نقدینه ی عشق را باغی شدم به آرزو برگهایش سراسیمه گی هول از هر کجایش دری می نمود و کس به هیچش ز قفلی نمی گشود ستاره ای بودم خاموش در بی زمانی دریایی بودم بی موج در بی مکانی و کاسه …
Read More »ژوئن 6, 2023 پورمزد کافی, شعر و داستان, نقاشی 0
نقدینه ی عشق را باغی شدم به آرزو برگهایش سراسیمه گی هول از هر کجایش دری می نمود و کس به هیچش ز قفلی نمی گشود ستاره ای بودم خاموش در بی زمانی دریایی بودم بی موج در بی مکانی و کاسه …
Read More »