پناهندگی، ترکیه پناهگاه یا بی پناهگاه؟ پری افسای

«پناهندگی، کتابی بی پایان»

پری افسای

عکس از وبسایت پناهندگان ترکیه

زمانی که مهفوم واژه‌ای از پایه و ریشه اشتباه باشد و تعریف درست و کاربردی نداشته باشد، چطور می توان انتظار نتیجۀ درستی از آن داشت؟ البته اضافه میکنم که این واژه در سرزمین های مختلف، عملکردهای متفاوت دارد.
مثلا وقتی به واژۀ پناهنده یا پناهجو اشاره می‌کنیم، این مفهوم برایمان آشکار می شود که فرد یا افرادی به دلایل محکمه پسندی از خانه، شهر، استان، یا کشور خود به مکان دیگری پناه میبرند تا در مکان جدید احساس امنیت بیشتری نسبت به مکان قبلی داشته باشند، چه در مسائل جزئی چه کلی. در هر صورت از واژۀ پناه بردن استفاده می شود.
به طور مثال وقتی کودکی توسط پدر یا مادر تنبیه فیزیکی می شود به طرف مقابل پناه می برد تا شاید در آغوش او امنیت بیشتری را حس کند. یا وقتی زنی از جانب شوهرش مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، به خانواده خود یا مکان امنی پناه می برد تا در آنجا آرامش گیرد.
بنابراین، انسان ها زمانی به کسی یا مکانی پناه می برند که دنبال حمایت و امنیت باشند.
من به شخصه به عنوان یک پناهنده‌ای که هشت سال با تنها دخترم، بلاتکلیف در کشوری به نام ترکیه زندگی می کنم، نه تنها از هیچ حمایت و امنیتی برخوردار نشدم بلکه از همان لحظات بدو ورود به ترکیه، ترسی وصف ناپذیر تمام وجودم را فرا گرفته بود. نه تنها من و ما، بلکه چه بسیار هم نوعانم که سرگردان و بی نام و نشان، در اینجا غریبانه جان باختند و هیچ زمان نامی از آنها برده نشد. چه بانوانی که بی رحمانه مورد تعرض غریبه و آشنا قرار گرفتند و از ترس آبرویشان، فریادشان در حلقومشان خاموش گشت و هیچ کس یادی هم از آنها نکرد. به راستی واژۀ پناهنده به چه معناست؟
من کشورهای دیگر را نمی‌دانم ولی بسیار واضح و مبرهن، کشوری که به آن پناهنده شدم را می‌شناسم. هشت سال پیش که من و دخترکم به سازمان ملل پناه بردیم و اعلام کردیم که جانمان در خطر است، بدون هیچ حساسیتی، فقط ما را ثبت نام کردند و هیچ حرفی در مورد حمایتی هر چند اندک به میان نیاوردند. چه مادران تنهایی که موج نگرانی در مورد فرزندان شان در نگاهشان جاری بود و هزاران سوال بی جواب…
کجای اینکار عدالت است؟ کجای این حرکت، پناهندگیست؟
این چه نمایندۀ سازمان مللی است که این قدر ساده و بی تفاوت از کنار افراد آسیب دیده می‌گذرد؟
او حتی نمی‌داند فردی که در حال ثبت نام شدن است، بعد از ترک دفتر سازمان ملل به کجا قرار است برود. آیا سقفی دارد که زیر سایه‌اش حتی موقت هم که شده، آرام بگیرد؟
چه بر سر آنها خواهد آمد؟ درغربتی که نه گویشش را می‌دانند نه فرهنگش را می شناسند و نه کسی به دادشان می رسد، نه پشتیبانی دارند و نه پولی. شاید به زبان آوردنش آسان باشد اما وقتی حتی در قالب فیلم به آن می‌نگریم، صدای شکستن قلبمان را می شنویم. چه کسی تاوان تکه و پاره شدن روح و روان این افراد را میدهد واقعا چه کسانی مسئول این تراژدی تلخ و واقعی هستند؟
هیچگاه به این قضیه اندیشیده‌اید که اصلا این آدم های همیشه در انتظار دیگر به چه دردی می خورند یا بهتر بگویم دیگر چه چیزی از آنها باقی مانده تا به دردِ جامعه‌ای که قرار است در آن ساکن شوند، بخورند؟ زیرا دیگر نه جسمی مانده نه روحی، نه انگیزه‌ای برای ادامه مانده نه امیدی. درست مانند عده‌ای که در بیابان بی آب و علفی گیر افتاده‌اند و راه را گم کرده‌اند و هرچه تقلا می کنند، می‌بینند باز سر جای اولشان ایستاده‌اند و انگار فقط داشتند دورِ خود می‌چرخیدند و وقتی کورسویی را از دور می بینند، همه به سویش هجوم می‌برند و زمانی که به نور می رسند، آنگاه در می‌یابند که در تاریکیِ مطلق گرفتار شده‌اند.
بگذریم از این که در آن بیابان چه گرگ های گرسنه‌ای در کمینند و هر بار با حمله ور شدن به آنها روح و روان شان را می درند. بماند که چقدر گرسنگی کشیده‌اند و تحقیر شده‌اند و برای گذراندن سرمای استخوان سوز زمستان به هر کسی رو زده‌اند. ولی این را خوب می دانم که هر کسی از این کشور پناهنده پذیر به کشور سوم می رسد، زمانِ بسیار زیادی نیاز دارد تا به یک انسانِ عادی تبدیل شود. هر چند زخم های روح و روان هیچ زمان ترمیم نخواهد شد و متاسفانه تبدیل به بیماری های جسمی می شود که اکثرا صعب العلاج یا به نام بیماری ناشناخته ثبت خواهد شد. به راستی که مقولۀ پناهندگی، خود به تنهایی کتابیست بی پایان.

 

Facebook Comments Box

About ادیتور

Check Also

پیام نوروزی پناهجویان ایرانی در آلمان و نوروز با آنها

اختر قاسمی نوروز امسال تصمیم گرفتم بر خلاف نوروز هر سال که به سراغ هنرمندان، …

فراخوان سایت گزارشگران در دفاع از پناهندگان و حق پناهندگی و امنیت آنان در ترکیه

خطاب به یو ان ترکیه و منابع بین المللی مدافع حقوق کارگران و پناهجویان! فراخوان …

2 comments

  1. ممنون که اطلاع رسانی میکنید و آگاهی میدید ..‌امید که صدای انسانهایی که طالب امنیتند به گوش سازمانهای مربوطه برسد

  2. واقعیت همینطور هست وچه بسا خیلی وحشتناکتر. چراواقعا کسی به داد ما نمیرسد. کاش لااقل یه نماینده واقعی سازمان ملل داشتیم تامیتونستیم مشکلاتمان را مستقیم به گوششون برسونیم.
    چقدر درست گفتن که از ما در کشور ترکیه دیگه چیزی نمونده اینجا واقعیت ما کامل نابود شدیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *