پورمزد کافی( منظر )
(۱۶) “کبودستان”
پاییز چه می ریزد؟ برگ من و بار من
از جان برآشفته آرام و قرار من
در این گذر خاموش دل میرود از دستم
می افتد و میمیرد از تیغ نگار من
امشب ز تب عشقش آتش به فلک افتاد
تا باز چه تصمیم است بر شیوه ی یار من
شاخ دل خاموشم باری ندهد دیگر
تا باز مگر دستی آرد ز بهار من
بگذار دلم، بگذر ، عودست که می سوزد
زین مایه گلستان است آفاق و دیار من
خاموش منم اینک در مجلس رقص گل
یک ناله نمی خیزد از سینه ی تار من
ای منظر پاییزی از چیست نمیخیزی؟
برخیز که بازت گل رقصد ز شرار من
۲۷ آبان ۲۵۴۲ شاهنشاهی
۱۳۶۲_ ایران
از دفتر( از این فلات پر اندوه )
Facebook Comments Box