سهم من از نفت
مسیح راهدار
من از دیار آرش ام، از سرزمین رادمردان، از خاکی که اینک خشک و بی برکت شده، من از سرزمین گربه شکلی هستم که اینک بسان موشی ست که حسرت تکه پنیری را دارد! من از خاکی ثروتمند وغنی زاده شدم، روی آن راه رفتم، با تکه های هفت سنگ کودکی کردم، من در سرزمینم با بوی نفت بزرگ شدم، گوشهایم صدای مجری اخبار را میشنود، که میگوید فروش روزانه نفت به یک میلیون بشکه رسید، اما سهم من از نفت فقط بوی آن بود!

و آن قدیمترها چند لیتری نفت سفید توی چراغ گرمایی قدیمی خانه مان بود، من از دیار جنوبم که سهم من از نفت فقط راه رفتن روی لولههای انتقال آن بود، سهم من از نفت فقط دیدن غارت آن بود، و شمردن و حساب کردن مبالغ هنگفتی که صفرهای زیادی دارد، که هیچ وقت ذهن من قابلیت تصور این حجم از پول را نداشت! سهم من از نفت سوخت یارانه ای بود که با احتیاط باید آنرا مصرف میکرد، سهم من از نفت همین بود؛ نفتی که طبیعت به رایگان به سرزمین مادری من عطا کرده اما خود من از آن محرومم! راستی سهم شما از نفت چیست؟
Facebook Comments Box