پورمزد کافی

به خواب تو، پورمزد کافی (منظر)

به خواب تو پورمزد کافی ( منظر)   به خواب تو مرا به خواب نوشین خود ببر به میقات پرنده و صبح و مرا یکی از عشق حکایت کن و بگذار یکی حکایتت کنم از آن پرنده که بی گاهان به بنشستن ناگزیر در ژرفی ی چشمانت ز خوان دل …

Read More »

شعر، “باغ روئینه” (۳۰) پورمزد کافی ( منظر)

پورمزد کافی ( منظر) (۳۰) “باغ روئینه” به روی حادثه خندیدم عجب ز من عجب ز من که لهیب هاویه دیدم و نترسیدم در آن سپیده ی خاموش عجب نسیمی بود که بوی گل یاسمن ز شاخه ربود عجب ز من؟ عجب ز گل که با دهان خون آلود هزار …

Read More »

“در خاک من” پورمزد کافی ( منظر) (۲۹)

“در خاک من” (۲۹) پورمزد کافی ( منظر) دستور، این باغ را ظلام سترون بود و حکم، قلم را برگ بریدن بود که داغ درفش به گردن سوسن بود خوابی بود مرا تلخ و بر گستره ای که تو بودی گل بود ولی پیچیده در کفن بود تو گفتی که ما …

Read More »

شعر؛ بیانیه ی مدفون (26) پورمزد کافی ( منظر )

پورمزد کافی ( منظر ) “بیانیه ی مدفون” (۲۶) من درفش پاره پاره ی قلب خویش را بر دوش می برم با لخته های پریشانی و سایه ی پر جراحت قلبم در شیار درد گم می شود در کجای جهان من شوری نمیگذرد؟ که دمی بر قرار خود باشم در …

Read More »

شعر، “در مرثیه” پور مزد کافی (منظر)

“در مرثیه” (۳۱) پور مزد کافی (منظر)   یاران زیبایم کجایند؟ یاران عاشق یاران که چون شبنم چکیده ست از خون سرخ پاکشان بر خاک گلگون یاران زیبا همچون سپیداران سبز آسمان سا در جنگل پر شور انسان در جنگل پرشور انسان هرچ از نشان تازگی هاست آنجا نشان زخم …

Read More »

شعر 24 – پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) “مرثیه ای کوچک برای شراره های بزرگ” (۲۴) به یادت آینه ها ی تبسم می شکنند و رود بار خاطره در درد بیکرانه می ریزد صبر ناگوار در این سرزمین تلخ فرجام هیچ عافیتی نیست انبوه سیاهپوشان از چشمه های سوگ تو کوزه های اشک و حسرت …

Read More »

شعر «این اندوه» – پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) “این اندوه” ولنگار و بیهوده نمی گردد کلاغ چو لکه ی شب آوار نقره ای ماه است که سرب گون به گلوی شیدای قناری فرو می‌ریزد روزهای اسفندی یخ آحین و سنگین و کندند و پاره های ملتهب اسپند به سردی می‌سوزند خورشیدی مست بر دریچه ی …

Read More »

شعر، پورمزد کافی (منظر)

 “آیینه ای دگر” پورمزد کافی( منظر ) ناشکیبان مگر به آینه ی تو در نگرند از آن که روز تحمل دشوار دغدغه است و رشد آبی گل ثانیه شمار دردبه گاهی که خم میشوی به گونه ی جوبار نور انار میریزد از زمان ناشکیبان مگر به آینه ی تو در …

Read More »

ای عشق چه می جویی در پرده ی دود من، پورمزد کافی

“بی برگی” (۲۵) پورمزد کافی (منظر) ای عشق چه می جویی در پرده ی دود من یک لاله نمی روید از باغ کبود منآز طرح نسیم و گل باری  چه سزد ما را یک شاخه نمی روید از بار وجود من بر  بام شب باغم بی نغمه پرد سهره وقتست …

Read More »

شعر – پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) از دایره ی پاییز با من سخن از قامت دلدار مگویید با برگ خزان دیده ز گلزار مگویید چون لشکر عشاق و صف نسترن آمد بیهوده سخن از ره و دیوار مگویید با مست ز خود رفته در این میکده ی غم دیگر سخن از حرمت گفتار …

Read More »