربایجان به نخجوان از آسمان ارمنستان از سر گرفته می‌شود
    https://kayhan.london/fa/1400/07/14
    صفحه نخست » واکنش‌ها طنز کاربران به اظهارات امیرعبداللهیان درباره سریال‌های کره‌ای
    https://news.gooya.com/2021/10/post-56881.php
    صفحه نخست » مستندجدید بی بی سی: موساد چگونه در دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی ایران نفوذ کرد؟
    https://news.gooya.com/2021/10/post-56879.php
    بخشش ثروت ایران به تروریست های اجاره ای
    https://darichenews.com/?p=180097
    ضارب تاجر اسرائیلی اذربایجانی تبعه روسیه بوده است ! ( دقت کنید ، رد پای روسیه در همه مناقشات ملاها هست )
    ———————————————————
    همه دیکتاتورها ، مزدوران پوتین ، کشورهای فاسد ورشکسته عضو سابق شوروی ، همه سازمانهای تروریستی مزدور روسیه حالا فهمیده اند که چه گونه مثل ارباب شان روسیه ، از طریق مزدوران و جاسوسان شوروی و روسیه در ایران ( فدایی ، توده ای ، ملی مذهبی ، باندهای خلقی و پرچمی ملاهای روسی ، کانون نویسندگان ، …)
    و رسانه های فارسی حتی بی بی سی و رادیو فردا و زمانه و یورو نیوز،
    و رسانه های انگلیسی و فرانسوی : نیوزویک و فارین پالیسی و لوموند و گاردین و نیویورک تایمز ،
    و اندیشکده ها و تینک تنک ها و دانشگاههای امریکایی و اروپایی
    ملاها را وسیله کسب ثروت و شهرت پلیس خوب کنند ( پینو کیو و گربه نره و روباه یادتونه؟) ، تا
    1) علیه مردم ایران ،
    2) برای منافع دیگران ( روسیه ، چین ، عربها ، کردها ، ترک ها ، ارمنی ها ، سیمون بولیواری ها ، افغانها ، ….)
    با جهان متمدن و دموکراسی ( امریکا ، اروپا ، اسرائیل ، ژاپن کره جنوبی ، کانادا ، ….) سرشاخ شوند ،
    احمقانه به خودشان اسیب بزنند ،
    سیاست های ستیزه جویانه ویران کننده ، علیه جهان مدرن در پیش بگیرند ،
    – بعد خود اینها ( مثل روسیه و چین ) بروند با همان جهان متمدن و همان دشمن فرضی پشت سر اینها معامله کنند و سود این دشمنی بیهوده ملاهای روسی را با جهان ببرند
    – تازه از طریق همان جاسوسان روسی و ارمنی و عرب و کرد و ترک مدعی شوند که تقصیر ملاهای روسی است ، وگرنه انها مشکلی با امریکا ، اروپا ، اسرائیل و همدیگر ندارند !
    – همه عربها رفتند دست بوس اسرائیل ،
    – هیچ عربی آمروز با اسرائیل مشکلی ندارد که قابل مقایسه با مشکل اعراب و دشمنی انها با ملاها باشد .
    – ملاهای روسی برای دفاع از همین عربها میلیاردها دلار هزینه کردند ، جانها دادند ! جنایت ها کردند ، دشمنی ها تراشیدند ، ….
    – امروز نه تنها ملاها فقط با اسرائیل مشکل دارند ،
    – بلکه بی بی سی و دوچه ولله و لوموند و کیهان لندن و مشروطه و من و تو و زمانه و ایران اینتر نشنال و … تبلیغ میکنند که اسرائیل جاسوس دارد در ایران و لابد انها هستند که ملاها را ضد اسرائیلی کرده اند ،
    – نه روسیه ،
    – نه مارکسیست های روسی
    – نه اعراب تروریست !
    به این ترتیب از طریق جاسوسان همکارشان در رژیم به امریکا ستیزی و دشمنی انها با اسرائیل کمک میکنند .
    فرافکنی حفاظتی از روسیه و ارمنستان و مصر و سوریه و ونزوئلا و سعودی و امارات هم میکنند .
    – ملاهای روسی در دفاع از ارمنستان شیپور جنگ شیعه روسی علیه شیعه اسرائیلی زدند ، به تحریک همین جاسوسان ارمنستان و روسیه ( امیر طاهری و بقراط و بارسقیان از اولین مبلغین ورود ملاها به نفع ارمنستان بودند در قره باغ ) ،
    – الان همان ارمنستان که دیروز می گفت به ملا ها خیانت نکرده و نمیکنیم ، برای چند دلار هزینه عبور هواپیماهای اذربایجانی از اسمانش ، همین ملاهای روسی را فروخت .
    ایکی ثانیه !
    یاشاسین آذربایجان هم روی هوا زد ،
    چرا با ملاهای دیوانه مزدور روس چانه بزند ؟ رفت با همان دشمن دانا و هووی سابق دوران استالین , ارمنستان , خوابید ، حتما الان دارند ودکا میزنند که پوتین برای انها فرستاده .
    – این یابوی جدید که کیف کش لاوروف شده ، مثل ظریف سگ توله قبلی لاوروف ، سر و کونش را میزنی میره روسیه دستور نقد بگیره ،
    به کره جنوبی حمله اتمی کرده : سریال های شما را پخش نمی کنیم ! مرتیکه یابو برو اف ای تی اف را امضا کن کره جنوبی و ژاپن و عراق و هند و .. که پولهایتان را میدهند هیچ ، روسیه و چین که بیشترین ذخایر ارزی شما را بلوکه کرده اند و با ان سرمایه گذاری میکنند ، از سود ان ورشکستگی بانکهای چینی و مافیای الیگارش روسیه را میدهند ، هم بهانه ای برای دادن پول شما ندارند .
    – اصلا این پولها در برابر نفت و گازی که روس ها به جای شما می فروشند ، هیچ نیست , به دلیل همان امریکا ستیزی و مشارکت نظامی ، تروریستی ، امنیتی در دعواهای قومی ، قبیله ای مزدوران روسیه ، که همین روسیه و مزدوران ان به شما دیکته میکنند ( بروید از پاشینیان ، کردهای سوریه ، پسر مسعود ، فلسطین ، اسد جنایت کار ، حفتر روسی ، … دفاع کنید ) ،
    تریلیون ها دلار نفت و گازی که روسیه در نبود شما در بازارهای جهانی می فروشد ، معادل ان ا ست که شما لوله های گاز و نفت به روسیه و خانه پوتین کشیده و به انها مجانی بدهید .
    هیچ ممانعتی هم امریکا و اروپا وا سرائیل نمی توانند با تحریم و وضع قوانین سخت علیه این رابطه استعماری ، تروریستی ، پول شویی پنهان ، … به عمل بیاورند
    – بقراط و امیر طاهری و بارسقیان و برزگر و فدایی ها ، توده ایها ، ملی مذهبی ها ، … هم انرا به راحتی ندیده گرفته زیر اخبار پوششی بی مصرف که شما سه تا کشتی نفت و ۴ تا بنزین فرستادین لبنان پنهان میکنند .
    – تازه به شما مزدوران روسیه در داخل کمک میکنند تا با جفتک زدن به کره جنوبی و ژاپن و اذربایجان ، خودتان را گوزی نشان دهید
    – بی بی سی هم که پر از جاسوسان روسیه است ، می گوید موساد در ایران جاسوس دارد !
    – مزدور پول پخش کن روسیه و عربستان و امارات هم که نوریزاده است و مهتدی ، به بقراط و کاملیا و چالنگی و رمضان پور و مشروطه اقا مجتبا ساواما ، شاهد علوی ، اسدی ، باستانی ، نوری علا و فتاه پور و کشتگر و پورمندی و تابان و نیکفر و همایون و افشاری و اشکوری و پارسا و بقیه بر و بچه های روسیه در رسانه های فارسی می گوید تبلیغ کنید :
    ۱) اسرائیل در ملاها نفوذ کرده ، همزمان اسرائیل می خواهد ملاها را هزار دشنه کند ، اما نگین واسه چی ؟
    ۲) امریکا شاه را برده ، چون شهبانو فرح توده ای بوده ! شاهنشاه هم لابد آز مزدوران شوروی و ضد اسرائیل بوده ! و ملاها را اورده ( که از قرارهم توده ای هستند و هم فدایی و هم روسی ) ،
    تازه خود پسر شاه را هم وادار کنید بزنه زیر سلطنت ، اصلا فدایی پرولتاریا بشه تا فدایی ها بتوانند او را در خانه تیمی روسی بپذیرند به عنوان اقای پهلوی
    ۳) مسائل جزئی در غرب و دموکراسی را گنده کنید در حد جنایت علیه بشریت ، مسائل عمده استعماری روسیه و فساد و ورشکستگی و جنایت های روس ها و کلوپ فاشیست های پوتین را سانسور کنید ، تا خود فروشی خامنف و گاییده شدن ایران توسط روسیه و ارمنستان و عربستان آز هفتاد نماز نیمه شب سیستانی ، حکیم ، خوئی هم اسلامی تر به نظر بیاید .
    ۴) به هر قیمتی از اتحاد سلطنت طلبان ، مجاهدین ، هوادران ایران و منافع ملی ایران ( نه روسیه ، مثل شورای جنده ملی اروپا ، یا کوروش زعیم ) ، دکتر بنی صدر , و هر کسی که سرنگونی طلب است ، مزدور روس نیست ، با امریکا سرجنگ ندارد ، دنبال منافع ملی ایران ا ست ، جلوگیری کنید . همه انها را سانسور و سگ توله های امنیتی ملاهای روسی و روسیه و ارمنی و کرد و عرب را بریزید به عنوان کارشناس به اجرای مفاد ۴ گانه فوق اهتمام کنند :
    مهدوی ازاد ، افشاری ، رهبر ، محمدی ، میلانی ، واحدی ، پورمندی ، ویسی ، نیوشا ، عزیزی ، قانعی فرد ، زراعتی ، سجادی ، سهیمی ، تحکیم وحدتی های فرشگرد ، توده ایها و فدایی های ققنوس ، جمشیدی ، پارسا ، برزگر ، رجبی ، ندیمی ، حقیقی ، متین ، همن ، صبا ، عرفانی ، غسان اشور ، جوادی ، شادی ، سیما ، شکوه ، سخن ، سرکوهی ، نیکفر ، تابان ، کریمی ، توکلی ، نرگس ، مهسا ، شهلا ، علیزاده ، اعتمادی ، بهبهانی ، همایون ، بقراط ، کاملیا ، اوحدی ، موسوی ، یغمایی ، نجومی ، تفرشی ، پرواند ، بارسقیان ، جوادی ، تقوایی ، ……
    Iran needs a Suharto or Anwar Sadat

  4. khar kos dehaye rousi

    چرا انفعال روسیه در مناقشه‌ی تهران و باکو مقامات جمهوری اسلامی را نگران کرده؟
    https://news.gooya.com/2021/10/post-56853.php
    ———————————————————-
    انفعال یا عروسک گردانی ؟ مساله این ا ست
    سایت امنیتی کوچه مثل بقراط و دیگر جنده های پوتین و ملاهای پوتینیست که معمولا با ظاهر انتقادی ولی توجیهی و ماستمالی و کوچک نشان دادن نقش روسیه و پوتین طبق پروتکل های سیاسی استاندارد (توده ایها ، فدایی ها ، ملی کس کشی ها ) ، رسانه های مزدور ملاهای روسی , که از همان سه گروه جاکش و جاسوس روس هستند ، مطالبی را لابلای حقایق سیاسی ساندویچ میکند ، اینبار در ته این ارزیابی و مثلا تفسیر ، برای اولین بار از زبان “مزدور جهشی” رئیسی ـ لاوروف ، که به جای “مزدور خندان دلقک پینوکیو” امده ، لیست کاملی از انکار ناپذیرترین نقش امپریالیستی روسیه و نقش جنده رسمی پوتین بودن دستگاه فقاهت بعثی ضد شیعه و ضد ایرانی و دشمن اذربایجان ، سگ پا کوتاه پوتین در منطقه و جهان ، را اینجا اورده . البته با کمی تریدد پراکنی در اخر .
    اما باز همین که این لیست جنایات روسیه ، وابستگی خامنف الدنگ ، روحانف ، رئیسی ، و همه ان مزدوران قبلی که پس از کودتای خرداد ۶۰ شوروی در ایران و توطئه امپریالیستی اشغال سفارت امریکا در تهران ، سر کار امدند ، همه ملیون و لیبرال ها و مجاهدین خلق و خلق مسلمان اذربایجان شریعتمداری را بیرون ریختند . بیان میکند . باز خوب است . دو چهره کثیف دروغ گوی روسی ، ( کورش زعیم , فرزند ارتجاع سیاه مطهری ) که مثل کیهان لندن ، مشروطه ، من و تو ، ایران پرس نیوز ، ایران فردا ( همان مزدوران فدایی ، توده ای ) که با نقاب سلطنت به جنایت و خیانت علیه مملکت برای پوتین مشغولند ، این مزدوران هم , ادعای ایرانی بودن و ملی بودن میکردند . همین کورش زعیم که خودش را پیرو مصدق می داند ولی هم به مصدق و هم ایران و هم ملی گرایی خیانت میکند تا جایی که زیر کون علی گدا افتابه دار پوتین در ایران را می گیرد ، در به راه انداختن “یک جنگ ” دیگر با همسایه ، بر سر منافع مسلم پوتین ! این مزدور قبلا در روسنامه سیاه کلیست های استالینیست تابان چریک فدایی ژاندارم کش، بعدا در تلویزیون سازمان امنیت ملاها ایران فردا و چالنگی ، ایران اینترنشنال تلویزیون مهتدی و کوموله و عربستان و امارات و توده ایها ، در غیاب هواداران واقعی و رهروان مصدق به نام ملی می امد مزخرفات سر هم میکرد .
    نفر بعدی فرزند ارتجاع سیاه مطهری است ، رفیق “ضد ایرانی و ضد ملی” شاملو ارتجاع سرخ ، کسی که چهار شنبه سوری را خرافی نامید ، و شاملو مارکسیست ضد زن روسی , فروغ فرخزاد ، ستاره فمینیسم ایرانی ، در شب تار ارتجاع سرخ و سیاه ضد زن , را جنده خواند ! چون به استعداد شگرف او حسودی می کرد .
    این مردک که هر از گاهی برای فریب مردم ایران حرفهایی متفاوت با دستگاه روسی خامنف می زد ، اینبار سر بزنگاه نشان داد که مثل کورش زعیم یک مادر قحبه فریبکار و جاسوس روس ها و ملاهای روسی است و دشمن ایران و ایرانی و حتی شیعه !
    – البته دشمن شیعه و سنی و اخوانی و وهابی و … به عنوان ابزار “حکومت و سیاست” بودن یک افتخار و از نشانه های باور به لائیسیته و حکومت قانون است .
    – اما این مزدوران ، مثل طبری ، گلسرخی ، کیانوری ، دکتر شریعتی ، …. یک دین قلابی و یک ناسیونالیسم لجنی که همان “مارکسیسم لنینیسم” یا “پوتینیسم” است ( چپ ها و راست های مذهبی و ملیون بعثی اشتراکی ) ، اختراع کرده اند ،
    1) اصل باور مردم به ادیان مختلف از شیعه و سنی تا درویش و یهودی و مسیحی و زرتشتی و بهایی و … را زیر سرکوب استالینیستی ـ بعثی ـ سوسیالیستی لنینیستی سیمون بولیواری ـ دین خدایگانی خانواده کیم ـ مائوئیسم مافیایی چین گرفته اند .
    2) به باورمندان عقاید و نظریاتی که مانع غارت و دروغ پراکنی و فساد مافیایی پوتین و جین پینگ و اسد و مادور شود ، حمله های وحشتناک میکنند ، شکنجه و زندانی و قتل انها را در راس دین دروغین مارکسیسم لنینیسم و پوتینیسم و جین پینگیسم و کاستروئیسم خودشان قرار داده اند .
    این یعنی ارتجاع نو !
    مثل نئو سکولار اشغالی نوری علا ، که معلوم نیست کجا داره به توده ایها کون میده و به این جنگ ارتجاعی روسی خامنف با اذربایجان کاری نداره .
    – مورد دیگر کانون جنده های استالینیست پوتین ـ خامنف ـ اسد ـ مادورو هست به نام کانون نویسندگان
    – حتما بیاد دارید اولین جنده خانه و مرکز جاسوسی روس که از پوتین و ملاها جلو زد در ماجرای افغانستان و طالبان ، با پرچم “به جنگ با آفغانستان طالبان بشتابید رفقا و ملاهای رفیق باز” ، همین کانون نویسندگان بود با کون لخت سرخشان پریدند بیرون ، کانونی که اعضای ان اصولا در ۴۳ سال گذشته در هیچ موردی سیاسی نه حرفی زده اند ، نه بیانیه داده اند ، حتی در کشتار مجاهدین ، جوانان و زنان سبز و جوانان ۹۶ و ۹۸ ، این مادر جنده های روسی سکوت کرده بودند ، در کشتار دراویش ، اهل سنت بلوچستان ، بهائیان ، نوکیشان مسیحی ، در کشتار زنان و کودکان سوریه ، ….. اینها سکوت مطلق بودند ، مثل الان در جنگ روسی نیابتی با اذربایجان !
    – کانونی که همیشه علم کش رژیم روسی و دولت های انها بوده . لازم نیست اسم ان مزدور کثافت دولت ابادی و میهمانی افطار با ان کثافت خائن روسی روحانف را بیادتان بیاورم .
    مطهری پفیوز نمیگوید که ارمنستان ، ازبکستان ، تاجیکستان ، ترکمنستان ، …. همه جزو مام وطن هستند . چرا فقط اذربایجان که روابط خوبی با اسرائیل و امریکا دارد باید ، به دامن لکه دار مادر گاییده شده توسط پوتین و پوتینیست ها برگردد ؟ همه هنر او این بود که از پوتین و مادر جنده های مزدور او مثل شما و ازبکستان و تاجیکستان و ارمنستان و ترکمنستان ، …. فاصله گرفت .
    سایت زیتون ، مادرجنده های فدایی با برچسب ملی کس کشی هم امده این جنگ روسی پوتین فرموده با اذربایجان را با خارکسدگی بی نظیر مارکسیستی اسلامیستی اخوند کس کش روس اشکوری ، را گفته ناسیونالیسم ! با ایدیولوژی شیعه ! قاطی شده . تف به کس ننه هر دو تون بیاد
    هم اشکوری ، هم فتاه پور که این جنده خانه را برای شما زده
    این که خامنف مثل خمینی با همسایه ها مخصوصا شیعه ها جنگ راه می اندازد ، کجاش ناسیونالیسم است ؟ کجاش به شیعه ربط دارد ؟ اخه کیر ارمنی پاشینیان تو کس ننتون ، (کیر پوتین که قبلا تا دسته رفته) ، از اینکه مثل توده ایها راه بیفتین دوره برچسب ناچسب به هر چیزی بزنین تا روس ها را وا رمنی ها و چینی ها را و اسد و مادورو و کاسترو و کیم و …. را تحریک کنین کس ننه شما و کون ملت ایران بذارن چه حاصلی در ۸۱ سال گذشته داشته ؟
    خوب جنده هستین برین جنده خانه های روسیه با ننتون و زن و بچه . مثل کوبا ، کره شمالی ، بلاروس ، …..
    رفتین نشستین در کشورهای غربی جای جوانان این مملکت را که ازادی غربی می خواهند اشغال کرده اید ، خیانت میکنید ، کم است ، جنده وار و دیوانه وار برای کیر روسی ، ارمنی ، چینی ، عرب ، بولیواری ، کردی ، لاشی بازی چرا در میارین ؟
    این خامنف و حسن روحانف و بقیه شون استاد کوندادن به روسیه هستند ، نیازی به جلق زدن شما برای پوتین و تحریک کیر پلاسیده او نیست . اسم مافیا الیگارشش هم ( ۴۱ نفر) لو رفته با محل پولها که گیر هستند در غرب.

  5. morury bar karnameh jasusan rous

    از خیابان آذربایجان تا میدان سرخ
    https://darichenews.com/?p=179477
    صفحه نخست » تغییر صف‌بندی‌ها: ورود وزیر خارجه ارمنستان به ایران
    https://news.gooya.com/2021/10/post-56769.php
    چرا اپوزیسیون خودخوانده ، در هیچ رسانه فارسی , هیچ گونه حساسیتی نشان نمی دهد , نسبت به نزدیکی ، معامله ، مذاکره ، اتحاد و ائتلاف و رابطه اقتصادی برباد دهنده منابع ایران برای کمک رسانی به اعضای باند کلوپ فاشیست های پوتین ( پاشینیان ، اسد ، مادورو ، …) و حتی مصالحه و سهل انگاری و باج دادن به امارات و عربستان و مصر که دنبال پیوستن به باشگاه پوتین هستند و یا صندوق پول جدید پوتین هستند ?
    کسانی چون بقراط ، شاهد علوی ، کاملیا ، تابان ، نیکفر ، ممبینی ، پورمندی ، فتاه پور ، سایت امنیتی ملاها به نام قلابی مشروطه ، بارسقیان , امیر طاهری ، میلانی ، تقی زاده ، تفرشی ، پرواند ، برزگر ، نوریزاده ، چالنگی ، افشاری ، پارسا ، اشکوری ، ….. که
    1) حتی با میانجی گری ژاپن و کره جنوبی هم دشمنی هیستریک از خودشان نشان می دهند
    2) به کشورهای اروپایی و امریکا حمله میکنند که چرا با ملاها برخورد قهر امیز ندارند !
    3) حقوق بشر را ندیده می گیرند ،
    4) چرا اصلا دنبال معامله با ملاها هستند ، ….
    5) چرا نخست وزیر کانادا با ظریف دست میدهد ؟
    اما پاشینیان می اید ایران وسط دعوای جنگ طلبانه ملاهای روسی
    ( اول عراق با صدام ، بعد در سوریه علیه مردم سوریه ، بعد یمن علیه دولت مورد حمایت عربستان ، …) که اکنون به دستور و بنا بر منافع پوتین در منطقه , علیه ترکیه و آذربایجان توسط رئیسی و خامنف شکل گرفته ،
    a) با ملاهای روسی نرد عشق می بازد ،
    b) معاملات جنگی میکند ،
    c) کشور فقیرش را شریک سفره به ته دیگ رسیده ایرانیان میکند تا از ته مانده غارت روسیه و سوریه و لبنان و غزه و ونزوئلا ، ارمنی ها هم بدزدند و ببرند ،
    اما صدا نه از سایت مشروطه در می اید ،
    نه کیهان ، نه من و تو ، نه زمانه ، نه ایران اینترنشنال
    نه هیچ فدایی ، توده ای ، ملی مذهبی ، کمونیست کارگری به این راهزنان ارمنی و این متحدین ملاهای روسی و یارکشی جنگی و جنگ افروزی برای پوتین اعتراض میکند ،
    – کاملا بر عکس سعی میکنند انرا عادی و مطلوب نشان دهند
    – دم روسی اسرائیل ستیز و ضد امریکایی آینها اینجا بیرون میزند که دیگر نگران منافع اسرائیل نیستند .
    – در پیمان ابراهیم اینها به دروغ خودشان را همسو با سیاست های اسرائیل می دانستند چون منافع شرکای روسیه ( امارات و عربستان ) در ان مستتر بود . پوتین اونجوری می خواست.
    – اما اینجا جنگ طلبی ملاها را به بهانه حضور همان اسرائیل در اذربایجان توجیه میکنند
    – چه گونه است که هیچ سازمان اپوزیسیون در مورد این جنگ طلبی ملاها ، تروریسم روسی ارمنی اخوندی علیه کشورهای همسایه که کاملا با روسیه همسو نیستند ، بیانیه نمی دهند ؟
    ان ۱۵۰ نفر ، دو هنرمند ، مادران فلان ، ۵۵۰ نفر دلواپس روسی ، نوری زاد و ۱۴ معصوم ، فرشگرد و ققنوس الان کجا هستند ؟
    ایا این ورژن دروغین ترامپ در میان مارکسیست های روسی ، باز با روسیه و مزدوران کلوپ او و اورو اسیا و شانگهای مشگلی ندارد ؟
    اینجا ست که کاملا محرز می شود که سایت مشروطه و کیهان لندن تنها از ترامپ و اسرائیل وقتی استفاده ابزاری میکنند که بتوانند پشت ان پنهان شده ، امریکا ستیزی کنند و از منافع روسیه و کلوپ فاشیست ها و تروریست های او دفاع کنند .
    مثلا اسرائیل اگر سپاه قزاق را در سوریه بزند اینها دفاع میکنند ، چون پوتین می خواهد انها را پس از انکه ۸ سال وظیفه مرسنری روسیه بودن را مجانی و گاهی با پرداختن مال و جان ایفا کردند ، اکنون به وقت درو کردن بروند بیرون.
    همان اسرائیل در امارات و کشورهای عربی که اکنون دنبال مزدور و مشتری روسیه شدن هستند و از امریکا جدا می شوند ، می تواند حضور بیابد و با تشویق این ها روبرو شود
    اما همان اسرائیل نمی تواند با اذربایجان ، گرجستان ، ترکیه ، قطر رابطه داشته باشد ! اینجا اپوزیسیون قلابی نگران منافع روسیه و ملاهای روسی و ارمنی ها و کردها می شود !
    کانون نویسندگان ، چریک ها فدایی ( همه ورژن های ان ) ، کمونیست کارگری ، حزب توده ، ملی مذهبی ، جناح های مختلف ملاهای روسی همه یا سکوت کرده ا ند ، یا توجیه میکنند ، یا رسما حمایت میکنند از این جنگ افروزی و فرافکنی خامنف و رئیسی .
    هیچ کس نمی پرسد این پاشینیان در این جنگ افروزی در تهران چه میکند ؟ و این سو استفاده از امنیت و منابع مالی ایرانیان که به شدت حیف و میل شده و به قیمت فقر ۷۰ درصد از مردم ایران تمام گردیده ، به دلیل نفروختن نفت و گاز ، قطع همه ارتباطات اقتصادی عرفی با جهان و همسایه ها ، به دلیل پیوستن به بازار سیاه کلوپ فاشیست های فاسد روسی به عنوان اقتصاد مافیایی سیاه تروریستی که دهانه اصلی ان در روسیه است و لوله هایی از ان به کره شمالی ، ویتنام ، کوبا ، ونزوئلا ، سوریه ، لبنان ، یمن ، لیبی ، ورشکسته های اسیای مرکزی و اکنون ارمنستان وصل است ، بدن نحیف “خود تحریم” ایران را به زالوهای این اختاپوس هزار دستان پوتین سپرده ا ست تا بمکند .
    1) چرا اف ای تی اف امضا نمی شود ؟ چون پوتین نمی خواهد
    2) چرا برجام امضا شده به همان حالت اول که همین اپوزیسیون روسی می گوید بهترین هدیه اوباما به ملاها ! بود ، بر نمی گردد ؟ چون پوتین نمی خواهد
    3) چرا حضور اسرائیل در امارات و ده ها کشور عربی و زدن سپاه در سوریه بلا مانع است و بسیار مفید اما در آذربایجان ، قطر ، ترکیه مورد خشم مارکسیست ها و روسیه و ملاها و ارمنستان است ؟ چون پوتین اینجوری می خواهد
    4) چرا نه با امریکای دموکرات ها ، نه با امریکای ترامپ ، ملاهای روسی نباید مذاکره و معامله کنند ؟ چون پوتین نمی خواهد
    اصلا دعوای تمام شده اعراب و اسرائیل به ملت ایران چه کار دارد ؟ اسرائیل بهترین دوست و متحد مردم ایران بوده و هست .
    5) چرا نباید آذربایجان و ترکیه و قطر با اسرائیل رابطه داشته باشند ؟ به تو چه مربوط است سید علی اف چلاق ؟ ان عمق استراتژیک که همین مزدوران روسیه و پوتین تو را فریب دادند تا شلوارت را امروز پایین بکشند ، کجا رفت ؟
    میبینید که سیاست در اپوزیسیون قلابی ملاها مثل سیاست در رژیم ملآها است .
    مشکل همین جاست . هر دو جنده روس هستند .
    6) چرا به جای اینکه بگذارند شاهزاده مستعفی بیانیه بدهد علیه جنگ افروزی روسیه ، ملاها ، ارمنستان ، مجید تفرشی توده ای مزدور ملاها را فرستاده اند جلو که مدعی شود
    a) شهبانو فرح توده ای بوده !
    b) او همه مارکسیست ها را وارد دولت شاه کرده ( اما نیکخواه و قطبی ، تقی زاده ، زاهدی ، دایی میلانی ، داریوش همایون ، کاره ای نبوده اند ، بقیه هم توبه کرده بودند ! لابد مثل عبدالله شهبازی و کیانوری و طبری و نبوی و زرافشان … در رژیم ملاهای روسی )
    c) اما در سرنگونی رژیم شاه ، نه او ، نه این توده ایهای تواب ! نقشی چندان نداشتند ، و صد البته دولت شوروی ! که هیچ نقشی نداشت !
    عملیات فریب ک گ ب توسط مزدوران روسیه در میان سلطنت طلبان ، ملیون ، هواداران آیت الله شریعتمداری هم چنان ادامه دارد .
    اینجا ست که ایران نیازمند یک کشتار دست جمعی است از آین جاسوسان و نظریه بافان و خیانت کاران روسی ، مثل سوهارتو در اندونزی .

    کرملین به روشنی از آنکارا عصبانی است
    دیدار پوتین و اردوغان در سایه حملات سنگین رسانه های روسیه علیه ترکیه
    https://www.saat24.news/news/564614

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *