شعر و داستان

زنان بی آسمان 2 – افسانه رستمی

اختر نیوز، زنان بی آسمان نه داستان است و نه افسانه؛ بلکه زندگی واقعی زنانی ست که در جامعه مرد سالار مذهبی هیچ آسمانی ندارند. این سرگذشت ها را افسانه رستمی هر هفته برای ما بازگو میکند. زنان بی آسمان 2 افسانه رستمی مادرم وقتی ۱۳ساله بود مرا حامله شد …

Read More »

شعر، “کبودستان” پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) “کبودستان”پاییز چه می ریزد؟ برگ من و بار من از جان برآشفته آرام و قرار مندر این گذر خاموش دل میرود از دستم می افتد و می میرد از تیغ نگار منامشب ز تب عشقش آتش به فلک افتاد تا باز چه تصمیم است بر شیوه ی …

Read More »

سرگذشت آفتاب، بخش سوم، افسانه رستمی

#اختر_نیوز: سرگذشت آفتاب مجموعه ای از روایت های گوناگون زنان ایرانی که چه در ایران و چه پس از ترک و فرار از ایران در ترکیه از تبعیض و خشونت و تحقیر علیه زنان رنج می برند. سرگذشت آفتاب زندگی زنان تبعید در ترکیه است که به کوشش افسانه رستمی …

Read More »

شعر – برای مادرم، برای برادرم، پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) برای مادرم   شب بی ستاره و من بر براده ی شیشه خفته ام بیگاه و بی شکیب تو کجایی؟ اینجا که منم آیینه ها فرو می شکنند یکایک در سکوتی تلخ و عصب در ضجه ی مداوم مرگ رقم می خورد تو کجایی؟ بی سایه و …

Read More »

شعر چاووشی تاریک، پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) چاووشی ی تاریک نه من خاموشم در این دریغ تیغ از عبور حنجره میگذرد که کشته گان عاشق ترین بودند و ما به سرودی نخواندیمشان هر چند که خاک فروتنانه در نقد آدمی ست باری چه سرگذشتی ست که اعتماد من نیز تمامی ی شکست من باشد …

Read More »

سرگذشت آفتاب – بخش دو – افسانه رستمی

اختر نیوز: سرگذشت آفتاب مجموعه ای از روایت های گوناگون زنان ایرانی که چه در ایران و چه پس از ترک و فرار از ایران در ترکیه از تبعیض و خشونت و تحقیر علیه زنان رنج می برند. سرگذشت آفتاب زندگی زنان تبعید در ترکیه است که به کوشش افسانه …

Read More »

شعر «درکوی تو» – پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) “در کوی تو” بی تو نه منم در همه روزان و شبانم سر گشته ی کوی تو و بر بسته دهانم ایام شد و مژده ی وصلی نرسیده ست از لاله رخ و سلسله ی لاله رخانم کو نطع که جان بر سر جانان بگذارم مست از …

Read More »

 یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی 

طنز بلقیس مهدی قاسمی بلقیس خانم، سال ها بود که در شهر ما زندگی می کرد. او را دورادور می   شناختم. این اواخر خسته و پریشون به نظر می رسید. چند بار با هم به رسم همسایگی و هموطنی قهوه ای خوردیم. آخرین بار که دیدمش خواست که با من …

Read More »

شعر مهر تو، پورمزد کافی (منظر)

از مهر تو پورمزد کافی ( منظر) از آن که در شکوفه ی چشمانت معجزه ای ست حرفی نیست و شوریده شاعران بیتابان کرشمه های گلبرگهای تواند از آن که در آبشار گیسوانت حکایتی ست حرفی نیست و چاووشی ی قلندران وجود غمناک آیینه ای ست بی تصویر و بی …

Read More »

سرگذشت آفتاب، افسانه رستمی

فصل یک عمه ها و خواهران ناتنی و تمام فامیل دور و نزدیک دور تا دور مادرم را گرفته بودند و منتظر تولد پسری کاکل زری بابام بودند. مادرم می ترسید… ترس از پدرم، از اینکه اگر نتواند پسری برای چشم هم چشمی با زن عمویم به دنیا بیاورد و …

Read More »