افسانه رستمی از اونجایی که ممکن بود یه آشنایی منو ببینه سریع رفتم طرف دستشویی ترمینال و از تو ساک دستیم چادرعربی و روبنده ام رو درآوردم و پوشیدم. اینجوری خیالم راحت بود که هیچ کس منو نمی شناسه و راحت می تونم برم به محله ای که خونه فامیل …
Read More »“کمند گیسو”(شعر)
“کمند گیسو”(شعر) فرهاد صادق زاده چشمانت را ببند و باز کن برای من ناز کن موهایت را باز کن آزادی در گرو پیچ زلف توست قلب اهریمن را با کمان ابرویت گردنش را با بافت مویت تعفن مغزش را با ساطع کردن بویت پشتم گرم است به دستهای …
Read More »“غزلی در ویرانی”(شعر)
“غزلی در ویرانی”(شعر) (۱۰۹) پور مزد کافی (منظر) در کنار یار فرزانه که اش شعر تر است رهروی باید که او را در خور آن گوهر است در شب شعر و غزل پروای عریانی مکن پرده ای افکنده در راهت که گلگون بستر است پیر نیک اندیش ما …
Read More »“در فراسوی تو”( شعر)
“در فراسوی تو” پورمزد کافی (منظر) ۱۰۷ ببین ز آشوب دلم بر نطع عشق تو به روشنی ی آفتاب ترا چه جای انکار است؟ و ترا حدیث کوچ هزاران پرستو از آشیانه ی دل من چنان نبود که بدانی که حادثه در کار است در باغ تو به …
Read More »درفرهنگ مولانا و در عرفان ،جاى من خالى است!
درفرهنگ مولانا و در عرفان ،جاى من خالى است! بهروز آشنا در مورد مولانا از ان منظر كه مدتى در مكتب آن بسر كرده ام و زمانى در عسرت و سختى دست آويزى خوبى بود براى تحمل ان سختى ها و ناملايمات، مولانا آن توانايى را دارد كه آدمى را …
Read More »شایگان شعر من
پور مزد کافی (منظر ) (۵۸) “شایگان شعر من” آنچه از دامن دل رفت بسی سر معانی باشد می نشاید به تو گفتن که همه زخم نهانی باشد آخرم کشت مرا نقد نگاه کز بر تو بر بیاید چو شمیمی و مرا نکهت جانی باشد دست بر رفعت یلدای خیالت …
Read More »“چکامه ی غمناک”
“چکامه ی غمناک” پورمزد کافی (منظر) نکهت روی تو چون ترمه ی جان بود مرا نه، فریب است که خود روح و روان بود مرا دل از آن بود که بر کوی تواش بامی بود ورنه از روز ازل بار گران بود مرا من به جادوی کلام تو به شعر …
Read More »یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی
من و شب شعری در کلن! مهدی قاسمی اون روز با توصیه و دعوت این آقاصفای ورپریده رفتم کلن برنامه هنری شب شعر ایرانی. منی که از شعر فقط اتل متل توتوله رو بلدم و از بین شاعرا فقط ایرج میرزا بی ادب رو میشناختم، مونده بودم که حالا چرا …
Read More »نیکا! دریا برای خنده ی تو آه…..می کشد رضا مقصدی
شعری از رضا مقصدی برای نیکا شاکرمی نیکا! دریا برای خنده ی تو آه…..می کشد رضا مقصدی یک دختر از تبار ِ ترانه .یک دختر از سرود ِ ستاره.از کوچه باغهای بهاره –مارا صدا زده ستتا از زلال ِ آینه وُ آب ها شویم.وقتی که عاشقانه ترین حرف های مااز …
Read More »دو شعر از جنگ و تبعید، جهان ولیانپور
تعقیب، جنگ، فرار و تبعید جهان ولیانپور روز 31 شهریور 1980 جنگ میان ایران و عراق آغاز شد. اولین بمب های عراقی پشت آزمایشگاه شیمی نفت اهواز، جایی که من کار می کردم، فرو افتاد! در پائیز 1983 من و همسرم (همسر سابق) را به خاطر عقاید سیاسی مان از …
Read More »طنز این هفته: بوی تند توتون کاپیتان بلک
مهدی قاسمی صبح خونه امیر،عصرخیابون، شب پیش پرویز، فرداش خونه چنگیز، روزها کف آسفالت خیابون، گاهی شب وسط بیابون! روزگار سگی داشتم. نه که خونه زندگی نداشته بودما، نه، داشتم، از وقتی که زنم مهرشو گذاشته بود اجرا و از خونه ای که با دست مبارک خودم به نامش کرده …
Read More »