Tag Archives: مرثیه ای کوچک برای شراره های بزرگ

شعر 24 – پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر) “مرثیه ای کوچک برای شراره های بزرگ” (۲۴) به یادت آینه ها ی تبسم می شکنند و رود بار خاطره در درد بیکرانه می ریزد صبر ناگوار در این سرزمین تلخ فرجام هیچ عافیتی نیست انبوه سیاهپوشان از چشمه های سوگ تو کوزه های اشک و حسرت …

Read More »