شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی)- در فراسوی تو   

ببین

ز آشوب دلم

بر نطع عشق تو

به روشنی ی آفتاب

ترا چه جای انکار است؟

و ترا

حدیث کوچ هزاران پرستو

از آشیانه ی دل من

چنان نبود

که بدانی که حادثه در کار است

در باغ تو

به خاکستر نشسته است

هر آن کاو ز داغ گلت

کمر به درد شکسته ست

و آن دگر

که خم شد از تردید

شکست و فرو ریخت

برفت و دوباره نیامد

به صد پند گرفتم

به از آموزگار

روزگار

ولی مرا

یکی شرح این درد

به چاره نیامد

گّرّم تو را

حدیث ِ دلتنگی

ز گلبرگ ِ گل میگفتم

به تلخی

همان بود

که در بارگاه ِژاله

ز مرگ ِ گل میگفتم

آه، سمنم

که پر پر شده دلم

بر تارتار خونین چمنم

ایستاده

بر هر گذر که تویی

چراغی ست تاریک

کز  هر سو که بخوانی اش

منم

مهر ۲۵۷۷ شاهنشاهی (۱۳۹۷)

اکتبر ۲۰۱۸  (آلمان)

Facebook Comments Box

About مجید شمس

Check Also

شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) – در مصاف گل

“در مصاف گل” سخت است با خیالت لختی کنار بودن از گل سخن شنفتن با …

شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) –پریشانی

و این گزینه کجا بود؟  که بنشسته ام بود بر گلوگاه صبح به تیغ تا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *