ادبیات

سرگذشت آفتاب – فصل سوم/ قسمت هشتم- افسانه رستمی

افسانه رستمی از اونجایی که ممکن بود یه آشنایی منو ببینه سریع رفتم طرف دستشویی ترمینال و از تو ساک دستیم چادرعربی و روبنده ام رو درآوردم و پوشیدم. اینجوری خیالم راحت بود که هیچ کس منو نمی شناسه و راحت می تونم برم به محله ای که خونه فامیل …

Read More »

یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی: خاطرات یک شیرازی- مهدی قاسمی

مهدی قاسمی من همیشه از بچگی مظلوم بودم. تابستونا راسته بازاربا گاری دستی بارهای حاجی که تومغازش کار میکردم رو جایجا میکردم، اونم برای چندرغاز . همیشه طبعی بلند داشتم، درستکار و دستپاک . صاحب کارام همیشه ازطرز کارواخلاقم راضی بودند.گاهی هم  با گاری دستی شبا درمحدوده چهارراه زند شیراز، …

Read More »

مجموعه اشعار هیـــــــــــوا

هیــــــوا اسم رفتنم را فراری گذاشتی یا رهایی اما نمی دانستی تنها، زندانی بزرگتر را با زندان کوچکتر تاخت می زدم قسمتی از من جا ماند قسمتی از من نیامد من تمام جیب های آینه را گشته ام ورق زده ام خشت خشت دیوارها را اینجا چیزی کم است که …

Read More »

شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی/ منظر) – ویرانی

  پورمزد کافی امشب نشسته به ویرانی ی خویشم امشب آشفته ام خرابم پریشم امشب ستاره ای نیست بر پهنه تار آسمان من امشب شکوفه ی شعری رخ بر نکرد از باغ جان من امشب کسی مرا نخواند امشب کسی مرا نگفت امشب بر این نمط  که بنشسته ام خموش …

Read More »

مجموعه اشعار هیــــــــــــــوا

                  هیـــــــــــــوا خورشید را گردن زدند و تیغ کشیدند بر لبخند آفتابگردان ها عشق را سانسور کردند و نور را کشتند به سلامتی تاریکی پیاده روها را گفتند عادت کنید به مرثیه پروانه های سوخته گریه را تقدس کردند ناله هایمان را …

Read More »

رونمایی از کتاب نویسنده مسجدسلیمانی؛ گزارشی از فرشید خدادادیان

کتاب «ستاره‌های پروین» اثر سارا یوسفی نژاد، روز جمعه پنجم خردادماه و همزمان با سالروز اکتشاف نفت در ایران و روز مسجدسلیمانٰ، با حضور تعدادی از نویسندگان مکتب ادبیات جنوب در تهران رونمایی شد. در این مراسم که با حضور ویژه ی سید علی صالحی و علاقمندان در کافه فرهنگی مانا …

Read More »

سرگذشت آفتاب – فصل سوم/ قسمت هشتم- افسانه رستمی

افسانه رستمی دلتنگی بیش از حد برای پسرم و بی‌خبری از حال و روزش، باعث شد که خیال برگشت به سرم بزنه. بعد از شام به ستاره گفتم: «من باید برم جنوب، دارم دیونه میشم، این مدت هم سرم با بچه‌ها گرم بود اما بیشتر از این نمی‌تونم طاقت بیارم». …

Read More »

شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی)- در مصاف تو

ترا آزمون شب کجا بود و کی بود؟ آزمون سوارانی که خسته ی خویشند و عشق چون نهالی نگونسار سم ستورانشان آزمون شبی که شط هراس و نفرین است و میراث جهانی که بیتوته ی شقاوت است میان دو تنهایی میان آمدن و رفتن ترا آزمون شب کجا بود و …

Read More »

شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی)- ستایش خاموش

“ستایش خاموش” دریایی از نسیم میایی و میگذری روز میگذرد من با بنفشه ای بر لب مبهوت رویای ملموست در آرام جای جهانم می شکنم چنین که به تردید ماه از شیار شب میگذرد و زمین گلوله ی سربی ست و باد بر بام های بی روزن فرو می پیچد …

Read More »

فشرده ای از سير حكمت در اروپا- ی. صفایی

رنه دکارت/ محمدعلى فروغی  اصولا اين فرهنگ و تمدنی كه بشر امروزی توانسته سرچشمه زندگي قرار بدهد، آبشاری بوده كه سير حكمتش از اروپا به وسعت جهان ما جاري شده است. با اینهمه برای حكما هنوز معتقد نقطه اغازش روشن نیست و مورد بحث و جدل است. اينكه يونان خودش …

Read More »

شیدایی- مجموعه اشعار پورمزد کافی(منظر)

خطی از پایان بازم این درد که درمان نشود در بصرم آتشی ساخته از حسرت و خون جگرم باورم نیست که در بارگه صحبت گل ژاژ خایی عفن خود بدرد در نظرم گل نه آن است که پرپر شود از دست نسیم سرو دل کوه صفت بود به گاه خطرم …

Read More »