Search Results for: بچه محل

یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی

مهدی قاسمی با طنز”عمو جانی”! دختر دایی ام میگفت: وقتی تو بیمارستان به دنیا اومدم، خواهرم شهربانو ذوق زده اومد و بهمون خبر داد که چه نشستید که یک کاکوی خارجی کاکل زری گیرمون اومده!ُگو نپرس می گفت: وقت به دنیا اومدم بور و سفید بودم مثل خارجکی ها😃.  اون …

Read More »

یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی

مهدی قاسمی طنز فوکلور: روزگاری الکی خوش! عید سی و پنج سال پیش بود، من عیدها برای گرفتن عیدی، منتظر نمی ماندم و خودم مستقل یک دور فامیلی به خاله و دایی و اونهایی که جور بودم میزدم. اون سال، اول رفتم خونه خواهرم، بعد از اون راه افتادم که …

Read More »

سرگذشت آفتاب- فصل دوم – قسمت ۱(۵۲)

افسانه رستمی باید تا جایی که می‌تونستم از محله‌ای که نگار زندگی می‌کرد دور می‌شدم. خیابون کاملا خلوت بود و هر چند دقیقه یک‌بار ماشینی رد می‌شد و این باعث می‌شد که نترسم. خودم رو به هر زحمتی بود رسوندم پارک بزرگ شهر. سکوتِ شب و تنهایی چنان ترسی به …

Read More »

در آرزوی روزنه ای رو به رنجی مشترک و به مناسبت روز جهانی مهاجران

جمشید گشتاسبی– عکس زیر اولین پائیز ما در آمریکاست و اینها همسایگان همچون ما مهاجرند در روزهائی که اتوبوس ما را به این سو و آن سو می برد. هنوز صاحب اتومبیل شخصی نشده بودیم و هنوز گواهینامه ی رانندگی نگرفته بودیم. بیشتر اوقات مان در این دفتر و آن …

Read More »

یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی

مهدی قاسمی طنز: خانواده ملی مذهبی ما! یازده نفر شامل هشت پسر و سه دختر، خانواده پر جمعیت ما بود؛ امین، سعید، وحید، اکبر، احمد، کبری، صغری، ایمان، داریوش، سودابه و کوروش. پدر کلا از بچه هشتم یعنی من (داریوش) به بعد اعتقادات مذهبیش کم شد و به سمت ملی …

Read More »

آيا كشتار در اصفهان،اپوزيسيون را متحدتر خواهد كرد؟!

بار ديگر جمهورى اسلامى ماهيت ضد انسانى خود را در همايش خانواده ها و کشاورزان و زحمتکشان زاينده رود ( زنده رود) اصفهان به نمايش گذاشت و به جای درک مشگل مردم و رعایت حداقل کرامت انسانی مردمی که آب وآبادانی و هستیانه زندگی را می جستند  با اعزام سر …

Read More »

یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی

مهدی قاسمی “جعفر آلمانی” میم مرامتو، جیم جمالتو، کاف کمالتو، دال دوایی تو… خلاصه می بافت برات تا ی که یاری تو! این تکیه کلام جعفر بود. جعفر آلمانی که بعدها به جعفر دینسیو هم مشهور شد، یکی از بچه های شر و شور شهر بود. نه اینکه تو آلمان …

Read More »

یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی

داستان کوتاه احمد یخی  مهدی قاسمی بوشهر شهر خومون، محله بهمنی اون روزها جِلد توستون(تابستان) وسط خرماپزون می بودی و سرکارت به احمد یخی مرد مهربون و سر به زیر با آن چهره آفتاب سوخته و سبزه پوست نیوفتده بود خو خو بچه بوشهرنبودی حکما”(حتماً)! احمد یخی هرروز کله سحر …

Read More »

دادگاه بين المللى مردمى آبان؛ آماده سازى براى محاكمه خامنه اى و سایر جنايتكاران 

عباس( بابك) رحمتى در دومين سال گرامىداشت جانباختگان آبان ٩٨ دادگاه بين المللى مردمى لندن تشكيل شد. این دادگاه که از سوی سه سازمان‌«حقوق بشر ایران»، «عدالت برای ایران» همراه«با هم علیه اعدام» سازماندهی شده و تا روز ۲۳ آبان ‌ماه ادامه خواهد داشت[١] .۴۵ شاهد در دادگاه شهادت داده …

Read More »

یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی

اکرام با ختنه! مهدی قاسمی من و دو برادرم با هم تو یک روز رفتیم بیمارستان تا ختنه کنیم. من برادر بزرگتر بودم و اونموقع سیزده سالم بود واون دو برادر دیگه به ترتیب نه و شش سال داشتند. پدر بخاطر اعتقادات مذهبیش و اینکه دلش نمیومد در بچگی بخاطر …

Read More »