Tag Archives: پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) (۷۸)، این دشت منجمد

پورمزد کافی (منظر) (۷۸) این دشت منجمد این دشت منجمد این قله ی خموش در خاطرات شکفتن خویش آیا دریای بی دریغ و روشن خورشید را باور نمیکند؟ اینک منم که از دل این دشت هول آتش گرفته به جانم و فریاد می کشم اینک منم گوزن زخمی ی این …

Read More »

شعر 24 – پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) “مرثیه ای کوچک برای شراره های بزرگ” (۲۴) به یادت آینه ها ی تبسم می شکنند و رود بار خاطره در درد بیکرانه می ریزد صبر ناگوار در این سرزمین تلخ فرجام هیچ عافیتی نیست انبوه سیاهپوشان از چشمه های سوگ تو کوزه های اشک و حسرت …

Read More »

شعر چاووشی تاریک، پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) چاووشی ی تاریک نه من خاموشم در این دریغ تیغ از عبور حنجره میگذرد که کشته گان عاشق ترین بودند و ما به سرودی نخواندیمشان هر چند که خاک فروتنانه در نقد آدمی ست باری چه سرگذشتی ست که اعتماد من نیز تمامی ی شکست من باشد …

Read More »

شعر «درکوی تو» – پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) “در کوی تو” بی تو نه منم در همه روزان و شبانم سر گشته ی کوی تو و بر بسته دهانم ایام شد و مژده ی وصلی نرسیده ست از لاله رخ و سلسله ی لاله رخانم کو نطع که جان بر سر جانان بگذارم مست از …

Read More »

شعر مهر تو، پورمزد کافی (منظر)

از مهر تو پورمزد کافی ( منظر) از آن که در شکوفه ی چشمانت معجزه ای ست حرفی نیست و شوریده شاعران بیتابان کرشمه های گلبرگهای تواند از آن که در آبشار گیسوانت حکایتی ست حرفی نیست و چاووشی ی قلندران وجود غمناک آیینه ای ست بی تصویر و بی …

Read More »

چکامه ی غمناک، شعر پورمزد کافی

چکامه ی غمناک پورمزد کافی نکهت روی تو چون ترمه ی جان بود مرا نه فریب است که آن روح و روان بود مرا دل از آن بود که بر کوی تواش بامی بود ورنه از روز ازل بار گران بود مرا من به جادوی کلام تو به شعر آمده …

Read More »

شعر در مرثیه از پورمزد کافی

در مرثیه   یاران زیبایم کجایند؟ یاران عاشق یاران که چون شبنم چکیده ست از خون سرخ پاکشان بر خاک گلگون یاران زیبا همچون سپیداران سبز آسمان سا در جنگل پر شور انسان در جنگل پرشور انسان هرچ از نشان تازگی هاست آنجا نشان زخم سرخی ست آنجا نشان زخم …

Read More »

منشور روشنی، شعر از پورمزد کافی

منشور روشنی شعر زیبایی ست تفسیر کلام فشرده ی نور است در قعر تیرگی و کشنده شکافی بر کمرگاه درد شعر  آرامش است گهواره ی پرنیان و بال پروانگان چون نغمه ی نوازش عشقی بر پوست ملتهب قلبم شعر دانایی ست عصاره ی گزینه ها و پیوندهاست ذهن شکفته ی …

Read More »