پورمزد کافی

“ویرانی”(شعر)

پورمزد کافی (منظر) ( ۹۰) “ویرانی”(شعر) امشب نشسته به ویرانی ی خویشم امشب آشفته ام خرابم پریشم امشب ستاره ای نیست بر پهنه تار آسمان من امشب شکوفه ی شعری رخ بر نکرد از باغ جان من امشب کسی مرا نخواند امشب کسی مرا نگفت امشب بر این نمط که …

Read More »

“مهجوری”(شعر)

پورمزد کافی (منظر ) (۵۳) “مهجوری” چه شبهایی که شد بر من که طاقت رفت از دامن من اندوه دل و دل هم فغان من نیارستن چه شبهایی که شد بی تو در آن عصیان خاموشی که دل هر دم فغان میکرد در هر کوی و هر برزن به شیون …

Read More »

“کبودستان”(شعر)

پورمزد کافی( منظر ) (۱۶) “کبودستان” پاییز چه می ریزد؟ برگ من و بار من از جان برآشفته آرام و قرار من در این گذر خاموش دل میرود از دستم می افتد و میمیرد از تیغ نگار من امشب ز تب عشقش آتش به فلک افتاد تا باز چه تصمیم …

Read More »

برخوان ماه(شعر)

پور مزد کافی (منظر) (۱۱۱) برخوان ماه چونین مزن مژگان به هم بیمار چشمان توام چندین میفکن تیر غم، من پای پیمان توام باز آ به دردم باز بین تا با تو گویم شرح این ای مهر تو حبل المتین در بند و زندان توام جور و جفا کم بیش …

Read More »

بهارانه(شعر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۶) “بهارانه” مرا افسونگری داند بت عاشق کش شهلا طباق عطر و گل باشد سبویش در شب مینا تطاول میکند بلبل به رشک ساغر و ساقی قراول میدهد اختر به لعل دامن عذرا شراب و شهد و سرمستی کنار جام گلگونش به خوانِ بزم شاهانه تناول میکند …

Read More »

تو و من(شعر)

پورمزد کافی (منظر)  تو و من (۹۵) تقطیع هجای عشق بود در ترنم تو تمنای خاموشِ شعر با یاد من  اعجاز تلولوئ هزار ستاره ی روشن در چشم تو سکوتی سرد در فریاد من جستمت بی قرار در کنکاش هزار شقایق خندان و رهن مهر تو شکاف قلبم بود ساختمت …

Read More »

از دایره ی پاییز(شعر)

پورمزد کافی( منظر)  “از دایره ی پاییز” با من سخن از قامت دلدار مگویید با برگ  خزان  دیده ز گلزار مگویید چون لشکر عشاق و صف نسترن آمد بیهوده سخن از  ره و  دیوار مگویید با مست ز خود رفته در این میکده ی غم دیگر سخن از  حرمت  گفتار …

Read More »

پرده ای از غزل!(شعر )

  پورمزد کافی(منظر ) پرده ای از غزل!(شعر ۶۱) (۶۱ )  مژده ای از قدم‌ باد صبا می شنوم گوش بسپار بگویم که چه ها می شنوم چون نوای غزل از پرده ی جان می‌گذرد آنچه از هاتف غیبم به صلا می شنوم زهره ی مست از آن خون سویدا …

Read More »

هوای تو !

پورمزد کافی (منظر) شعر :۱۱۰ هوای تو ______________________________________ من گم در هوای تو بودم در آن هوا که تو باشی و من در آن هوا که به مستی سخن ساز میکند سوسن من گم در هوای تو بودم در آن هوا که تو باشی و ترس آسیمه سر از من …

Read More »

“چکامه ی غمناک”

“چکامه ی غمناک” پورمزد کافی (منظر)  نکهت روی تو چون ترمه ی جان بود مرا نه، فریب است که خود روح و روان بود مرا دل از آن بود که بر کوی تواش بامی بود  ورنه از روز ازل بار گران بود مرا من به جادوی کلام تو به شعر …

Read More »

شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی/ منظر) – ویرانی

  پورمزد کافی امشب نشسته به ویرانی ی خویشم امشب آشفته ام خرابم پریشم امشب ستاره ای نیست بر پهنه تار آسمان من امشب شکوفه ی شعری رخ بر نکرد از باغ جان من امشب کسی مرا نخواند امشب کسی مرا نگفت امشب بر این نمط  که بنشسته ام خموش …

Read More »