«در آن زلال بیکران»
(به محمدرضا شجریان)
شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعیکدکنی شعر «دران زلال بیکران» را برای محمدرضا شجریان سرود. این شعر در تازهترین مجموعه شعر محمدرضا شفیعیکدکنی، بنام «طفلی به نام شادی» منتشر شده است.
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد
به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون زِ ترس و لرزها گذر کند ز مرزها
بهار بیکرانهای به زیب و فر برآورد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان زِ بیشه سر برآورد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغِ ما گُلِ ظفر برآورد
سیاهی از وطن رود، سپیدهای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمهات زِ شب شرر برآورد
شب ارچه های و هو کند، زِ خویش شستوشو کند
در این زلال بیکران دمی اگر برآورد
صدای توست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق جان وزان سحر برآورد
بخوان که از صدای تو در آسمانِ باغ ما
هزار قمریِ جوان دوباره پَر برآورد
سفیرِ شادی وطن صفیر نغمههای توست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
به گزارش ایسنا در یکی از جلسههای کلاس درس روزهای سهشنبه در دانشگاه تهران، شاگردان از شفیعیکدکنی درباره محمدرضا شجریان میپرسند و این شاعر و استاد ادبیات چنین پاسخ میدهد: «من حق خودم و در حد خودم نمیدانم که درباره هنر شجریان صحبت کنم، چون من در موسیقی یک شنونده مبتدی و بسیار بسیار کماستعدادی و بیفرهنگی هستم و استاد شجریان در موسیقی آوازی ایران جایگاهی را دارد که حافظ در شعر فارسی دارد. حق به خودم نمیدهم، اصلا الفبای این کار را نمیدانم. «رَحِمَ اللّه ُ أمرَءً عَرَفَ قَدرَهُ وَ لَم یَتَعَدَّ طَورَهُ [یُجاوِز حَدّه]…(۱)». من از حد خودم تجاوز نمیکنم و در حق استاد شجریان جز ستایش و احترام هیچ چیز دیگری نمیتوانم داشته باشم.» #محمدرضا_شجریان #شفیعی_کدکنی