روایت محمدعلی زم پدر روح الله زم از اجرای مخفیانه و بدون اطلاع اعدام این زندانی سیاسی
۱- تخته سفید
امروز جمعه ۹۹/۹/۲۱ حوالی ظهر، مسئول پرونده روح الله در اطلاعات سپاه اعلام داشت ساعت ۳ میتوانید همراه خانواده با روحالله ملاقات داشته باشید، با حدود دو ساعت معطلی در سرمای سوزان جلوی در زندان اوین، مقارن وقت مغرب به اتاق ملاقات راه یافتیم. دقایقی بعد از دیدار وقت نماز شد، بچهها و روحالله درخواست جماعت كردند، بهقدری نور وجودش را گرفته بود خجالت كشيدم جلو بايستم. تعارفش كردم حتی خواستم عبا بر دوشش بياندازم، تواضع كرد و بوسيد. همراه او و خانواده بدون شركت مأموران در جماعت، نماز خواندیم. اما نماز عجيبی از کار درآمد!
شايد حتی نمازهای كنار خانه خدا در ٢٠-٣٠ سال پيش هم برايم اينقدر دلچسب نشده بود.
مسئول پرونده از ابتدای ورود مكرر و بسیار بسیار تأکید کرده بود که مبادا هيچ كدامتان خبر تأیید اعدام را به وی اطلاع دهید. بالاخره بهخاطر تأثر و گریه بچهها در حین نماز، همان آقا گويا كه از شم تيز روحالله دريافته بود كه ممكن است روحالله متوجه شده باشد، اجازه خواست در جمع خانواده صحبت کوتاهی كند گفت روحالله نگران نباش، این گریهها اشک شوق دیدار توست.
اگر حکم تأیید شده باشد که به این سادگی نیست، اجرای آن فرایندی دارد که ما به تو خواهیم گفت! روحالله گفت مگر حکم اول را بهم گفتهاید؟! من برای اینکه دروغ وی را تصحیح و تلطیف کرده باشم گفتم البته اين گریهها نگرانی از اعدام تو هم هست، فرض کن که حُکمت تأیید شده اما با توجه به مقدمات اغوا كننده و فریبگرانهای که ثابت و منجر به صدور حکم اعدامت شده است، هنوز فرصت قانوني درخواست اعاده دادرسی وجود دارد، اما تو فرض را بر این بگذار که اعدامت قطعی است و ما و شما هیچکس را جز خدا در این تنهایی دنيا و غربت اسارت وزندان نداری، تا میتوانی از درگاهش طلب مغفرت و استغفار داشته باش. گفت من با خدا معامله كرده و با استخاره به اين راه آمدم، هيچ نگرانی ندارم فقط اينها من رو تا كربلا آوردند اما نگذاشتند زيارت كنم، گفتم نگران نباش امام حسين در قلب طالبان زيارتش هست، امام پيش توست.
از ما پرسید، آیا این روزها فیلمی علیه من پخش کردهاند؟ گفتم آری اتفاقاً شبکههای ۲ و ۳ سیمای ملی فیلمی در دو شب گذشته پخش کرده است که در آن تأکید بر اتهامات جاسوسی و لودادن جايگاه شهيد سليمانی و دريافت دلار از كشورهای خارجی داشتهای و پای «وایت بُرد» داشتی اسامی را مینوشتي! گفت عجب!
گفت عجب! این صحنه مربوط به یکماه پیش و بازجوییام توسط حفاظت قوه قضاییه بود، با اینکه پرونده مختومه وحكم هم صادر شده اما قوه حدود دو ماه مرا از اطلاعات سپاه تحویل گرفت که طی آن بازجوییهای طولانی توسط حفاظت قوه و سپس وزارت اطلاعات انجام گرفت. این تخته سفید مربوط به بازجویی قوه است، گفتند که آقای رییسی میخواهد تو را در «طرح مبادله» قرار دهد! گفتم مبادله یعنی چه؟ گفت مرا بدهند و کسی را از آن طرف آزاد کنند، گفتند تو اینها را بنویس و ما این فیلم را فقط برای آقای رییسی تهیه میکنیم و هیچ استفادۀ دیگری ندارد! گفتم باز هم تو گول خوردی؟ گفت چه کار دیگری میتونستم بکنم؟ با نگاه بیزبانی گفت اگر شما بودی چه میکردی! گفت عجب! باز هم دروغ!
گفتم قضيه شهيد سليماني؟ گفت سال ٩٥ يكی از من سؤال كرد، سليمانی كشته شده گفتم نه، اگر شده بود من میفهميدم، گفتم دلارها چی؟ گفت پرينت حساب ورودی مرا از سال ۹۰ در اختيار دارند و کل ورودی آن را در كيفرخواست گفتهاند ٩٧/٥٠٠ دلار ! چه جاسوسی؟ چه پولی؟
جايش خالی همگی آمدیم منزل، دور هم شام خورديم و براي سلامتی و نجاتش دعا كرديم، تصميم گرفتيم دستهجمعی سهشنبه با قطار مشرف به زيارت امام هشتم بشويم و آنجا تحت عبا، برای آزادیاش، حديث كساء بخوانيم!”
محمد علی زم / ۲۱ آذر ماه ۱۳۹۹