نگاهی به نمائی(۳۲) – جمشید گشتاسبی

چیزی به ساعت هشت بامداد نمانده است که از اینجا می گذرم یا بهتر است بگویم از کنارش می گذرم. از کنار کومه ای کُنج دیوار و زیر پتو. در واقع از کنار کسی می گذرم؛ کسی زیر پتو! نشانه هایی اندک می گوید اینجا، زیر این پتوی غبارگرفته ی چسبیده به دیوار، کسی خوابیده است و البته هیچ صدای خُروپُفی هم نمی آید. او هنوز خواب است. شهر اما بیدار است و او انگار که زمان برایش مفهوم خاصی ندارد. بامداد، نیمروز، عصر، غروب و شب او با دیگر شهروندان فرق دارد. گویا زمان برای او درجا می زند.


نمی دانم مرد است یا زن. پیر است یا جوان. سفید پوست است یا سیاهپوست. آسیائی ست یا لاتین تبار. تنها یقین محتوم، بی خانمان بودنش است و این ساده ترین و البته تلخ ترین حقیقت آنچه می بینم است. یکی خلاصه شده در یک کلمه: “بی خانمان”.
اما آیا به راستی می شود انسان را در یک کلمه خلاصه کرد؟ زندگی یک انسان می تواند به سادگی در یک کلمه جای بگیرد؟! اصلا آیا انسان موجودی خلاصه پذیر است؟!
از این انسان متاسفانه خلاصه شده چند عکس می گیرم و در همانحال به این می اندیشم که برای انسان خلاصه ای چون او، این موقعیت ناپیدای زیر پتوئی شاید هم بهترین حالت است چرا که یقیناً بیداری پر از تشویش است و پریشانی. پر از تلخی ست و خشکی. نمی داند به کجا برود و به کدام سو بنگرد؟! به چی و چه کسی چشم بدوزد وقتی که خودش به آسانی در تیررس نگاه همه ی رهگذران است؟! نگاه به فقرهمواره با همدردی نیست. نگاه های از بالا به پائین هم هست. بعضی با ترحم و برخی با تعجب. بعضی با شک، بی اعتمادی و بی اعتنائی و برخی هم با نوعی پرهیز.
یاد گفته ای از “اورهان پاموک” نویسنده ی تُرک می افتم : “اولین درد بشر هنوز نداشتن زمین، خوراک و خانه است.”
می اندیشم اخیراً هم کرونا به کوچ یا پناه اجباری میلیونی به خلوت امن خانه انجامید و مشاغل بسیاری ازبین رفت یا به بیانی دیگر نمودار فقر را صعودی کرد که این هم می تواند تهدیدی بر خوراک و حتا خانه باشد یعنی گسترش زخمی کهنه با پیامدهائی تلخ.
می اندیشم که آدم زیر این پتو هم شهروندی ست جداشده از خانه و خانواده. فرزند کسی ست، داستانی دارد و روزی روزگاری در گذشته، چون امروز یک هیچکس تنها نبوده.
و می اندیشم حقوق بشر؛ اعم از مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نباید لابلای خطوط قطعنامه ها ، اعلامیه ها و مراتب اداری شهری، کشوری و بین المللی رنگ باخته و بایگانی شود. کاش برای ویروس فقر هم چاره ای اساسی اندیشیده شود.
نمی دانستم با نشانه رفتن دوربینم بر حجمی غریب و تنها در خیابان، نبش دیوار رنگ و رو باخته ای کنار کیسه ای پلاستیکی و یک بطری آب، زیر پتوئی غبارگرفته، ذهنم نیز به یکی از کهنه ترین و یا به گفته ای، اولین درد بشری پر می کشد و حواشی فقر می اندیشم.

جمشید گشتاسبی

 

Facebook Comments Box

About مجید شمس

Check Also

نگاهی به نمائی(۲۹)- جمشید گشتاسبی

گفته بود: ریشه ی همه ی رنج ها وابستگی ست. گفته بود: نفرت با نفرت …

نگاهی به نمائی ۲۸- جمشید گشتاسبی

همچون عشق، تقابل خیر و شر هم از برجسته ترین موضوعات داستان های بشری ست. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *