با من سخن از قامت دلدار مگویید
با برگ خزان دیده ز گلزار مگویید
چون لشکر عشاق و صف نسترن آمد
بیهوده سخن از ره و دیوار مگویید
با مست ز خود رفته در این میکده ی غم
دیگر سخن از حرمت گفتار مگویید
شبنم نچکد بر گل و خونین گذرد ماه
خشکیده چمن از مه آذار مگویید
با زهره ی رقصان که شهیدی ز صف ماست
از غمزه ی آن نرگس بیمار مگویید
با لاله که بر حرمت گل آینه دار است
از خامشی ی باغ و شب تار مگویید
با گل که سر از مشرق خونین به در آورد
از باد ستمکار و غم خار مگویید
آن یار اگر آمد و نور شب ما شد
آیینه نماییدش و از پار مگویید
منظر چو خروشید و دلش شعله ز غم زد
هشدار ، به این بارقه هشدار مگویید
پورمزد کافی( منظر)
آذر ۲۵۴۲ شاهنشاهی (۱۳۶۲)
از دفتر ( از این فلات پر اندوه)