شعر و داستان

شعر «این اندوه» – پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) “این اندوه” ولنگار و بیهوده نمی گردد کلاغ چو لکه ی شب آوار نقره ای ماه است که سرب گون به گلوی شیدای قناری فرو می‌ریزد روزهای اسفندی یخ آحین و سنگین و کندند و پاره های ملتهب اسپند به سردی می‌سوزند خورشیدی مست بر دریچه ی …

Read More »

سزگذشت آفتاب (9) افسانه رستمی

#اختر_نیوز: سرگذشت آفتاب مجموعه ای از روایت های گوناگون زنان ایرانی که چه در ایران و چه پس از ترک و فرار از ایران در ترکیه از تبعیض و خشونت و تحقیر علیه زنان رنج می برند. سرگذشت آفتاب زندگی زنان تبعید در ترکیه است که به کوشش افسانه رستمی …

Read More »

رضا مقصدی برای نسرین ستوده

رضا مقصدی ما زجنس ِ نور وُپرده های منتظر ، نشسته ایم هیچ کس حرفِ تیره ی تبار ِ شبگرفته را به خانه اش نمی بَرَد پنجره، نیازمند ِ روشنی ست پرده های منتظر نشسته ، نیز. باغ هم، چنانکه برگهای زخمدیده گفته اند عاشق ِ ستاره های نو شکفته …

Read More »

سیاهپوش ها، جهان ولیان پور

گفته ها و دلنوشته های ادبی سیاهپوش ها جهان ولیان پور در را که باز می کنم  همسایه ام را می بینم که با حالتی مهربان می گوید جهان میشه این موزیک تو کم کنی!   هیچ وقت صدای موزیکم به کسی آزار نرسونده بود هنوز نرفته بر می گرده و …

Read More »

شعر، پورمزد کافی (منظر)

 “آیینه ای دگر” پورمزد کافی( منظر ) ناشکیبان مگر به آینه ی تو در نگرند از آن که روز تحمل دشوار دغدغه است و رشد آبی گل ثانیه شمار دردبه گاهی که خم میشوی به گونه ی جوبار نور انار میریزد از زمان ناشکیبان مگر به آینه ی تو در …

Read More »

راز کوهستان، بابک رفیعی

راز کوهستان بابک رفیعی عصر هنگام پیرمرد از کلبه اش بیرون شد، دورترها تا چشم میکاوید کوهستان در کوهستان، دره بر دره برف بود و یخ و سوز و سرما؛ و حالا این ابرهای تیره و تار که فراخ آسمان کوهساران را درهم تنیده، او را نوید برفی سنگین و …

Read More »

شعر مسافران، جهان ولیان پور

مسافران جهان ولیان پور   آن‌ها از ایران برای دیدار آمده بودند پرسیدم حال اکبر چطور است تصادف کرد و مرد حال لذیم چطور است تصادف کرد و مرد حای آقای کیانی چطور است خیلی محترمانه پرسیدم تصادف کرد و مرد   اندوه را در چهره ام می‌خوانند می‌گویند فراموش …

Read More »

شعر – پورمزد کافی (22)

پورمزد کافی (منظر) “با خاطرات آن راه” (۲۲) می خندیم و می رویم و نرمه ی شوخ نسیمی با جان ماست می ایستیم و به خود می نگریم شرمسار و خسته و ناقوس احتضار بر جان ما می نوازد می گرییم و می سوزیم خمیده در حجم غریب شکست و …

Read More »

سرگذشت آفتاب (7)، افسانه رستمی

سرگذشت آفتاب (7) افسانه رستمی #اختر_نیوز: سرگذشت آفتاب مجموعه ای از روایت های گوناگون زنان ایرانی که چه در ایران و چه پس از ترک و فرار از ایران در ترکیه از تبعیض و خشونت و تحقیر علیه زنان رنج می برند. سرگذشت آفتاب زندگی زنان تبعید در ترکیه است …

Read More »

ای عشق چه می جویی در پرده ی دود من، پورمزد کافی

“بی برگی” (۲۵) پورمزد کافی (منظر) ای عشق چه می جویی در پرده ی دود من یک لاله نمی روید از باغ کبود منآز طرح نسیم و گل باری  چه سزد ما را یک شاخه نمی روید از بار وجود من بر  بام شب باغم بی نغمه پرد سهره وقتست …

Read More »