محمود مهمیر

درود بر اندیشهورزان،
نبرد با یکدیگر، همواره در برابر و رویاروی بوده و هست. نبرد کنار هم همانا همیاری در نبرد و ستیز با ناسازگر و دیگری ست.
دو روی یک سکه یا یک برگ و برگه نیازمند هماند که یکی بدون دیگری هستی ندارد، با هماند، ولی این دو رو هرگز یکدیگر را نمیبینند!
زن و مرد همچو دو روی یک سکه و برگه نیازمند هماند، باهم اند و بدون آن یکی، این دیگری هستی نیابد. همدیگر را میبینند، کنار هم، رو در روی هم، در آغوش هم، پشت در پشتِ هم و گاه در نبرد و روباروی هم نیز میشوند. زندگی پر از سازش و زایش از دل ناسازگاریها و ناهمخوانیهاست! همانگونه که گویند؛ سنتز فرزند تز و آنتی تز است، همانگونه که گفت؛ تا نگرید ابر، کِی خندد چمن، تا نگرید طفل کی جوشد لبن.
زندگی سرشار از تفاوتها ست. تفاوتها و همگون نبودنها خود انگیزه و سبب آفرینش و زایش و نوآوری میگردد. زیبایی هم تنها در همرنگی و یکرنگی نیست، زیبایی می تواند در چندرنگی، همهرنگی و ناهمآهنگی و ناهمرنگی باشد، همانگونه که در آواز اپرایی از سوپران، مزوسوپران تا تنور و آلتو و باس و از زیر تا بم داریم. همانگونه که سازها نتهای متفاوت مینوازند و نوای خوش به گوش میرسانند.

ناهمگونی در همگونی، در جان طبیعت و هستی است. بی آتش، پخته نشود خامی، تا دانه نگردد گور، به بر نیاید بادامی.
چه آرزوها ست که مردم ستم خورده از پلیدیهای آخوندی، با همه تفاوتها و ناهمگونیها، همچو رنگینکمانی زیبا در کنار هم کمان آرش را برکشند و با یاری بابکان و گردآفریدان، بازو در بازوی کاوه و یوتاب، فریدون و رادمان، ضحاک را نه دیگر در دماوند به بند، که به زیر خاک کشند.
با مهر، مهمیر
Facebook Comments Box