نقد بیانیه شش گروه جمهوریخواه علیه شاهزاده رضا پهلوی- دکتر جمشید اسدی

 

 

 

 

 

 

 

دکتر جمشید اسدی
حق هر شهروند ایرانی است که چهره‌ها و سازمان‌های سیاسی کشو را نقد کند و در پی آن چهره‌ای را برکشد یا نکشد و سامانه‌ای را بخواهد یا نخواهد. نقد از این دست، به هر نتیجه‌ای که بینجامد پر‌سود است و اندیشه و دانش را در کشور برمی‌کشد. از همین رو، نقد سخن شاهزاده رضا پهلوی، چه آنچه را در ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ گفت و چه آنچه را پیش و پس از آن گفت و خواهد گفت، به سود ایران است. چنان که سعدی فرمود: دشمن دانا بلندت می کند، بر زمین‌ات می‌زند نادان دوست.

حکیم سخن واژه دشمن را به کار برد، اما صد البته که رقیب‌های سیاسی در نقد دشمنی نمی‌کنند و تنها از گوشه اندیشه خود به نقد دیگران دست می‌یازند. چنانکه نگارنده این نوشته بارها به نقد شاهزاده رضا پهلوی نشست. یافتن این نوشته‌ها در اینترنت کار سختی نیست.

اما شرط نقد رقیب آن است که بر پایه داده و دانایی باشد، نه از سر کینه و گمانه‌زنی. شوربختانه «بیانیه مشترک شش سازمان دموکرات و جمهوری‌خواه: پروژه رهبرتراشی، راه رهائی مردم از شر جمهوری اسلامی نیست!» که به تاریخ ۱۹ جمعه خرداد ۱۴۰۱ انتشار یافت، نقد نبود و کوششی بود برای نفی رقیب. نکته‌ها را بیاوریم و داوری را به خواننده واگذاریم.

اعلامیه شش سازمان سیاسی جمهوری خواه می‌آورد: «آقای رضا پهلوی … خود را به عنوان “صدای اعتراض مردم” قلمداد نموده و تلاش کرده اعتراضات مردمی را به سود خود مصادره کند [و] در قامت رهبر و با رویکرد پوپولیستی فرمان بسیج [دهد]… او در این سخنرانی در جایگاه یک رهبر اقتدارگرا و پوپولیست قرار گرفت، گروه های مختلف جامعه را مورد خطاب قرار داد».

آیا شاهزاده جنبش ایرانیان را به سود خود مصادره می‌کند؟ او در پیام ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ وارانه آن را می‌گوید: «شعارهای هوشمندانه‌ شما در اعتراضات دلاورانه برای نجات میهن، نشان می‌دهد که هم ریشه مشکل را دریافته‌اید و هم راه‌حل را می‌دانید … طبعا مبارزان میدانی که در بطن اعتراضات قرار دارند، صلاحیت بیشتری را برای اتخاذ این نوع تصمیمات دارند. من از نیروهای سیاسی و مبارزاتی می‌خواهم که ایجاد یک سازوکار هماهنگ‌کننده اعتراضات و فراخوان‌ها را در اولویت قرار دهند. تصمیماتی که از دل چنین سازوکارِ مبتنی بر خردِ جمعی بیرون بیاید، مورد حمایت من نیز خواهد بود.»

آیا رضا پهلوی « اقتدارگرا و پوپولیست» است؟ آنچه را گفت بخوانید: « … نگران نیستم؛ چرا که می‌بینم با وجود همه محدودیت ها و ممنوعیت ها … در همان داخلِ ایران به اندازه کافی نیروهای میهن‌پرستِ متخصص، مدیر و نخبه وجود دارد که بتوانند ایران را به بهترین شکل اداره کنند … آیا … کشورِ بزرگِ ایران با ۸۵ میلیون جمعیت، جایگزینی برای کسانی که شغل اول و آخرشان روضه‌خوانی‌ست، ندارد؟ حتما دارد.»

واژه پوپولیسم در اعلامیه جمهوری خواهان به معنی درست آن به کار نرفته است. پوپولیسم رویکردی سیاسی است که مردم را همچون یک کل فراخوان می‌خواند و رو‌درروی نخبگان «فاسد یا بی‌خیال» قرار می‌دهد. برخلاف آنچه اعلامیه شش سازمان ادعا می‌کند، کسی نمی‌تواند هم پوپولیست باشد و هم به گروه‌های گوناگون اجتماعی پیام فرستد. پشتیبانی از نیروهای سیاسی برای آن که خود به کار هماهنگی اعتراضات بپردازند کجا و «فرمان هدایت اعتراضات رهبر اقتدارگرا و پوپولیست» کجا؟

رضا پهلوی ادعای نهاد مادام العمر پادشاهی ندارد، باید دانست که پادشاهی مشروطه نمادین و سلطنتی است

نگارندگان شش سازمان جمهوری خواه چپ‌گرا اشتباه نظری دیگری هم می‌کنند، آن‌جا که می‌آورند: «ما … مخالفت خود را با هر نوع نهاد مادام العمر در نظام سیاسی آینده ایران ابراز می کنیم».

افزون بر این که شاهزاده رضا پهلوی ادعای نهاد مادام‌العمر پادشاهی ندارد، باید دانست که پادشاهی مشروطه نمادین و سلطنتی است و کاری به حکومت در نظام سیاسی ندارد. شاه و شاهزاده و ملکه در پادشاهی‌های انگستان و اسپانیا و بلژیک و سوئد کجا به حکومت سیاسی کار داشته‌اند که شش سازمان جمهوری خواه نگران شده‌اند؟ اما آیا مخالفت این سازمان‌ها بدین معناست که حق مردم برای انتخاب میان پادشاهی مشروطه و جمهوری را پاس نمی‌دارند؟

بر پایه اعلامیه شش سازمان جمهوری خواه، آقای رضا پهلوی … اپوزیسیون را حذف کرد و کوشید “فرمان هدایت اعتراضات” را به دست گیرد.

ادعای «حذف اپوزیسیون» از سوی شاهزاده بر چه سندی استوار است؟ در پیام او آمده است: «امروز، بزرگ‌ترین اپوزیسیون و آلترناتیوِ جمهوری اسلامی، شما ملت ایران هستید که از همیشه متحدترید و بدون توجه به دسته‌بندی‌ها و گرایش‌های سیاسی، چپ و راست، جمهوری‌خواه و مشروطه‌خواه‌، دوشادوشِ هم برای آینده‌ای بهتر تلاش و مبارزه می‌کنید.» وانگهی مگر می توان اپوزیسیون را حذف کرد؟رژیم ولایی توانست؟

اما آیا این شش سازمان جمهوری خواه خود در پی حذف شاهزاده رضا پهلوی، که به هر روی هودارانی دارد، از اپوزیسیون نیستند؟ آیا اگر شاهزاده به اپوزیسیون پیشنهاد همکاری دهد، که بارها داده است، هموندان جمهوری‌خواه چپ‌گرا می‌پذیرند؟ تا کنون پذیرفته‌اند؟
شاهزاده در پی «حذف اپوزیسیون» نیست و نمی‌تواند باشد. البته او در همان روز ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ پس از آن که پیام را خواند و به پرسش و پاسخ با رسانه‌ها پرداخت با بی‌مهری به اپوزیسیون برون‌مرز که در ایجاد وحدت ناکام مانده است اشاره کرد. این انتقاد درست است، اما همه کارنامه اپوزیسیون را نمی‌توان به ناکامی در همگرایی و هماهنگی نیروهای خواهان گذار از نظام ولایی فروکاهید. اپوزیسیون برون‌مرز بسیار زودتر و بیشتر از اپوزیسیون درون مرز که به هر دلیلی تا مدت‌ها ساکت بود به آگاهی‌رسانی و مبارزه با نظام ولایی در مورد پایمال کردن حقوق بشر و تنش‌افروزی با جهانیان و اقتصاد رانت‌خواری و پرونده بی‌حاصل اتمی پرداخت. اگر شاهزاده این همه را نمی‌داند، اپوزیسیون را به درستی نمی‌شناسد و اگر می‌داند، بد می‌کند که در کنار نقد به جای خود به اپوزیسیون، اشاره‌ای به دستاوردهای آن نمی‌کند.

شش سازمان جمهوری خواه که «جمهوری اسلامی را «مسبب شرایط اسف بار فعلی» می‌دانند در اعلامیه خود خبر می‌دهند که: «آقای رضا پهلوی … مدعی دفاع از دموکراسی است اما حرف‌های مبهم و تعارض بین عمل و سخن و بویژه عملکرد حامیان و نزدیکان او، ادعایش را با تردید مواجه ساخته است.»

نگارندگان این بیانیه اما نمونه‌ا‌ی از «حرف‌های مبهم و تعارض بین عمل و سخن» رضا پهلوی یا «عملکرد حامیان و نزدیکان» نمی‌آورند و ناچار حرف ایشان در حد ادعا می‌ماند. این شیوه آزادی‌خواهان نمی‌تواند باشد که هر شهروندی، گیرم شهروند شاخته‌شده‌ای چون رضا پهلوی، یا هواداران ایشان را درستکار می‌شناسد، مگر وارونه آن ثابت شود. نیز نگارندگان اعلامیه فراموش می‌کنند که چهره‌های شاخص همین شش سازمان جمهوری خواه بارها از شاهزاده رضا پهلوی و هواداران پادشاهی مشروطه به زشتی یاد می‌کنند و الفاظی چون بچه شاه، آقا رضا، سلسله ننگین پهلوی، پهلوی‌چی‌ها و… را به کار می‌برند.

شش سازمان جمهوری خواه آورده‌اند: پدر ایشان نیروهای اپوزیسیون را چنان سرکوب کرد که در سال ۱۳۵۷ هیچ نیروی سیاسی قدرتمندی وجود نداشت که توان مقابله با روحانیون تشنه قدرت را داشته باشد.

بحث بر سر نقد پیام شاهزاده رضا پهلوی بود، چه کار دارد به محمدرضا پهلوی؟ اما از آن‌جا که به هر روی به وی اشاره رفت، ما نیز بر این بیاوریم که توسعه سیاسی در دوران محمدرضا شاه همپای توسعه اقتصادی و حقوق اجتماعی و دیپلماتیک نبود و این در برآمد انقلاب اسلامی سهمی داشت. اما بسیاری از نیروهای سیاسی انقلابی سال‌های بحرانی ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ به رای و تدبیر خود همراه « روحانیون تشنه قدرت» شدند. اگر از جبهه ملی بودند در نوفل شاتو نامه سه ماده‌ای دادند و به دکتر صدیقی و دکتر بختیار پشت کردند و اگر هم چریک مارکسیست بودند اطلاعیه دادند:‌ آیت‌الله خمینی مبارز عالی‌قدر و پیشوای بزرگ شیعیان به میهن باز می‌گردد. ودیعه این بازگشت، خون سرخ مردمی است که با آرمان ایرانی آزاد و دموکراتیک به استقبال گلوله‌های ارتش مزدور شتافتند … (روزنامه اطلاعات چهاردهم بهمن ۱۳۵۷). این نیروها نه تنها به مقابله « روحانیون تشنه قدرت» نرفتند، بلکه از آن‌ها خواستند که کار دادگاه های انقلابی را پی‌گیرند، چرا که «محاکمه و اعدام مزدوران نشانه ای از قدرت انقلابی توده است» (نشریه کار ۲۲ فرودردین ۱۳۵۸، ارگان سازمان چریک های فدایی خلق).

اعلامیه شش سازمان جمهوری خواه ادامه می دهد که: سلطنت طلبان در خارج از کشور با یاری تعدادی از رسانه ها آن [«رضا شاه روحت شاد»] را به عنوان شعار اصلی مردم جا می زنند و به‌گونه ای تصویرسازی می کنند که گویا مردم خواهان بازگشت سلطنت هستند و به آقای رضا پهلوی به عنوان ناجی رهائی کشور از شر جمهوری اسلامی می نگرند.

شعار «رضا شاه روحت شاد» شادخواهی برای روان رضا شاه، سردودمان پهلوی، است؛ چه کار به شاهزاده رضا دارد؟ حالا گیرم شمار زیادی از تظاهرکنندگان نه برای پدر بزرگ، بلکه برای خود شاهزاده شعار سر دهند، این می‌شود نشانه آوازه و محبوبیت وی و نه فرایند بایسته قانونی گزینش وی به حکمرانی. از همین رو، شعار «رضاشاه، روح‌ات شاد!» یا همانند آن جای ناراحتی ندارد. شاید آنچه نگارندگان اعلامیه شش سازمان سیاسی جمهوری خواه را می آزرد، نه شعارهای نمادین مردم در درون مرز، بلکه این باشد که در میان شش گروه خود هیچ چهره‌ای ندارند که در درون و برون مرز محبوبیتی داشته باشد و دست کم چهره نمادین همین شش سازمان جمهوری خواه به حساب آید.

شش سازمان جمهوری خواه دیگر به سراغ رسانه ها می‌روند و می‌آورند که: «پوشش زنده و همزمان چند کانال تلویزیونی و تلاش او [رضا پهلوی] برای قرار گرفتن در قامت رهبر نشان دهنده این است که محافل قدرتمندی در خارج از کشور با بهره گیری از امکانات رسانه ای می خواهند در شرایط بحرانی کشور آلترناتیو دلخواه خود را بسازند و آقای رضا پهلوی را به عنوان رهبر آن معرفی کنند.»

ادعای شش سازمان جمهوری خواه دو گروه را نشانه می رود؛ یکی « محافل قدرتمندی در خارج از کشور» و دیگر «چند کانال و رسانه » که دست در دست هم داده‌اند تا « آلترناتیو دلخواه خود را بسازند و آقای رضا پهلوی را به عنوان رهبر آن معرفی کنند.» به هر دو بپردازیم.

نگارندگان بیانیه، هیچ نشانی از «محافل قدرتمند … خارج از کشور» که می خواهند «با بهره گیری از امکانات رسانه ای … آقای رضا پهلوی را به عنوان رهبر… معرفی کنند» نمی‌دهند و خواننده را به یاد «دشمن، دشمن» در سخن «مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای» می اندازند. اگر نگارندگان اعلامیه هویت محافل قدرتمند خارج از کشور را که در پی رهبری رضا پهلوی هستند را روشن کنند که چه بهتر و شاید این آگاهی‌رسانی ایرانی‌ها را از توطئه خارجی به دور دارد، اما اگر چنین نکنند، حقوق شهروندی را پاس نداشته‌اند.

اما رسانه‌ها که گویا به گفته اعلامیه جمهوری‌خواهان برای کارزار «رهبرسازی» رضا پهلوی می‌کوشند، تا کنون هم به شاهزاده رضا پهلوی پرداخته‌اند و هم به دیگر نیروهای سیاسی، چنان که پایوران شش سازمان جمهوری خواه، حتی تندترین ایشان، هر بار که از سوی یکی از همین رسانه‌ها دعوت شده‌اند، این دعوت را با اشتیاق پذیرفته‌اند.

در مورد رسانه‌ها اما، نگارنده پیشنهادی دارد و آن این که شاهزاده افزون بر رسانه‌های پرقدرت، که به هر روی حضورشان برای جنبش آزادی خواهی ایرانیان به جاست، از رسانه های کوچک‌تری که تنها با ابتکار ایرانیان به وجود آمده‌اند، نیز دعوت و پشتیبانی کند.

و اما سخن پایانی. گفتیم که نکته‌ها را می‌آوریم. چهار نکته پایانی دیگر هم بیفزاییم و داوری را به خواننده واگذاریم.

نخست آن که باید شش گروه سیاسی جمهوری‌خواهی را که این اعلامیه را امضا کرده‌اند، شناخت و رصد کرد: اتحاد جمهوری‌خواهان ایران، جبهه ملی‌ایران ـ اروپا (سامان ششم)، حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، حزب جمهوری‌خواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران، سازمان‌های جبهه ملی‌ایران در خارج از کشور و همبستگی جمهوری‌خواهان ایران.

دو دیگر این که همچنان که در آغاز این نوشته آمد، ما نقد کوشندگان سیاسی از یکدیگر را پاس و بزرگ می‌داریم و آن را برکشاننده اندیشه سیاسی در ایران می‌دانیم. چنان که با وجود ارزیابی روی‌هم رفته مثبت از پیام ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ شاهزاده رضا پهلوی، نقد و انتقاد خود از آن را در سه برنامه تلویزیونی به روشنی بیان کردیم. پس انگیزه نگارش این نوشته پشتیبانی از شخص شاهزاده نیست. خود او توان این کار دارد و یارانی نیز دارد که با اشتیاق بیشتری چنین خواهند کرد. این را نوشتیم چون جدل بی‌داده و نموده را برای سپهر سیاسی ایران زیانمند می‌دانیم.

سوم آن که شاهزاده رضا پهلوی، چه بخواهيم و چه نخواهيم، پرآوازه‌ترین چهره اپوزیسیون است و ناچار کسی که در پی گذار از نظام ولایی است، نمی‌تواند نقش و وزن او را نادیده بگیرد. اعلامیه شش سازمان جمهوری خواه در پی تنش‌افکنی با شاهزاده رضا پهلوی و هواداران‌اش مسئولیتی نابخشودنی در عدم تشکیل جبهه دمکراسی‌خواهی برای گذار از نظام ولایی است.

اما شاهزاده نیز نمی‌بایستی به بلند آوازگی خود بسنده کند و کارزار نو به راه اندازد، پیش از آن که کارزار پیشین، همچون پیمان نوین به سرانجام و دستاورد درخور رسیده باشد. کارزار پشت کارزار تا مدتی مردم را بر می‌انگیزد. اما اگر در حد فراخوان بمانند و سودی برای گذار از نظام ولایی نداشته باشد، ایرانیان ناخرسند را به سوی گزینه‌های دیگر خواهند راند. مردم از محمد خاتمی بی‌دستاورد گذر کردند.

نکته چهارم و آخر این که اگر ۶ سازمان جمهوری خواه چپ‌گرا راهبرد و رهیافتی برای گذار از نظام ولایی دارند، آن را به مردم و بازار سیاسی گزارش دهند و نشان دهند که جز ایرادگرفتن، کار نتیجه‌بخش هم می‌دانند و می‌توانند انجام دهند. البته نقد ایشان از دیگران به جای خود.

چکیده سخن این که بدون همبستگی همه ایرانیان مشروطه خواه، چه چپ و چه راست، چه جمهوری خواه و چه هوادار پادشاهی، نمی‌توان از نظام ولایی گذر کرد. پس برای گذار از نظام ولایی نیز باید از چپ و راست و جمهوری‌خواه و پادشاهی‌دوستی گذر کرد که مانع همبستگی رنگین کمان ایرانیان آزادی خواه‌اند.

………………………………………………….

نقل از ایندیپندنت فارسی

شش سازمان سیاسی جمهوری‌خواه خارج از ایران به سخنان رضا پهلوی واکنش نشان دادند

Facebook Comments Box

About مجید شمس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *