تبیین نظریه میشل فوکو درباره گفتمان- بخش اول- مجید شمس

مقدمه:: تعریف گفتمان
در باب اینکه گفتمان چیست و ابعاد آن کدام است اجماع روشنی وجود ندارد و هر اندیشمندی بر اساس حوزه مطالعاتی و چگونگی تحلیلش از جهان، تعریفی از گفتمان دارد. این واژه در رشته های فلسفه، جامعه شناسی، مردم شناسی و زبان شناسی کاربرد دارد. علوم سیاسی، گفتمان را نزدیک به سیاست و سیاستگزاری می داند. در جامعه شناسی، گفتمان بعنوان هر عملی که توسط آن، افراد، واقعیت را با معنا آمیخته اند تعریف می شود. گفتمان، یک مرزاجتماعی است که مشخص می کند چه گزاره هایی می توانند در مورد یک موضوع گفته شوند. مثلا درباره موضوع آلترناتیو جمهوری اسلامی، گزاره هایی چون مشروطه طلبی، جمهوریخواهی و یا حتی گفتمان اصلاح طلبی که با تغییراتی به ابقاء رژیم کمک می کند می توانند مطرح شوند. اما درمیان عوام، گفتمان (Discourse) بجای گفتگو یا دیالوگ(Conversation) بکار می رود، درحالیکه این دو واژه با هم فرق می کنند. در ساده ترین تعریف، گفتمان عبارتست از شیوه ای خاص برای سخن گفتن درباره جهان، فهم آن یا فهم وجهی از آن. ۱
عناصر تشکیل دهنده نظریات فوکویی: اندیشه های میشل فوکو ( Michel Foucault) فیلسوف، جامعه شناس و متفکر بزرگ فرانسوی از لحاظ روش شناختی(متدولوژیک) متاثر از ساخت گرایی، پدیدارشناسی، و تبارشناسی است. در حین تشریح هریک از اینها میتوان دریافت که از چه اندیشمندانی تاثیر گرفته است.

میشل فوکو فیلسوف و متفکر بزرگ فرانسوی

– یکی از جنبه های مهم آثار میشل فوکو ساخت گرایی (Constructivism) می باشد. فوکو به پیروی از نظریات کانستراکتیویستهایی چون لوی اشتراوس(قوم شناس و مردم شناس فرانسوی) و لوئی آلتوسر (مارکسیست الجزایری- فرانسوی) معتقد بود که معنا (کانسپت) را نباید صرفا در ذهن جستجو کرد بلکه معناها باید از دل ساختارهای اجتماعی، تاریحی و فرهنگی بیرون آورده شوند. به عقیده وی، باید از شر سوژه خلاص شد زیرا ذهن از سرچشمه های دیگری چون فرهنگ و جامعه و بویژه زبان که ناخوداگاه شکل میگیرد سیراب می شود. (در اینجا وی از فروید متاثر است).
– دیگر جریان فکری فوکو، نگرش پدیدارشناسی (Phenomenology) است که از افکار ادموند هوسرل، مارتین هایدگر و مرلوپونتی تاثیر پذیرفته است. پدیدارشناسی نشان می دهد که جهان، پیش از آنکه موضوع شناخت یا سوژه ما باشد، تجربه ایست که در آن زندگی می کنیم؛ یعنی تجربه ای است عینی و نه ذهنی. این یعنی هر کس بر اساس تجربه شخصی اش، از جهان، شناخت پیدا می کند و حقیقت را تعریف می کند. در اینجا فوکو به نوعی تجربه گراست(empirical).
مارتین هایدگردر کتاب “هستی و زمان” این روش را هرمنوتیک می نامد. هرمنوتیک هایدگری منشاء معنا را در متن کردارهای اجتماعی، تاریخی، و فرهنگی جستجو می کند و بر این نکته تاکید دارد که برای فهم هر واقعیت اجتماعی باید زبان آن واقعیت را فهمید و بعبارت دیگر، زبان، جزئی از واقعیت اجتماعی است. البته منظور از زبان، مجموعه مفاهیم، هنجارها و لرزش هایی است که در یک جامعه وجود دارد. ۳
– مبحث دیگر در روش تحلیل فوکویی، تبارشناسی (Genealogy) است که مفهوم آن از اندیشه های نیچه در کتاب “تبارشناسی اخلاق” نشات می گیرد و فوکو اولین کسی بود که روش شناسی نیچه را بطور گسترده بکار برد. هدف تبارشناسی، کشف و ثبت و ضبط ویژگی های منحصر بفرد از میان عوامل موثر بر رویدادهاست. از نظر فوکو اندیشه، نوعی رویداد است که هیچگاه تکرار نمی شود، بلکه در شرایط و زمانه ای که اتفاق می افتد، تبارها یا صورت بندیهای مختلفی دارد. یاد مثال هراکلیت می افتیم که می گفت یک انسان دوبار نمی تواند در یک رودخانه قدم بگذارد. چون بار دومی که وارد رودخانه می شود، نه آن اب رودخانه، آب قبلی ست و نه انسان ، انمان قبلی. پس تفکری که الان داریم چند ساعت دیگر یا چند سال دیگر همان نیست. مخصوصا در علم سیاست گه داده ها و رویدادها در حال تغییرند. تاریخ نگاری و تاریخ نویسی هم به همین منوال است. فوکو می گوید مورخ وقتی تاریخ می نویسد تاریخ را با علایق فعلی خود می نویسد، طبیعی است که اندیشه یک فرد نسبت به صد سال قبل فرق می کند، واژگان فرق می کنند؛ پس تاریخ، تاریخ حال حاضر است، یعنی روایت یک برهه تاریخی با دیدگاه حال حاضر نویسنده. اینجاست که تبارشناسی بدنبال یافتن هیچ نوع حقیقتی نیست بلکه کوششی است برای شناخت ریشه های تاریخی شکل گیری یک عقیده. به عقیده فوکو از آنجایی که هر گفتمان را می شود به بی نهایت طریق تفسیر کرد پس هیچ قاعده مشخص و قانونمندی برای شناخت حقیقت وجود ندارد. ۴

حقیقت، صرفا یک تفسیر خاص از گفتمان است که اراده معطوف به قدرت، آن را عرضه کرده و کار تبارشناس صرفا نشان دادن استراتژی سلطه و کالبدشکافی قدرت برای براندازی چیزی است که به اسم “حقیقت” عرضه شده است. فوکو میگوید آنچه در بنیاد دانش و هویت ما نهفته است، حقیقت نیست بلکه تنوع رویدادهاست. مثالی برای درک بیشتر مطلب بزنیم.هر حوزه اندیشه ای و هر علمی، به یک نوع دنیا را تفسیر می کند. جهانِ یک اقتصاد دان با جهان یک فیلسوف فرق میکند و دنیای یک فیزیکدان با روانشناس و فیزیولوژیست هم همینطور. تاره دربین خود این افراد در یک حوزه مطالعاتی، بر اساس شرایط زمان و نوع نگاهشان تفاوت وجود دارد. در حوزه اقتصاد تفاسیر کارل مارکس، جان استوارت میل، رابرت مالتوس و آدام اسمیت متفاوت است. در فلسفه که بینهایت؛ فلاسفه یونان باستان به دنبال پیدا کردن یک جامعه آرمانی و بهترین نوع حکومت بودند اما فلاسفه مدرن با خوانش کتابهای روسو، ماکیاول، و منتسکیودرمی یابیم که اینان بدنبال روشهایی برای حکومت کردن بر مردم بودند و نه انتخاب یک نمونه ایده آل. در علم فیزیک و شیمی و زیست شناسی نیز قوانین، یک بلزه زمانی دارد و مثلا حقیقتی که درباره کرویت زمین وجود داشت تا قبل از گالیله و کوپرنیک متفاوت بود.
در اینجا فوکو بجای روش کلاسیک و سنتی تاریخ نویسی (هیستوریوگرافی)، روش دیرینه شناسی را بکار میگیرد. به نظر او دیرینه شناسی به این معناست که در هر دوره و در هر جامعه ای فرهنگ خاصی غالب است و پایه این فرهنگ، شرایطی است که آن فرهنگ را بوجود آورده که به “زبان” حاکم بر آن فرهنگ برمیگردد. دیرینه شناسی (پلی انتالوجی) دیدگاهی جدید نسبت به تاریخ است و هدفش تحقیق درباره شرایطی است که در آن، یک سوژه مثلا انسان موضوع شاخت قرار می گیرد. این شناخت جدید، گفتمانی را با خودش میاورد و دیرینه شناسی در پی تشریح شرایط وجود این گفتان و حوزه عمملی کاربرد آن است. اما دیرینه شناسی بدنبال آن نیست کهعمل و تکامل گفتمان را  شزح دهد، بلکه تاکید دارد که هر گفتمان، تاریخیت خاص خودش را دارد. به اعتقاد وی انسان چیزی نیست جز محصول گفتمان عصر حاضر. پش تبارشناسی بررسی می کند که چگونه به اقتضای انواع مختلف قدرت، گفتمان ها صورتبندی شده اند.

آیا بین هرمنوتیک هایدگر و فوکو  اختلاف دیدگاه وجود دارد؟ فوکو روش هرمنوتیک را می پذیرد ما برخلاف جریان هرتمنوتی هایدگری، قائل بر این امر نیست که حقیقت غائی  و نهفته ای برای کشف کردن وجود دارد. معرفت شناسی (Epistemology) فوکو   متاثر از نوعی هرمنوتیک رادیکالی است که در آن بر این نکته تاکید دارد که هیچ حقیقتی در کار نیست و تفسیرهای ماست که به حقایق جهان شکل میدهد. معرفت یا اپیستیم، نمایش حقیقت امور نیست زیرا هیچ حقیقت ماقبل گفتمانی وجود ندارد و پس از گفتمان است که حقیقت، نمایان می شود. ۵

ادامه دارد…

………………………………………………….

۱- کچوئیان، حسین، فوکو و دیرینه شناسی دانش؛ روایت تاریخ علوم انسانی از نوزایی تا مابعدالتجدد، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۲، ص ۹

۲- پایا، علی، «جایگاه مفهوم صدق در آراي فوکو»، نامه فرهنگ، ش ۲۳ ،پاییز ۱۳۷۵ ،ص ۵۳

۳- .بشیریه، حسین، اندیشۀ مدرن و پست مدرن، جزوة درسی مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران، ص ۳۸

۴- .هیوبرت دریفوس و پل رابینو، میشل فوکو فراسوي ساختگرایی و هرمنیوتیک، ترجمه حسین بشریه،، ص ۳۸

۵- بشیریه، حسین، سیری در نظریه های جدید در علوم سیاسی، تهران: علوم نوین، ۱۳۷۸، ص ۱۴۳

Facebook Comments Box

About مجید شمس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *