ضرورت شکل گیری آلترناتیو دمکراتیک مردم درایران و نگرشی به آینده، دکتر حسن ماسالی

اختر نیوز – دکتر حسن ماسالی اگر تنها مبارز ایرانی نباشد که سابقه مبارزاتی بیش شصت سال داشته باشد مطمئنا یکی از نادرترین هاست. او از نوجوانی وارد عرصه مبارزه شد و یکی از فعالین جنبش دانشجویی کنفدراسیون بود. در جریان انقلاب به ایران بازگشت و در اولین دور مجلس شورای ملی ایران از جانب مردم ماسال به عنوان نماینده برگزیده شد اما رژیم مانع از ورود او به مجلس شد و پس از این که تحت تعقیب قرار گرفت، مجبور به ترک میهن شد. از آن زمان تا کنون به مبارزات خود علیه جمهوری اسلامی ادامه می دهد. دکتر ماسالی با سیاستمداران خارجی بیشماری نیز ملاقات و گفتگو کرده است. او برای اتحاد نیروهای اپوزسیون تلاش بسیار کرده است. مقاله زیر با عنوان «ملاحظاتی پيرامون ضرورت شکل گیری آلترناتیو (قدرت سیاسی جایگزین) دمکراتیک و مطلوب مردم درایران» را بنا بر تجارب چندین دهه خود برای نسل جوان امروز نوشته که در اختیار اختر نیوز گذاشتند. بدیهی است که اخترنیوز به عنوانی تریبونی آزاد از ارائه نظرات و پیشنهادات افراد و  گروه های مختلف سیاسی استقبال می کند.

ملاحظاتی پيرامون ضرورت شکل گیری

آلترناتیو (قدرت سیاسی جایگزین) دمکراتیک و مطلوب مردم در ایران

حسن (ذانیچ ) ماسالی

پیشگفتار:

آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم  به آن نیروی سیاسی – اجتماعی اطلاق میشود که درشرایط تاریخی– سیاسی و اجتماعی معینی قادر باشد با ارائه برنامه سیاسی واقع بینانه، با تکیه به قدرت  سازمان یافته  نیروهای مختلف اجتماعی و از طریق مبارزات پیگیرانه و عملکرد دمکراتیک، اعتماد اکثریت قاطع مردم جامعه را بخود جلب کرده، به آنها امید بدهد و زمینه را برای جابجائی قدرت سیاسی فراهم سازد.

 

بنابرتعريف بالا، نیروهای سیاسی که باتوسل به توطئه و ترقندهائی نظیر دخالت نظامی نیروهای خارجی، کودتا، دروغپردازی وتحمیق ایدئولوژیک و مذهبی موفق شوند قدرت سیاسی را بدست آورند، هرچند در کوتاه مدت بتوانند از احساسات مردم بهره برداری کنند، آلترناتیو سیاسی دمکراتیک و مطلوب مردم محسوب نمیشوند.

 

باتوجه به چنین تعریفی بايد جایگاه نیروهای سیاسی – اجتماعی اپوزیسیون کنونی ایران را مشخص کرد. آیا نیروهای سیاسی موجود دارای آنچنان خصائلی هستند که با اتکا به آن بتوانند نقش آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم ایران را ایفا کنند؟ واگرچنین نیروئی هنوزنتوانسته است در ایران ابراز وجود کند، به چه تدابیری باید متوسل شد وکدام ملاحظات را بايد در نظر گرفت تا شرایط  شکل گیری چنین نیروی سیاسی – اجتماعی در ایران فراهم شود؟

 

ويژگی های نیروهای اپوزيسيون در طيف سیاسی ایران

درایران نیروهای سیاسی – اجتماعی مختلفی از طیف چپ تا محافظه کار، مذهبی تا ملی گرا و همچنین سلطنت طلب وجود دارند که، با افزايش بی آبرويی رژيم، خیزبرداشته اند تادرقدرت سیاسی سهیم گردند ویا به تنهائی براریکه قدرت سوارشوند. برخی نیزبدون تعارف خود را «تنهاد آلترناتیو مطلوب  مردم ایران» معرفی می کنند.  

نگاهی به عمده برنامه های سیاسی- مبارزاتی، ساختار تشکیلاتی، توان ومقبولیت اجتماعی، پیشینه سیاسی  وعملکرد کنونی سازمانها و احزاب رنگارنگ ایران درداخل وخارج از کشور مويد اين نکته است که اکثریت آنان دستکم پنجاه سالی از مسير تحولات تاریخی جامعه عقب هستند. برای جبران ضعف ها و عقب ماندگی های فکری و سياسی، برخی از اين گروه ها فرصت طلبانه خود را پشت نام شخصیتهای تاریخی و مبارزین جان باخته مخفی میکنند. نه تنها به دمکراسی پايبندی استواری ندارند، بلکه دراستقرارنظام دیکتاتوری گذشته و کنونی سهیم بوده اند. از منش و خصلتهای دمکراتيک بی بهره اند چون نه دردرون گروه خودشان سلوک دارند، و نه با دگراندیشان مدارا میکنند. برنامه سیاسی و مبارزاتی مشخصی ندارند، به جنبش دمکراسی خواهی مردم اعتماد نشان نمی دهند وبه نیرو و پتانسيل ملت اتکا ندارند؛ لذا برخی از آنان برای کسب قدرت سیاسی درانتظار حمله نظامی آمریکا هستند تا به کمک ارتش های بيگانه به لقمه نانی برسند. برخی نیز اعتقاد دارند که حالا نباید خطر کرد، بايد صبر کرد تا ببینیم عاقبت چه میشود. و بقول معروف با سیاست «از هرطرف کشته شود عاقبت به سود اسلام است» قصد دارند از جانبازی مردم بدون پرداختن هزینه مبارزاتی،  بهره برداری نهايی کنند. بنابراین، مهم آن نیست که این افراد وگروهها چه ادعا میکنند، بلکه مهم آنستکه بدانیم چه هستند وچه کارمیکنند. دراین مورد ضرب المثل معروف زير شامل حال ايشان است:                                

مشک آنست که ببوید

نه آنکه عطار بگوید

عقیده دارم سازمانهای سیاسی موجود ایران نه تنها آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم ایران نیستند، بلکه بعلت ساختار فکری – سیاسی – تشکیلاتی و عملکرد های روزمره شان، موانع بزرگی در راه شکل گیری آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم ایران ایجاد کرده اند.  ساختار فکری، مناسبات سیاسی واپسگرايانه و ساختار تشکیلاتی ضد دمکراتیک ايشان بعضا مسئول شکستها و ناکامی جنبش آزادیخواهانه مردم ایران بوده است. 

بررسی رویدادهای تاریخی نشان میدهد که رهبرانی همچون ستارخان و باقر خان، که برخاسته از توده مردم و مبارزات خود جوش آنان بودند، بسا پیشروتراز «رهبران» سازمانهای سیاسی سنتی عمل کردند و نهایتا دراثر توطئه گریهای ارتجاع وندانم کاریها و سهل انگاری های سازمانهای سیاسی قبیله ای و بعضا محفل گرایانه  قربانی شدند. این بینش و منش عقب مانده هنوز نقش تعيین کننده ای درمناسبات سازمانهای سیاسی جامعه ایفا میکند. بطور نمونه چندی قبل با تعدادی از«رهبران» سالخورده یک جریان سیاسی سنتی که در ایران بسر میبرند تماس برقرارکردم  تاازدیدگاه های آنان برای راهیابی آینده جویا شوم. با هر یک از افراد سالخورده مزبور(که بالای هشتاد سال دارند) گفتگومیکردم، از من میخواستند که در کارهای مبارزاتی به آنان یاری برسانم اما، ضمن سخنان خود،  بمن هشدارمیدادند که «مواظب» افراد دیگر از رهبران آن  تشکیلات که باصطلاح ازهمرزمان ایشان محسوب میشوند، نيز باشم. پس از مدتی یکی از دوستان مقیم اروپا بامن تماس گرفت وبا مزاح و خنده می گفت که همان اشخاص به ایشان هشدارداده اند که «مواظب ماسالی باشید تا مبادا بر کار شما تاثیر بگذارد!»

نگاهی به مناسبات سیاسی- تشکیلاتی- انسانی اکثرقریب باتفاق سازمانهای سیاسی ایران در داخل وخارج ازکشور نشان می دهد که اکثرافراد درون گروه ها نه تنها همدیگررا دوست ندارند، بلکه مرتب درحال  توطئه علیه همدیگر بوده، روز و شب مشغول تهمت پراکنی و اتهام زنی به يکديگر هستند. هرکس با یکی ازاین محافل معاشرت کند، از ناسزاهای مستهجن رقبای ايشان در امان نخواهد بود. وقتی در محتوای اختلافات و انشعابات آنان دقيق شويم، در بيشتر موارد با حيرت متوجه خواهیم شد که بقول معروف دعوا بر سر لحاف ملا است. به بيان ديگر غالب افراد و محافل تشکيلاتی به عوض استقبال از پیوستن یاران مبارز دگراندیش  وگسترش همبستگی در امر مبارزه، نگران آن هستند که مبادا موقعيت «رهبری» موضعی و گروهی خود را از دست بدهند. در حاليکه رژیم آخوندی بر اریکه قدرت سياسی و اجتماعی جامعه سوار است،  این افراد در کنج  منازل خود نگران از کف رفتن موقعيت «رهبری» خود در گروه ناچيز خودشان هستند. و گویا «رهبر» یک جنبش سیاسی شدن بدون اندیشه وبرنامه و بدون درایت  سیاسی- مبارزاتی و از طریق توطئه گری و فحاشی به رقبا اساسا امکانپذیر است. البته این عناصر و محافل آگاهانه يا ناخودآگاه برای تامين موقعيت خود در گروه به روشهای مافیائی و لومپنی متوسل میشوند که هیچ ارتباطی به اشکال شناخته شده دمکراتيک و جنبش های دمکراسی خواهی معتبرندارد.

افراد زیادی  را می شناسیم که سالها است فقط با خدعه و نیرنگ در جنبش سياسی حضور بهم می رسانند وهنوز نیاموخته اند که حداقل نسبت به یاران سیاسی خود و در قبال جنبش دمکراسی خواهی مناسباتی صادقانه، باز و روشن داشته باشند. برخی نیز تنها هنرشان اینستکه بنام سرداران تاریخ سخن برانند وبنام آنان برسینه خود مدال بزنند. این افراد و محافل تلاش میکنند بی استعدادی سیاسی و بی درایتی مبارزاتی خود را از طریق میراث خواری جبران کنند.

پیشرفت تکنولوژی وعمومی شدن استفاده ازایمیل، اینترنت، پال تاک، رادیو وتلویزیون میتواند در مسیر انسان دوستی و فرهنگ دمکراسی خواهی مورد استفاده قرار گرفته،  نقش موثری ایفاکند. اما بکارگرفتن این ابزار در ضمن خدمت بزرگ دیگری نیز به جامعه بشریت میکند وآن این است که استفاده از تکنولوژی پيشرفته در عصر گلوبال، برخلاف گذشته، میتواند بسرعت از ماهیت عملکرد و اهداف واقعی افراد،  نهادهای سیاسی و اجتماعی در سطح وسیع جهانی پرده بردارد.

استفاده روزمره از تکنولوژی فراگيرنده قرن بيست و يکم موجب شده است تا اينک بتوانیم بیشتر به عمق فاجعه پی ببریم و ابعاد وسيع وخامت فرهنگ سیاسی کشورمان را دريابيم. در اينجا اين پیشنهاد بجا می نمايد که ایرانیان مبارز و فعالان سیاسی دلسوز یکروز از وقت خود را مايه بگذارند و بجای مدح و ثنای فرهنگ قديم و صفات نیکوی گذ شتگان،  فقط نگاهی به مطالب مندرج در ایمیل ها، نشریات و برنامه های اینترنتی «اپوزیسیون» کنونی ایران بیاندازند و همچنين هشيارانه  به برنامه های مختلف رادیوو تلویزیونی مدعيان آزادیخواهی نظر اندازند تا ابعاد عدم تساهل، پرخاشگری بیمارگونه، عدم مدارا و پارانوئيای مزمن و رايج در اپوزيسيون را در يابند. بايد درباره تراژدی جو غالب پرخاش و بی احترامی و اينکه چگونه فعالان سياسی ايرانی در تخریب فرهنگ سیاسی و اجتماعی شرکت میکنند بررسی هايی انجام شود. چنین بررسی و نگاه از درون بخود، شاید بما کمک کند که ازهمدیگر بهترشناخت پیدا کنیم. شايد از درون چنين تفحصی حداقل تعداد محدودی انسان آزاده پیدا شوند که با این مناسبات برای هميشه وداع کنند و راه  چاره ای برای آینده مردم و کشور بیاندیشند تا ازاین بحران عبور کنیم.

من مدتها فکر میکردم که فقط نسل ما و پیش کسوتهای ما در اثر شکست و ناکامی و فرهنگ استبداد زدگی دچار انحطاط فرهنگی وسیاسی هستند. متاسفانه مشاهده میکنیم که نظام ریاکارانه آخوندی ازیکطرف وانحطاط اپوزیسیون سنتی ایران ازطرف دیگر، ناهنجاریهای سیاسی – فرهنگی – انسانی را آنچنان در جامعه گسترش داده اند که بخش هائی از مردم جامعه و حتی نسل جوان کشور نیزشدیدا از این مناسبات ناسالم تاثير پذيرفته اند.

بايد با صدای بلند اعلام کرد که مسئول انحطاط  فرهنگی، سیاسی و اخلاقی جامعه تنها رژیم ارتجاعی حاکم نیست بلکه بی لیاقتی و بی درایتی اکثریت ما که مدعی آزادی ودمکراسی خواهی هستیم نیز هست.

طرح مسئله

بارها مردم پاک و صادق ايران علیه مناسبات ظالمانه حاکم در کشور بپا خاسته اند، در اعتراضات، اعتصابات و شورش ها شرکت کرده اند، اما سرانجام تنها ماندند در حاليکه مدعیان رهبری در خواب خرگوشی بسر برده و یا فرصت طلبانه دربرابر صاحبان قدرت تمکین کرده بودند و حتی نظام سرکوبگر را توجیه میکردند. بنابراین هيچ کس حق ندارد مردم را سرزنش کند. اگر اکثر سازمانها و مبارزین سیاسی صادقانه به کارنامه سیاسی و دست آوردهای مبارزاتی خود در چهل سال گذشته بنگرند، باید احساس شرمندگی برآنان غالب شود.  

نگارنده اين سطور، با وجود اينکه خود را مبارزی پیگیر می شناسد، از اینکه تاکنون نتوانسته ایم جنبش دمکراسی خواهی قدرتمندی بوجود آوریم و از اينکه قادر نشده ايم به مردم امید  بدهیم، بسهم خود احساس شرمندگی میکنم.

ضروریست در همینجا تاکید کنم که خوشبختانه عناصر ومحافل متعددی دردرون اپوزیسیون کنونی و خارج از این تشکل ها یافت میشوند که از بینش و منش دمکراتیک وانسانی والائی برخوردار هستند. اما تلاشهای این افراد و محافل برای نجات از بحران و ایجاد تحول دمکراتیک در جنبش سیاسی ایران تاکنون به نتیجه مطلوبی نرسیده است. اين امر علل جامعه شناسانه ويژه خود را داراست.

آن عده ازفعالان ومحافل که هنوز بند ناف خود را ازساختارهای سیاسی– تشکیلاتی سنتی نبریده اند،  کماکان خود آزارانه در درون مناسبات ناسالم ياد شده دست وپا میزنند.  روابط و علايق عاطفی، خویشاوندی، طایفه ای وهمچنین عمل گرائی روزمره و فقدان آینده نگری موجب شده است تا اين افراد  «از روی ناعلاجی» در همان مناسبات گذشته باقی بمانند.

آن دسته از فعالان و محافل آزاد اندیش، که با بریدن از تشکل های مزبور تاحدودی در فضای آزاد و با فرهنگ دمکراتیک حرکت می کنند، ازآنجائیکه پراکنده هستند، برغم تلاشهای گوناگون، هنوزموفق به ايجاد تمام و کمال مناسبات سیاسی – تشکیلاتی خلاق ونوینی دربرابرفرهنگ و مناسبات حاکم درسازمانهای سنتی نشده اند. به دلايل گوناگون اين عده هنوز نتوانسته اند جنبش دمکراسی خواهی قدرتمندی مبتنی بر انساندوستی برپا سازند وآنرا بصورت دستجمعی نمایندگی کنند.

باتوجه به این واقعیت ها از کجا باید آغاز کرد تا پروسه شکل گیری یک جنبش نوین دمکراسی خواهی به ایجاد آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم بیانجامد؟

باتوجه به خصلتهای گفته شده در بالا و با توجه به شناختی که ازعملکرد بخش های اپوزیسیون کنونی ایران بدست آمده است، براین باورم که  آنچه را سالها آزموده ایم، دیگر نباید آزمود.

دراین ارتباط اميدوارم که نگاهی نقادانه، از جمله به زندگی و مبارزات سیاسی خودم، بتواند به روشن تر شدن گفتار حاضر کمک کند.

شخصا قریب دوسال بعنوان دانش آموز (بدون وابستگی به حزب خاصی) به هواداری از نهضت ملی شدن صنعت نفت و دکترمصدق دراجتماعات سیاسی شرکت میکردم. سپس قریب چهل وپنجسال بطور سازمان یافته ومداوم درمبارزات دانشجوئی ( کنفدراسیون )، مبارزات سياسی (جبهه ملی، جنبش چپ وچریکی، نهضت مقاومت ملی و ساير محافل) شرکت داشته ام. با پیروزیهای موقت وشکست وناکامی های متعدد مواجه شده ام و اماهنوزبسهم خود تلاش میکنم که ازیکطرف به مبارزه و مقابله در برابر رژیم دیکتاتوری و ارتجاعی ادامه دهم وازطرف دیگربسهم خود دربرطرف کردن ضعف ها و کمبودهای سیاسی خودم و جنبش دمکراسی خواهی ایران مشارکت داشته باشم.

امروز که نگاهی به روند تحولات زندگی سیاسی خودم در ارتباط باجریانهای سیاسی که در آن شرکت داشتم می افکنم، به جمعبندی و نتیجه گیری مشخصی میرسم وبه عنوان مثال ازخود سئوال میکنم چرا جبهه ملی ایران، با وجودیکه انسان های ایراندوست وپاکدل درآن فعالیت میکردند، نتوانست خود را ازروند واپس گرائی و فرسودگی، که پس از مرگ شادروان دکتر محمد مصدق دچارش گرديد، نجات دهد؟

چرا خودم و بسیاری از جوانان که از محافظه کاری و سیاست «صبر و انتظار» رهبران جبهه ملی ایران در سالهای چهل- پنجاه شمسی سرخورده شده بودیم، به رادیکالیسم کور وخشونت روی آوردیم؟ و چرا مبارزات ما خصلت ضد دمکراتیک کسب کرد بطوريکه موجب شد نهایتا خمینی و آخوند ها از آن بهره برداری کنند؟

سوالات زيادی در راستا به ذهن خطور می کند، منجمله اينکه چرا هزاران مبارز آزادیخواه درداخل وخارج ازکشورکه به هر حال جبهه ای از آزاديخواهان را تشکيل می دادند فریب خمینی و اعوان و انصارش را خوردند ودر بقدرت رساندن آخوندهای واپسگرا و تبهکار شرکت کردند؟

چرا سالها درهمان ساختار سیاسی- تشکیلاتی – فرهنگی عقب مانده  باقی ماندیم وباهمان سیاست بازان واپسگرا و خشونت طلبان همکاری کردیم و این دور تسلسل «ندانم کاری مسالمت آمیز»  و «تخریب گری خشونت آمیز» ادامه يافت؟

مدتيست وقتی به اين موضوعات فکر می کنم، به نتايج زير می رسم.  اکثرما که در سازمانهای سنتی فعال بوديم و به خيال خود برای دمکراسی مبارزه می کردیم، درک درست و روشنی از مناسبات وفرهنگ دمکراتيک نداشتیم. با جنبه های مسالمت آميز فرهنگ و تمدن مدرن آشنايی نداشتيم. فریفته شعارها واسير خیالپردازیهای ایدئولوژیک بودیم. روابط خویشاوندی، طایفه ای واحساسی و فتیشیسم سازمانی (سازمان پرستی)  نقش تعيین کننده ای درساختار تشکیلاتی وتعيین روابط سیاسی – انسانی نیروهای اپوزیسیون  ایفا میکرد. استقرار خمینیسم و آخوندیسم درایران شوک بزرگی برنظام فکری- سیاسی و تشکیلاتی سازمانهای سیاسی مختلف چپ، ملی گرا و میانه رو وارد ساخت. انشعابات متعددی روی داد و تعدادکثیری از افراد مبارز این سازمانها را رها کردند و برخی نیز بکلی دست از مبارزه سیاسی برداشتند.

اما وارد آمدن این شوک صرفا به منزله آغاز بيداری بوده و به مفهوم رهائی کامل از مناسبات عقب مانده فکری – سیاسی  گذشته نيست. بسیاری ازما دراثر ضربات شکست و ناکامی گذشته چنان به همدیگر و دگر اندیشان سو ظن پیدا کرده ايم، بطوريکه اين دغدغه ها اکنون تبدیل به بیماری شيزوفرنی اجتماعی شده است. تعادل روحی وخردمندی خود را برای آینده نگری از دست دادیم. بسیاری از ما شهامت و شجاعت آنرا نداشتیم که نگرش انتقادی به نظام فکری و عملکرد گذشته خود بکنیم و این جبونی سیاسی – اخلاقی موجب شد که پس از چهل سال که از استقرار نظام دین سالاری میگذرد بسیاری از ما هنوز قادر نشده ایم درذات خودمان و در محیط سیاسی – اجتماعی  خودمان تحول چشمگیری بوجود بیاوریم.

اکثر ما چه آنهائی که در سازمانهائی سنتی گذشته باقی ماندیم، و چه آنهائی که از این سازمانها جدا شدیم، بعلت همان گیجی و ندانم کاری ها، ضعف ودرماندگی تشکيلاتی خود را دربرابر جمهوری اسلامی نشان داده ايم. اکثر مبارزین گذشته، یا دوباره فرصت طلبانه زیر چتر خاتمی دنباله رو آخوندها شدند، و یابه همدیگر وبه دگراندیشان فحاشی کرده و در برابر نظام آخوندی آه و ناله سردادند. بی دلیل نیست که پس از 40 سال که از استقرار دیکتاتوری دین سالاران  در ایران میگذرد ما هنوز نتوانسته ایم به صورت نیرو وقدرت اجتماعی سازمان یافته ای بعنوان بدیل سیاسی- اجتماعی دربرابرجمهوری اسلامی، ابراز وجود کنیم. 

نگاهی به عملکرد سازمانهای سیاسی پرطمطراق ایران بخوبی مويد اين نظراست  که غالبا نظاره گرحوادث سیاسی و دنباله رو جنبش خودبخودی مردم هستند. با وجود نارضایتی عميق مردم و مخالفتها و مبارزات خود جوش وروزمره اقشار مختلف جامعه «اپوزیسیون» کنونی ایران آنقدر بيچاره و درمانده است که هنوز نتوانسته اعتماد مردم را بخود جلب کند. حتی دول ساير کشورها و احزاب خارجی علاقمند به نهضت آزاديخواهانه مردم ايران ادعاهای  قدرت طلبانه «اپوزیسیون ایران»  را يک شوخی سیاسی تلقی میکنند. 

باتوجه به چنین حقایق برملا شده ای، چرا ما هنوز دچار چنين مناسبات مازوخیستی و خود آزارانه هستيم؟ آیا براستی قادرنیستیم این کهنه دمل چرکین را از افکار و منش سياسی مان جراحی کنیم وآئین سیاسی – تشکیلاتی – مبارزاتی و فرهنگ سیاسی  نوینی دربین خود و درجامعه برقرار سازیم؟

فقدان چشم اندازسیاسی، نبود تشکیلات دمکراتیک و فقر تدابیر و خلاقیت مبارزاتی درشرایط ترور واختناق حاکم موجب شده است تا اکثررهبران وفعالین سیاسی متشکل درسازمانهای  سنتی کماکان با خاطرات تاریخی زندگی کنند. بینش و منش ضد دمکراتیک و محفل گرایانه موجب شده است که حتی رهبران اپوزیسیون سنتی ایران بطرز موروثی تعيین شوند. بسیاری ازما که ازبینش ومنش حاکم رنج می بردیم (و هنوز هم رنج می بریم) نیاموخته بودیم، و بسیاری ازماهنوز نیاموخته ایم، که می توان با همياری و با تکيه بر نقاط قوت يکديگر، بطرز دمکراتیک و اقناعی، چاره اندیشی نموده و از بحران عبور کنیم. اکثر ما راهیابی دستجمعی و جستجو برای راهکارهای دمکراتیک را نیاموخته ایم. به مجرد رخ نمودن مصائب و مشکلات، دست به انشعابهای فرقه گرایانه، رفتارهای کینه توزانه وعکس العملهای احساسی و نابخرد گرایانه می زنیم.  به بيان ديگردر تجدید تولید همان مناسبات ورشکسته و ناکارآمد گذشته، با شیوه های دیگری، شرکت میکنیم وباین ترتیب سالها عمر، انرژی و امکانات خود را برباد می دهيم.

اکنون این سئوال اساسی در پيش روی ما قرار دارد که چگونه قصد برخورد با کمبودها و ناهنجاری های کنونی را داريم؟ آیا انشعاب های تازه، دوری گزينی و تفرقه انتقامجویانه گرهی از مشکل می گشايد؟ آیا تا به کی با شیوه های ضد دمکراتیک وضد اخلاقی به يکديگر انگ وبرچسب خواهيم زد تاعقده های  شکست و ناکامی خود را تسکین ببخشیم؟  و یا همچنان خيال داريم فرصت طلبانه بخاطر روابط عاطفی- تاریخی و طایفه ای در همان مناسبات کهنه و فرسوده باقی بمانیم؟ 

چه نباید کرد؟

گرچه بخاطر زبان سرخ انتقادگرایانه ام بارها سر سبز بباد داده و دشمنان بیشماری پیدا کرده ام، اما ابائی ندارم وآنچه را که برای نجات مردم ومیهن درست تشخیص می دهم را بازگو عمل خواهم کرد. آنان که مرا می شناسند می دانند آدمی نیستم که فرصت طلبانه بخواهد همه را راضی نگهدارد. آنچه که بیان میکنم گوشه ای از انحطاط و عقب ماندگی اپوزیسیون کنونی ایران است که به نظر صاحب اين قلم رسيده. بنابراین آنچه که عیان است چندان نیاز به بیان ندارد وهدفم از اینکار صرفا درد دل کردن نیست، بلکه راهیابی برای آینده ای بهتر است. من بسهم خود تصمیم قطعی گرفته ام آنچه را که در رابطه با اپوزیسیون سنتی  بارها آزموده ایم (و به ناکامی انجامیده) دیگر باره تکرار نکنم.

اکثر فعالان این سازمانها انسانهای شريفی هستند، اما نظام فکری منجمد آنان و ساختار تشکیلاتی عقب مانده ای که به آن چسبیده اند، موجب شده است تا نقش  بازدارنده ای در روند تحولات سیاسی ایران داشته باشند. چنین عادات و مشکلاتی را با پند و اندرز و جدال و کشمکش نمیتوان معالجه کرد. با این فعالان و با این سازمانها هم نباید دشمنی کرد، زیرا از مسیر اصلی مبارزه سیاسی به دور خواهیم افتاد. یکی از مشکلات  اپوزیسیون کنونی ایران اتفاقا همین است که بسیاری از ما خودمان را با جَر وبحث های بی انتها و بی فایده  مشغول کرده ایم. و یا بخاطر خصلتهای عمل گرایانه (پراگماتیستی) ویا برای خوشایند دیگران  دربی برنامگی و ندانم کاریهای جمع موجود شرکت میکنیم تا خود را نیز بنحوی ارضا کنیم.

تجربیات چهل ساله اخیر نیز نشان می دهد که از بهم چسباندن این سازمانها با چنین ساختارهای عقب مانده و افراد خود محوربین (اکثر ما  از فرهنگ سلوک و دمکراسی خواهی برخوردار نیستیم) قادر نخواهیم شد که یک آلترناتیو دمکراتیک، قابل اعتماد، باورپذير و مطلوب مردم بوجود آوریم.

بنابراین، آنچه را که اکثرا نمی پسندیم و مردم نیز نمی پسندند، به حال خود رها کنیم و وارد جدال با يکديگر هم نشویم.

ضروریست که با شناخت واقع بینانه از همدیگر، مناسبات سیاسی – تشکیلاتی و مبارزاتی  واقع بینانه، آگاهانه و نوینی  برای ایجاد تحولات سیاسی آینده  و برای شکل گیری آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم بوجود بیاوریم. من اعتقاد دارم که با سازماندهی مثبت جنبش وسيع دمکراسی خواهی و شکل گیری یک آلترناتیو سازمان یافته و قابل اعتماد درایران، شرایط لازم برای پالایش فرهنگی و سیاسی در اپوزیسیون سنتی ایران وغنی ساختن فرهنگ اجتماعی مردم فراهم خواهد شد. بدون داشتن چشم انداز و بدون رهبری کاردان، کوشش های سیاسی ما به نتایج مطلوبی نخواهند رسید.

چه باید کرد؟

باتجاربی که تاکنون از خصائل نیروهای اپوزیسیون داخل وخارج از کشور بدست آورده ایم و باتوجه به شرایط مشخص کنونی ایران، برای شکل گیری آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم  ضروریست که در چند زمینه برنامه ریزی و اقدام شود:

۱  – شکل گیری شورای ائتلاف  سیاسی  در داخل و خارج از کشور

 کارنامه سیاسی وخصلتهای اکثر سازمانهای سیاسی موجود در داخل و خارج ازایران نشان داده اند که سازمان های سياسی موجود ازعهده انجام چنین امر مهمی برنمی آیند. بنابراین بیهوده  نباید وقت و نیرو برای متقاعد نمودن ايشان تلف کرد.

از آنجائیکه مردم ایران و جنبش دمکراسی خواهی بعلت دیکتاتوری و عوامل بازدارنده دیگر، که به آنها اشاره شد، نتوانسته اند تاکنون بطرز دلخواه خود متشکل شوند و رهبران خود را برگزینند، ضروریست که مبارزین سیاسی دمکرات، بادرایت و پشتکار مبارزاتی در شرایط حساس کنونی پیشگام شوند و شورای ائتلاف سیاسی نوینی را برای استمرار مبارزه علیه جمهوری اسلامی تشکیل دهند.

باتوجه به شرایط حاکم در ایران، بین بيست تا پنجاه نفر از افراد کاردان، صاحبنظر و سازمانده که ازفرهنگ سلوک و تساهل دمکراتیک برخور بوده و همچنین آمادگی پذيرفتن نقش فعالی را در اين رابطه داشته باشند، می توانند در داخل و خارج از کشور با همدیگر به توافق برسند و این وظیفه را برعهده بگیرند.

برخی ازاین افراد ممکن است که حتی وابسته به یکی از همین سازمانهای سنتی مورد نکوهش ما باشند. عناصر کاردان و صاحبنظردر این سازمانها وجود دارند. اما شرط اساسی حضور اين فعالان اين خواهد بود که بپذیرند بطور انفرادی در شورای ائتلاف سیاسی شرکت کنند، زيرا نماینده يا سخنگوی یک سازمان سیاسی محسوب نخواهند شد. اين شرط از آنجا ضروری است که باید از کشاندن مشاجرات و منازعات درونی و بیرونی این گروهها به درون چنین شورای رهبری اکیدا جلوگیری شود، وگرنه چنین شورائی بسرنوشت همین سازمانهای موجود دچار خواهد شد.

افراد تشکیل دهنده چنین شورائی میتوانند برخاسته از جریانهای فکری – سیاسی گوناگونی باشند، اما ضروریست همگان پیشاپیش توافق کنند که مسائل ایدئولوژیک و فرقه گرائی گروهی را به درون چنین شورائی نکشانند.                                         

بخاطر شرایط ترور و اختناق حاکم در ایران و بغرنجی مبارزات سیاسی – اجتماعی، ضروریست که تشکیل دهندگان شورای ائتلافی تلفیقی از مبارزه علنی و مخفی را بپذیرند و بطور عمده به سازماندهی مخفی و تدابیر مبارزه اجتماعی در شرایط ترور و اختناق توجه کنند. 

افراد تشکیل دهنده شورای رهبری، با تشکیل گروههای کار، به تقسیم کارخلاق  وتصمیم گیری دستجمعی توجه خواهند داشت تا از باند بازی های قدرت طلبانه و دیکتاتور پروری جلوگیری شود.

برای اینکه شکل گیری شورای رهبری با ایجاد تفاهم دمکراتیک در عين رعایت مسائل امنیتی تحقق یابد، در نظر گرفتن نکات زير ضروریست:

الف- ابتدا حداقل پنج تا هفت نفر از کوشندگان صاحبنظر و بانفوذ سیاسی، برخاسته از گرایشهای فکری – سیاسی گوناگون، پس از توافق باهمدیگر و پس از مشخص کردن معیارها و ارزش های تعيین شده، فهرستی از افراد مورد نظر تهیه کنند. سپس با تک تک افراد شناسايی شده بطور محرمانه وارد گفتگو شوند و آنانرا برای اجرای طرح مورد نظر جلب کنند.

ب – بخاطر شرایطی روحی حاکم بر اپوزيسيون که خواه ناخواه بر اکثريت مبارزین سیاسی تاثير گذار است، توصیه میشود که از تماسگیری فردی و ابتکارات شخصی  اجتناب گردد و شیوه ای اتخاذ شود که همه افراد مورد نظر بتوانند  نقش خلاقی در شکل گیری  شورای رهبری  ایفا کنند.

پ –  افرادی که نقش تدارکات و تماسگیری اولیه را برعهده می گیرند، ضروریست یک طرح مقدماتی شامل برنامه سیاسی، ساختار تشکیلاتی و طرح مبارزاتی،  برای نظر خواهی و تبادل نظر داخلی آماده کنند.  پیشنهادات هرفرد را بدون ذکر نام پیشنهاد دهنده، ضمیمه طرح اولیه کنند و به افراد مورد نظر انتقال دهند و نهایتا از مجموع طرح و پیشنهادات رسیده، طرح نهائی را تنظیم کنند.

ت –  پس از طی روند تماسگیری و آماده کردن طرح ها، شرایط تشکیل جلسه مشترک برای تصمیم گیری نهائی  فراهم شود.

ث –  افراد دارای وابستگی خاص تشکيلاتی  و سازمانی، در صورت اتخاذ تصمیم مبنی بر شرکت در شورای رهبری با حفظ هویت سیاسی – ةشکیلاتی، ضروریست که پیشاپیش مناسبات خود را با رهبران سازمان خود  بطور درازمدت تنظیم کنند تابخاطر برعهده گرفتن تعهدات سیاسی – مبارزاتی  نوین،  مواجه با مشکل نگردند.

 ۲ – سازماندهی مردم در سراسر کشور و ایجاد قدرت اجتماعی در پایه

شورای رهبری سیاسی که از شخصیت ها و کارشناسان سیاسی دمکرات، بادیدگاه های گوناگون اما همآهنگ و همسو، تشکیل میشود وظیفه رهبری مبارزات جنبش دمکراسی خواهی درداخل وخارج از کشوررا برعهده خواهد گرفت.

شورای ائتلافی  تمام کوششهای خود را بکارخواهد بست تا اقشار گوناگون جامعه، به اشکال مختلف، به مبارزه جلب شوند و در نهادهای مناسب سازماندهی شوند تا نهایتا شورا بتواند نقش آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم را بمنظور برکناری رژیم کنونی ایفا کند و شرایط انتقال قدرت سیاسی به نمایندگان منتخب مردم را فراهم نماید.

شورای ائتلافی تمام کوششهای خود را بکار خواهد بست تا با مشارکت شخصیتها، سازمانها و احزاب مختلف، «جبهه وسیع دمکراسی خواهی ایران» را نیز بوجود آورد. ضروری است از همه سازمانهای سنتی، صرفنظر از انتقادات موجود به آنها، برای شرکت در چنین جبهه ای دعوت بعمل آید. زیرا، گرچه این جریانهای سیاسی قادرنیستند هدايت جنبش را برعهده گیرند، لاکن هنگامی که جنبش دمکراسی خواهی مردم درمسیر واقعی و مطلوب خود قرار بگیرد، کليه نیروها تشویق خواهند شد تا نقش فعال تری ایفا کنند.  نباید هیچ نیروئی را از شرکت در اين جبهه حذف کرد.

به اين ترتيب شورای رهبری باید بادرایت سیاسی و با بدست گرفتن ابتکار عمل مبارزاتی ثابت کند که می تواند کمبود ها و انحرافات گذشته را جبران کند.

بنابراین اگر شورای رهبری به سازماندهی مردم در شرایط ترور و اختناق توجه نکند و ونتواند مردم ناراضی کشور را بطور سازمان یافته به میدان بیاورد، بسرنوشت احزاب سنتی دچار خواهد شد. بعبارت دیگر، سرداران بدون داشتن سربازان متشکل و مجهز، در نبرد بازنده خواهند بود.

نکاتی درباره انگیزه های مردم برای شرکت درمبارزه اجتماعی

آگاه هستیم که سالها دیکتاتوری،  ترور و اختناق  و همچنین بی لیاقتی بسیاری ازسازمانهای سیاسی سنتی موجب شد که بخش های بزرگی از اقشار و طبقات مردم باوجود نارضایتی عمیق سیاسی- اجتماعی، در مبارزه سیاسی بطور فعال شرکت نکنند. باید توجه داشته باشیم که این خصلت محافظه کارانه و یا حسابگرانه به عوامل مختلفی ارتباط دارد. بطور مثال استمرار دیکتاتوری  موجب شده که مردم ازسازمان یافتگی مطلوب برخوردار نباشند و احزاب و نهاد های  دمکراتيک قوام و دوام نیابند. از طرف دیگرچون مردم به عدم پیگیری، عدم قاطعیت و فقدان نفوذ سازمانهای سنتی آگاهی دارند، به آنان اعتماد نمیکنند واز شرکت در مبارزات سازمان یافته امتناع میکنند. هرفرد کوشش میکند زندگی خود را بگذراند. اما مردم جامعه ای که اتمیزه هستند، خود را تنها ، ناتوان و بی پناه احساس میکنند و لذا خصلت های  محافطه کارانه و یا حسابگرانه کسب میکنند. بنابراین مردم را بخاطرچنین خصائلی نمی توان مورد سرزنش قرارداد، بلکه باید شرایط سیاسی حاکم را تغیيرداد وبا استمرار سازماندهی وپافشاری بر ادامه مبارزه و قدرت نمائی مبارزاتی، شرایط ذهنی مناسبی برای جلب آنان به تشکیلات و مبارزات هدفمند را  فراهم ساخت.  نکته مهم دیگری که برای پیشبرد مبارزه سیاسی و اجتماعی در ایران بايد در نظر گرفت اینستکه تدابیر مبارزه سیاسی و اجتماعی یکسان نیستند وافراد جامعه نیز با حال و هوا و کیفیت یکسان در مبارزه شرکت نمیکنند. بطور مثال بسیاری از زنان میخواهند که در انتخاب پوشش، شغل، همسر و درمناسبات دیگر زندگی اجتماعی مثل مردها آزاد باشند. جوانان میخواهند به موسیقی دلخواه گوش کنند، شاد باشند، زندگی مدرن و بهتری داشته باشند. هنرمندان میخواهند که در انتخاب هنر خود و تحقق انگیزه های هنری خود آزاد باشند. به همين ترتيب ورزشکاران، روزنامه نگاران و ساير اقشار اجتماعی خواهان آزادی بيشتری در زندگی خصوصی و حرفه ای خود هستند. شهروندان یک جامعه باز و مدنی خواستار آنند که جشن بگیرند، شادی کنند نه اینکه همیشه سیاه بپوشند، گریه کنند و يا پيوسته در عزاداری باشند.

در یک جامعه باز و متمدن، چنین انگیزه ها و خواستهائی از بدیهیات زندگی مردم محسوب شده و الزاما از انگیزه های سیاسی نشات نمی گیرد . اما رژیم ارتجاعی ولايت فقيه درهمه ابعاد زندگی  مردم  دخالت می کند وبا ایجاد محیط ترور و اختناق مردم را از ابتدائی ترین حقوق شهروندی، انسانی و مدنی محروم می سازد. جامعه ای که در آن مردم از حقوق و مزایای اولیه انسانی محروم هستند، به انحطاط کشانده شده و فساد و تباهی در آن رشد میکند.

بنابراین، ضروریست که کوشندگان سیاسی در ایران ازخواستهای مدنی مردم  پشتیبانی کنند و کوشش بعمل آورند حتی المقدور با همه گروهبندی های اجتماعی ارتباط برقرار کنند و از حقوق و انگیزه های آنان دفاع کنند. هر یک از گروهبند یهای اجتماعی طی روندی می آموزد که چگونه مقاومت کند و چگونه خود را متشکل سازد.

ما کوشندگان سیاسی وظیفه داریم ازهمه حقوق انسانی، شهروندی ومدنی مردم دفاع کنیم. وظيفه ما اين است که ابتکار عمل نشان دهیم و خودمان را از این گروهبندیهای اجتماعی جدا نکنیم.

ما وظیفه داریم که از جنبش مستقل زنان وبرابری حقوق زنان و مردان دفاع کنیم.

ما وظیفه داریم که دفاع از حقوق بشر و مبارزه برای آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی را با مشارکت مردم نهادینه کنیم. یعنی نهادهايی بوجود آوريم که با مشارکت حقوق دانان، خانواده زندانیان سیاسی، کوشندگان حقوق بشر و همچنین با مشارکت سایر افراد نامدار اجتماعی از قبیل نویسندگان و هنرمندان بتواند نقش سیاسی و اجتماعی موثری داشته باشد و اعتبار بین المللی کسب کند.

ما وظیفه داریم از مبارزات حق طلبانه معلمان و کارگران و سایر اقشار اجتماعی دفاع کنیم. با کسب ابتکارعمل موفق خواهیم شد آنان را برای شرکت در مبارزه سیاسی با کیفیت غنی تری جلب کنیم و اعتماد آنان رابدست آوریم.

تلفیقی از مبارزه علنی و مخفی، ایجاد سازمانهای پوششی علنی و سازماندهی مخفی

یکی از دلایل شکست و ناکامی سازمانهای سنتی و رهبران آن همواره این بوده که به یکنوع مبارزه اجتماعی عادت کرده اند و به تدابیر گوناگون مبارزه اجتماعی و فنون متنوع سازماندهی توجه نداشته اند.  در درون اين سازمان ها به جوانان اجازه داده نمی شود از خود ابتکار عمل سیاسی – مبارزاتی نشان دهند و نقش فعالی در مبارزات ایفا کنند. رهبران نوین جنبش دمکراسی خواهی باید از گوناگونی اندیشه وگوناگونی سازماندهی و تنوع تدابیر مبارزاتی نهراسند، بلکه همه اندیشه ها، ابتکارات و نیروها را با معیار ها و ارزشهای دمکراسی خواهی  همآهنگ سازند.

جنبش دمکراسی خواهی ایران موقعی میتواند به پیروزی نهائی دست یابد که دوراندیشانه و بطور دراز مدت در همه زمینه ها برنامه ریزی کند،  و حرکت های سنجيده و سازمان یافته از خود بروز دهد. اگر از چنین الگويی پيروی نکنیم، سرنوشتی بهتر از عاقبت حکومت مصدق نخواهيم داشت. شکست نتيجه محتوم مبارزات مردم مانيست، بلکه تنها نتيجه ندانم کاری ها و تداوم بی برنامگی است.

در شرایط کنونی ایران، ضروریست که بطور عمده به سازماندهی مخفی توجه کنیم. بسیاری از فعالان که در اثر مبارزات علنی شناخته شده هستند و تحت مراقبت پلیس بسر می برند، نباید اجازه دهند بقیه مبارزین نیز شناخته شوند. یعنی اگر توانائی مبارزه در شرایط مخفی را نداریم و یا از فنون سازماندهی و مبارزه در شرایط مخفی آگاهی نداریم، در این کارزار وارد نشويم. بگذاریم کادرهائی که در این زمینه تجربه دارند، شرایط آموزش افراد جوان و یا بی تجربه را فراهم سازند. آگاه باشیم که ساختار تشکیلاتی و تدابیر مبارزاتی در سازمانهای مخفی و علنی با همدیگر بطور بنیادی تفاوت دارند.

بنابراین اکثر افرادی که تاکنون در سازمانهای علنی فعالیت میکردند بالاجبار بمبارزات خود با همان شیوه ادامه خواهند داد. افرادشناخته شده وظیفه دارند که برای توده ای کردن وگسترش مبارزه اجتماعی با نهادها و گروه هائی که برای حقوق مدنی و شهروندی تلاش میکنند،  با سندیکاهای کارگری و انجمن های صنفی  رابطه برقرار کنند و با اتخاذ تدابیر لازم مبارزات و کوششهای مسالمت آمیز مردم برای احقاق حقوق خود را بهمدیگر پیوند بزنند. بهترین شیوه کار اینستکه هریک از افراد سازمان و حزب که متعلق به یکی از گروههای اجتماعی (کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان  وغیره) است، دردرون آن گروههای اجتماعی نیز مسئولیت برعهده بگیرد و در مبارزات صنفی آنان شرکت کند.

سازمانها و شبکه های سیاسی – تشکیلاتی – مبارزاتی مخفی که بطورغیرمتمرکزدرسراسرکشورتشکیل میگردند، نباید اجازه دهند افرادعلنی در امورسازماندهی شبکه های مخفی دخالت کنند و یا هوس ملاقات علنی باافراد شبکه های مخفی کنند. هرگونه سهل انگاری دراین زمینه، به بهای جان و سلامتی افراد و از بين رفتن امکانات تمام خواهد شد.

درباره تدابیر مبارزه اجتماعی و فنون سازماندهی در شرایط ترور و اختناق مطلب جداگانه ای انتشار داده ام که توجه شما را به آن جلب میکنم.

ضرورت ایجاد تشکیلات سیاسی – نظامی مستقل

ایجاد یک شبکه سیاسی – نظامی مستقل با مشارکت افراد ارتش و ساير نیروهای انتظامی و همچنين چند کارشناس سیاسی، میتواند از هم اکنون در دستورکار قرار بگیرد. تشکیل دهندگان چنین شبکه ای باید مسائل امنیتی را بیش از هر شبکه تشکیلاتی دیگر رعایت کنند.

چنین تشکیلاتی بطور عمده کوشش خواهد کرد که در همه سطوح تشکیلات ارتش و نیروهای انتظامی نفوذ داشته و یارگیری سیاسی – تشکیلاتی کند، اما نباید ابراز وجود و اعلام موجودیت کند. شبکه سیاسی – نظامی موقعی وارد عمل میشود که فرمان شرکت در عملیات برای یاری رساندن به قیام عمومی مردم از طرف شورای رهبری صادرمیشود.

تشکیلات سیاسی – نظامی چند  وظیفه و نقش عمده برعهده خواهد داشت:

الف – دفاع از جنبش دمکراسی خواهی مردم، حراست از رهبران جنبش وهمچنین شرکت در قیام عمومی مردم و تضمین پیروزی نهائی برای برکناری رژیم.

ب –  تضمین نظم وامنیت اجتماعی پس ازبرکناری رژیم وجلوگیری ازهرج ومرج وانتقا مجوئی های خودسرانه.

پ –  مشارکت در شکل گیری يک گارد ملی، يا نیروی سیاسی – نظامی ای که بتواند نقش خود را درحراست ازحکومت منتخب مردم و دست آوردهای جنبش دمکراسی خواهی در شرایط اضطراری برعهده داشته باشد.

۳  – ضرورت داشتن طرح و برنامه سیاسی، مبارزاتی و همچنین آینده نگری برای نوسازی ایران

شورای ائتلاف سياسی، ائتلافی از گرایشهای فکری مختلف با مشارکت افراد خواهد بود.  اين شورا بطور اضطراری تشکیل میشود تارهبری مبارزات مردم ايران را تا مقطع ايجاد آلترناتیو دمکراتیک بر عهده گيرد. به این منظور ضروری است که اين شورا دارای طرح و برنامه سیاسی و برنامه عمل مبارزاتی باشد. همچنین ضرورت دارد که از  کارشناسان مختلف ایرانی دعوت بعمل آورده شود تا آینده نگری کرده، طرحهای نوسازی ایران را تدوین و آماده کنند. برنامه شورای ائتلاف سیاسی میتواند شامل چند اصل مهم دمکراسی خواهی باشد که در آنها مبانی آزادی، دمکراسی پارلمانی، مبانی حقوق بشر، کثرت گرائی سیاسی، سکولاریسم، مردمسالاری  وعدم تمرکز قدرت سیاسی – اداری مورد توجه قرار گیرند.

۴ – ضرورت ایجاد دستگاه تبلیغاتی مستقل

بمنظور ايجاد زمینه سازی های ذهنی، فرهنگی و سیاسی درشکل گیری آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب برای بسیج و سازماندهی مردم در سراسر کشور، برای خنثی ساختن تبلیغات ارتجاعی حکومت و عوامل تخریبگر دیگر، ضروری است که پس از شکل گیری شورای ائتلاف سياسی، اقدامات جدی برای ایجاد یک فرستنده رادیو/ تلویزیونی که سراسر ایران را پوشش دهد، بعمل آید. بدون برخورداری ازچنین امکاناتی، نیروهای مبارز ومتشکل در جنبش دمکراسی خواهی ایران مواجه با موانع و مشکلات گوناگونی خواهند شد.

۵ – ایجاد گروه کار ویژه برای کوششهای بین المللی

هرنیروی سیاسی برای موفقيت در سطح ملی باید چشم انداز روشنی از مسائل و مناسبات بین المللی داشته باشد تا بتواند با تکیه بر نیروی سازمان یافته جنبش دمکراسی خواهی کشور، ازپشتیبانی نیروهای دمکرات جهان، سازمانهای طرفدار حقوق بشر و مجامع معتبر بين المللی برخوردار گردد. برای این منظور شورای ائتلاف سياسی به يک گروه کار متشکل از کارشناسان و افراد آگاه به مسائل و روابط  بین المللی که با فرهنگ و زبان و شیوه های کار درکشورهای مختلف جهان آشنائی دارند نیاز خواهد داشت. گروه کارمربوط به امور بین المللی زیر نظر شورای ائتلافی فعالیت خواهد کرد. تدقيق و تدوين مواضع و برنامه کار اين گروه در صدر دستور کار شورای ائتلاف سياسی قرار خواهد گرفت، که در نشستهايی با اعضای گروه انجام خواهد شد.

 آگوست 2020 

 

Facebook Comments Box

About اختر قاسمی

فرزند نفت ام. در گچساران بدنیا آمدم و در مسجدسلیمان شهری که با نفتش، با شیره ی جان خود و مردم مهربانش ایران نوین را ساخت، بزرگ شدم. از سال 1984 در خارج از کشور زندگی میکنم. در آکادمی هنر در اشتوتگارت تحصیل کردم و بیش از سه دهه است که به کار رسانه، عکس و فیلم و فعالیت های فرهنگی و حقوق بشری مشغولم. به امید آزادی و برقرای دمکراسی در میهنم زنده ام و تلاش میکنم. آرزوی دوباره دیدن شهر عزیزم را دارم و دلم برای شقایق ها و کوه های شهرم خیلی تنگ شده ....

Check Also

دکتر حسن ماسالی: تشکیل جبهه ائتلاف دمکراتیک علیه جمهوری اسلامی

اخترنیوز، دکتر حسن ماسالی از مبارزین پیشکسوت ایرانی در پیامی ویدیویی از همه ی مردم …

پیمان برای اتحاد عمل مشترک، دکتر حسن ماسالی

 اتحاد عمل نیروهای ملی و دمکرات بمنظور گذار از بحران و نجات ایران   دکتر حسن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *