پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) – شعر (۹۷)

پورمزد کافی (منظر) مجال این شب تنگ را آه چه طاقتم می بود؟ عجوزه ای دهان گشاده بر عفن عفریته ای بر آستان دریدن من چه طاقتم‌ می بود آبگینه را به سنگ‌ هزار فتنه سفتن و شرم را و مرگ‌ را به لجه ی هاویه شستن و گفتن چه …

Read More »

دیری است نسروده ام ز باران، پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) دیری است نسروده ام ز باران که باران ترنم و سروده ی خویش را گم کرده است در جانفشانی ی یاران دیری است از سروها و پرنده ها نسروده ام که یاران چون سروم بی سرند و یاران چون پرنده ام را بال چیده اند دیری است …

Read More »

شعر ( ۹۵)؛ پورمزد کافی (منظر)

شعر ( ۹۵)؛ پورمزد کافی (منظر) تقطیع هجای عشق بود در ترنم تو تمنای خاموشِ شعر با یاد مناعجاز تلالوئ هزار ستاره ی روشن در چشم تو سکوتی سرد در فریاد من جستمت بی قرار در کنکاش هزار شقایق خندان و رهن مهر تو شکاف قلبم بود ساختمت با تراشه …

Read More »

شعر؛ پورمزد کافی (منظر) (۹۴) 

پورمزد کافی (منظر) (۹۴) هیچم نرفت مگر از آن دست که بر گشایشِ دردی بود و نه هیچ آوارِ زخمِ فاجعه را کشیدن° به دوش مردی بود نه ماهی به جوف ِ شب می شد و نه کمندِ روشنی از آفتاب بر آیینه می فکند آه که فرزانگان ِ ماهتاب …

Read More »

شعر(۹۳)؛ پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۳) همه شد بهار عمرم ز غم و درد نهانی به نفیر ظلمت شب به ره و رسم خزانی که در این شب سترون نبود گذار و راهی تو در این ره پر از غم صنما چه می توانی همه مرغ آرزویم به ره تو پرگشاید چه …

Read More »

شعر (۹۴)؛ پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۴) هیچم نرفت مگر از آن دست که بر گشایشِ دردی بود و نه هیچ آوارِ زخمِ فاجعه را کشیدن° به دوش مردی بود نه ماهی به جوف ِ شب می شد و نه کمندِ روشنی از آفتاب بر آیینه می فکند آه که فرزانگان ِ ماهتاب …

Read More »

شعر (۹۲)؛ پور مزد کافی (منظر)

پور مزد کافی (منظر) (۹۲) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی نه آفتابی به جوف شب می شد و نه کمند روشنی ز ماه بر آیینه می فکند تنها چیزی چو بارقه سرکش از ژرفنای خیال مشوشم می گریخت و پیوسته ام به هول محض فرو …

Read More »

شعر (۹۱)؛  پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۱) چگونه بگویمت که زخم هجر تو را پایم نیست ز سنگ فتنه ی عشقت کجا گریزم که جایم نیست مرا ابتیاع متاع هجر تو نه ارزان بود به مهر تو دادم آن دل که دیگر برایم نیست نترسیده ام یکی از سنان نرگس خون ریزت سپر …

Read More »