Tag Archives: ادبیات کلاسیک

نجوا (نثر مسجع) بابک رفیعی

نمونه ای از نثر مسجع بابک رفیعی   نجوا اندر مصائب خویش و متاعب زمانه به ظن گمانه دست فرج به سمانه به یُمن خالقانه برافراشتم که ایزادا صد دم به شکرانه اما یکی عاجرانه برطَبَق نِهم خالصانه؛ تو یکی یگانه و ما کل بشر دردانه به وجد وصالت در …

Read More »

کعبه توئی

بابک رفیعی   کعبه توئی به تمنای وصالش عاجزانه به کعبه شدم شبی پیرانه مرد و زن مخلصانه، پیر و جوان به طواف آن خانه همچون مستان میخانه، مست بر گرد ساقی دردانه ندائی به شهادت از میانه، به گواه تاریخ آن بتخانه برخاست که دیوانه؛ کعبه توئی جهان سراسرمرا …

Read More »

گذری برحکایت موش و گربه عبید زاکانی – مهدی قاسمی

گذری برحکایت موش و گربه عبید زاکانی تحلیلی از: مهدی قاسمی هر سال مهر ماه و قبل از شروع مدارس، پدر من را جهت خرید دفتر و قلم همراه خودش یه بازار میبرد و همیشه از یک کتابفروشی که وسط بازار وکیل بود برای من دفتر و قلم می خرید. …

Read More »